ousta mozhde
عضو جدید
از چپ به راست علیو که نداریم اما علی بعد حسن-احسان-مریم من بیچاره هم اون که از همه کوتاهتره![]()
فقط منو و مژده و علی و حسن و احسان روهم پنج تاییم اینا 4 تان نمیشه خو!!![]()

کی اسماشونو بلده ما بدونیم؟
از چپ به راست علیو که نداریم اما علی بعد حسن-احسان-مریم من بیچاره هم اون که از همه کوتاهتره![]()
فقط منو و مژده و علی و حسن و احسان روهم پنج تاییم اینا 4 تان نمیشه خو!!![]()
سسسسسسسسسسلللللییییییییییییییییییییییااااااااااااممممممممممماز چپ به راست علیو که نداریم اما علی بعد حسن-احسان-مریم من بیچاره هم اون که از همه کوتاهتره
کی اسماشونو بلده ما بدونیم؟
مژده تو شب هایی که ما بدبختی میکشیدیم نبود :|![]()
فقط منو و مژده و علی و حسن و احسان روهم پنج تاییم اینا 4 تان نمیشه خو!!![]()
![]()
فقط منو و مژده و علی و حسن و احسان روهم پنج تاییم اینا 4 تان نمیشه خو!!![]()
مژده تو شب هایی که ما بدبختی میکشیدیم نبود :|
شنبه شب ها که کلاس نقشه داشتیم
یادش بخیر
مریم اون شبی که بارون زد رو یادته ؟!DDDDDDD
الهی آمیییییییییییین!!یه دونه قد بلنتر ما اضاف میکنیم جای علی
خدا بحرینیانو نبخشه و ازش نگذره که ما رو به این روز انداخت
از چپ به راست علیو که نداریم اما علی بعد حسن-احسان-مریم من بیچاره هم اون که از همه کوتاهتره
کی اسماشونو بلده ما بدونیم؟
اهوموای یادش بخیر!!
مهسا هم بودش!! با چه بدبختی خودمونو رسوندیم بلوار معلم...چند بار لیز خوردیم نزدیک بود بیفتیم تو گلا ..احسان کیفمو گرفت منم دست مهسا رو....خلاصه قسمت نشد افقی شیم تو آب و گل ها!....
شما سه تا به خاطر ما مونده بودین زیر بارون تا ماشین گیرمون بیاد با اینکه توام زبانکده امتحان داشتی!!آخرش به زور ردتون کردیم برین.....
بعد با مهسا رفتیم بستنی آلاسکا(ازون نارنجیا)خوردیم با فلافل....(تو سرما)!!
چراغم نداره زیاد خو.......انقد تاریک بود راه خوابگاهو گم کردیم ...ولی شانس اوردیم یه بابایی معرفت داشت ما رو رسوند.........
چقد با ترس سوار ماشینش شدیم بماند....(من که زنگ زدم مامانم شماره ماشینشو دادم)
آخرشم کرایه نگرفت!!انقدر دعا به جونش کردییییییییییییییم!!
کفشم پر آب........شلوارم تا زانو گلیووو سرتا پا خیس رسیدیم خوابگاه...فردا هم که اومدیم سر کلاس زبان عمومی...
اونجا هر روزش یه ماجرابود ولی خیلی خوش میگذشت در کل....
آخر شب تو تختم میخوندم منو ابینهمه بدبختی محاله!بعدم صبح باز رفتم دنبال کارا انتقالی!!!!!!
(ولی دیدم بیشتر ازاینم میشه بدبخت شد کافیه بیای چمرانو آدمای به ظاهر با کلاس و سطح بالاشو ببینی........درسته اونجا هیچی نداشت ولی مرام و معرفت مردم و همکلاسیاشو هیچ جا نمیبینی!)
اینجا خیلی سخته....خیلی تنهایییم.....حتی دختراشم جواب سلام مهمان ها رو نمیدن ...
آخ چه خاطراتی داشتیم.........هییییییییییییی
دلم تنگ شده...
علی راس میگه مژی تو این روزا تو نبودی!!![]()
ماهم فردا میریم با سروش بحرفیم :|بچه ها فردا میرم دانشگاه نتیجه ی ریاضی مهندسی و مدار و بفهمم واسم دعاکنین...خیلی زحمت کشیدم..........![]()
ئه !راستی بچه ها میدونستین قانون جدید تصویب شده میشه ترم تابستونه که رفتیم به جای 6 واحد 8 واحد بگیریم!!!؟؟![]()
ماهم فردا میریم با سروش بحرفیم :|
ایشالا 20 بشی مریم
لااقل از بین ما 4 نفر تو یکی مدارو پاس کرده باشیD
ایشالا!
رادان نه بابا بدبخت فامیلش رادفر بود!!!
اهوم
چه بارونی بود آ
ای نامردا پ شوماها رفتین بستنی و فلافل
تو و خانم رادان که رفتین ما ایستادیم 100تا عکس گرفتیم زیر بارون
واقعا یادش بخیر
وای مریم
یه صحنه ای یادم میاد خندم میگیرهDDDDDD
مهسا آب نبات چوبی دستش بود و سوار ماشین شد
من که مستقیم رفتم زبانکده :|
حسن رفت طرفای تاکسی های گلستان و احسان پیاده رو تا خونه
هیــــــ روزگار
آ بابا خیلی خوب!ئه !
چـــــــــــــه خــــــــــــــوب :ی
ماهم فردا میریم با سروش بحرفیم :|
ایشالا 20 بشی مریم
لااقل از بین ما 4 نفر تو یکی مدارو پاس کرده باشیD
آره...الان با مژی و الی رفتیم ساحلی فلافل زدیم بم گفت دالتونا فردا میان...........موفق باشین بـچه ها فردا میبینیمتون![]()
هی روزگاررادان نه بابا بدبخت فامیلش رادفر بود!!!
په انتظار داشتی سر بی شام زمین بذاریم؟؟!
خو باید یه چی کوفت میکردیم دیگه!!
آره اصولا خوردنش جالب بود...همه چیش جالب بود..اوصولا پدیده ای بود واسه خودش....
هی روزگاررررر
آ بابا خیلی خوب!![]()
به به ...آره...الان با مژی و الی رفتیم ساحلی فلافل زدیم بم گفت دالتونا فردا میان...........موفق باشین بـچه ها فردا میبینیمتون![]()
آره که شما هی با تعجب میگفتین مگه قهره؟ً!!هی روزگار
یادته مریم...یه باری تو سرویس بودیم ...به به این خانم رادان فر میگفتیم برو پیش مریم بشین راضی نمیشد
چه سوژه ای بود آ![]()
خواهش میشهبه به ...
مرسی آجی
هی روزگار
یادته مریم...یه باری تو سرویس بودیم ...به به این خانم رادان فر میگفتیم برو پیش مریم بشین راضی نمیشد
چه سوژه ای بود آ![]()
خو مگه تو کنار پنجره نبودی؟آره که شما هی با تعجب میگفتین مگه قهره؟ً!!
منم مونده بودم چشه!!
خیلی بم برخورد ..بعد که ازش پرسیدم بگو چی گفت!!
دلم میخواست پیش پنجره باشم!!!
فک کن!!
خواهش میشه
استدلالش این بود که توام پنجره دوس داری!!خو مگه تو کنار پنجره نبودی؟
جاتو بهش میدادی فوقش![]()
رادیان فر؟رادان فر؟!!!!!!!!!!
![]()
اووووَعاستدلالش این بود که توام پنجره دوس داری!!
![]()
نقش گوجه فرنگی دوست داری یا هویج؟:|ببخشید
من اینجااا
نقشه چیو دارممممممممممممم
سیـــــلامبهبه
چه جماعتیی
منممممممم اومدممممم
خیلی خوش اومدمممممم
.. سلاممممممممممم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
>>> خبر خوش ..فاز 2 دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 2 | |
![]() |
دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 0 | |
E | دانشگاه صنعتی شهدای هویزه | دانشگاه های دولتی | 19 | |
![]() |
گفتگو با رئیس "دانشگاه صنعتی مالک اشتر" | دانشگاه های دولتی | 0 | |
![]() |
دانشگاه صنعتی ارومیه UUT | دانشگاه های دولتی | 0 |