من با خاطرات تو زنده خواهم ماند

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
وقتی لبخند باید بزنی که کسی کنارت هست
اما گاهی بهتر هست
که فقط ارام و بی صدا لبخند بزنی به تمام دنیا
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی فقط باید گفت دوستت دارم اتفاقات تلخ گذشته هرگز نمیتوانید مرا زمین بزنید بلکه این من هستم که به تنهای بدون کمک کسی بلند میشوم و حالم را زیباتر میکنم
اخر خاطرات حال من روزی تبدیل به خاطرات گذشته میشود
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

من خاطرات زیبایی از عزیزانم دارم
شاید بعضی مرا فرراموش کرده اند ولی روزی انها مرا به یاد میاورند
تنها به ماه اسمان کافیست نگاه کنند
اخر ان موقع من در ماه مسکن گزیدهام
شاید بعضی به خیالشان فراموششان کرده ام اما نه تنها میخواهم ببینم ایا بودن من برایشان فایده ای دارد یا تنها وقتشان را میگیرم
اگر بدانم بودنم فایده ای دارد میمانم
 

"Baran"

عضو جدید
اعتراف میکنم

دوستت دارم

بی تو میمیرم

تو یگانه مرد زندگی منی

تو شاهزاده قصر شیشه ای قلب منی

من جز تو کسی را نمیخواهم

جز آغوش تو در آغوش دیگری نمی آرامم

جز حصار دستان تو در دستان کسی نمی سایم

من تو را میخواهم

با دل و جان...

مجنون من کنارم بمان...
 

"Baran"

عضو جدید
سکوت می کنم

تا تو نوسان بی انتهای صدایی
را که به تصرف دستان بی رحم بغض در آمده, نبینی!

نگاهم را به سنگ فرش خیابان می سپارم

تا تو متوجه شبنم هایی که در گلبرگ نگاهم خودنمایی می کند نشوی!

دستانم را در در هم قفل می کنم

تا تو به دستان بی پناه من که بی وفقه دستان پر سخاوت تو را می طلبند نظر نیاندازی

پس با خیالی آسوده به سوی خوشبختی ات گام برداری

و لرزش پیانو وار اندام ظریف من را نبینی!

آنگاه به خاطر من نمانی...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

"مــــن" بـــه " تــــو" بستـــگــــی دارم ...
حــــال مــــن را از خـــــودت بپـــــرس !


,
,
,

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشمهايم را بسته‌ام ، به روي همه چيز!

لبخند پر رنگ هميشگي‌ات را در ذهنم پيدا نمي‌كنم، و لب‌هاي خودم را، هرقدر مي‌گردم...

اين‌جا از همه طرف بن بست است...

و مي‌گويم و مي‌پاشم به هم...

رعد مي‌شوم و مي‌سوزانم و مي‌رنجانم و ... مي‌شكنم از خود.

بر مي‌شوم و مي‌بارم و مي‌بارم و مي‌بارم و ....

و تو سكوت مي‌كني و سكوت وسكوت...
 

"Baran"

عضو جدید
اين روزها که جرات ديوانگي کم است،


بگذار باز هم به تو برگردم !

بگذار دست کم، گاهي تو را به خواب ببينم !

بگذار در خيال تو باشم !

بگذار . . .


بگذريـم . . . !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو برگرد
میدانم به خاطر من رفته ای

بگذار من بروم و تو برگرد
من میروم
اما تو برگرد
من میروم هم از اسمانت .... از نگاهت ... از قلبت .... از ترانه هایت .. از خاطراتت .....تنها تو برگرد .......
 

"Baran"

عضو جدید
هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظار فرداهای من

قاصدک خوش خبرم روزهاست که نیامده و

من درپشت پنجره تنهایی تو را می خوانم و خاطراتت را،

خواهم ماند تنها در انتظار تو...

چرا نوشتم در برگ؛ تنهاییم را برایت، نمی دانم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یـــادش به خیــــــــر .... بچــه که بودیـــــم ؛
جـــاده ها خـــراب بـــود ,
نیمکـــت مدرســـه ها خـــراب بـــود ،
شیــــرای آب خـــراب بـــود !
زنـــگای در خونـــه هــا خـــراب بـــــود ؛
ولـــــــــی ؛ ........
آدما ســـــالم بـــــــــودن ..... !!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من با خاطره کسی زندگی نمیکنم
جز خودم
کسی را نمیبینم جز ادمهای را که فقط به خودشان اهمیت میدهند
میخواهم من نیز مثل انها باشم تنها به خودم اهمیت بدهم
دیگر کسی برایم مهم نباشد
به لبخندی لبخند نزنم
و سکوتی را نشکنم
تنها در سکوت به گذر ابی اسمان زندگیم که گاهی ابریست بنگرم
ان هم بی حضور کسی تنها و تنها تا یاد بگیرم که ادمها از بودن با کسی تنها خودشان را میخواهند نه کسی راکه با او هستند
 

"Baran"

عضو جدید
دوستش دارم

می دانم که می آید

بیشتر از هر روز دیگری به انتظارش خواهم نشست

او می آید

من خودم را گم می کنم هنگامی که دستانش را می گیریم

زیرا خود او می شوم

خود خود او
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در زمین عشقی نیست که زمینت نزند ، آسمان را دریاب ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بنام تو

برای تو

فدای تو


توی دنیا هیچ مال و منالی ندارم

اما ستاره های آسمون هرچی شمردم مال تو


شعرهای عاشقونه هرچی سرودم مال تو

تو قمار زندگی هرچی باختی پای من

هر چی بردم مال تو !
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقدرها هم..

روی وقار من حساب نکن…
قطب زمین هم که باشم..
تورا که میبینم..
یخ هایم آب می شود…
 

*moonlight girl*

عضو جدید
کاربر ممتاز
میمانم در کنار خاطراتت..

با سکوتی مه آلود در شبی آرام..
در برکه ای خاموش..

هنوز هم صدای جیر جیر با رقص ستاره ها مرا به خواب میبرند…
راستی سقف روئیایت چه رنگیست..؟؟
 

product man

عضو جدید
با سلام خدمت همه دوستان عزیز و میهن پرست ، با وجود کلی کار و گرفتاری و مشغله شرکت اومدم و خودم و رسوندم به باشگاه تا این روز را که مصادف هست با سالروز به دنیا آمدن شخصیتی بزرگ و آرمانی که تمام عمر خویش را صرف ایران و ایرانی کرد و زبان شیرین و دلکش پارسی را در دل وجان ما ایرانیان زنده نگاه داشته است را اعلام ، ما در قبال چنین شخصیتی به تاریخ مدیونیم و این دین بزرگ بر گردن تمام پارسی زبانان تا ابد باقی خواهد ماند...............


زنده باد هر ایرانی پارسی زبانی که به ایرانی بودنش افتخار می کند و مهمتر از آن ایرانیانی که نام و یاد اسطوره های پیشین خویش را زنده نگاه داشته و برای آرمانهایشان جان بر کف خواهند بود.........
جای افسوس دارد که در تقویم ما ایرانیان چنین روزی را با رنگ سفید بر کاغذ سفید نوشته اند ....... افسوس

دوستان عزیز هر کس شعر یا نوشته ای از فردوسی پاکزاد را به یاد دارد می تواند در این تاپیک به ثبت رساند وخود را در بزرگداشت تنها شاعر آزادیخواه و سرکش تاریخ ما ایرانیان سهیم گرداند ............

هر کجا می رومیم می گویند ؛ سیاسی نگویید ، سیاسی ننویسید ، سیاسی فکر نکنید و سیاسی ......................
آخ ای سیاست ................. همه چیز ما رو گرفتی ................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام سپاسم از آن کسیست که به من نیازی نداشت اما فراموشم نکرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قطار ميرود
تو ميروي
تمام ايستگاه ميرود
و من چقدر ساده ام
كه سال هاي سال
در انتظارتو
كنار اين قطار رفته ايستاده ام
وهمچنان
به نرده هاي ايستگاه رفته
تكيه داده ام...................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا وقتـيکه دوستـت دارم ها بـوي هـوس دارد

و نگـاه ها رنـگ فـريـب

و خـواستـن ها طعـم احتـياج...

مـن به تمـام عـاشـقــانه ها مشـکـوکـم..


.
.
.

تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام

تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
من هیچ خاطره ای ندارم
اخر خیلی وقت پیش از خدا خواستم تمام خاطراتم را از من بگیرد
و خدا تک تک خاطراتم را گرفت
حال در تنهایی و سکوت مینشینم
تنها به این فکر میکنم
چگونه اشک ان دخترک کبریت فروش را پاک کنم
چگونه مانع از لرزش شانه های پدارنه ای شوم
چگونه مانع تسکین درد مادری شوم
این چگونه ها مرا سرپا نگه داشتند
حتی دیگر نمیخواهم به کسی که خیلی برایم عزیز هست فکر کنم
وقتی میدانم او هیچ احساسی به من ندارد
وقتی او به کسی این حرف را زده
چرا خودم را خسته کنم
وقتی او دوستم ندارد
به خودم میگویم
هیچ اشکالی ندارد دختر رسم روزگار هست دیگر
روزی میاید کسی که تو را بخاطر خودت بخواهد
نه از روی نیازش نه از روی ترحم و نه از روی هیچ از ظواهر جذابت
روزی کسی میاید که تو را همینگونه که هستی میخواهد
همیگونه که صادقانه سخن میگویی معنای وفاداری را میفهمی ساده هستی
اما نباید بترسی خدایت همیشه کنارت مینشیند و تمام حرفهایت را میشنود
بگذار خیلی ساده
انکه برایت مهم هست زندگیش را بکند
مزاحم زندگیش نباش
 

daneh jou

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با خاطرات تو زنده ام .... باروزهای خوب ... با خوبیها ..... بدون آنها .... با اینهمه غم ... توان زنده ماندنم نیست....
 

venoos*m

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مخاطب خاص m

مخاطب خاص m

تو پاره ای از وجودم شده ای ..........همیشه ستاره ات خواهم بود .........حتی اگر فرسنگ ها بینمان فاصله باشد ...........:gol:
 

E.M.F

عضو جدید
تـو رفـتـﮯ

انـگـار ڪـﮧ مـن از اولـش نـبـودم !

مـن ولـﮯ مـﮯمـانـم

انـگـار ڪـﮧ تـو تـا آخـرش هـسـتـﮯ !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در خاطرات سپری کردن زندگی درد ندارد
انچه درد دارد
ان چیزهایی که از دست دادی هست
ان چیزهایی که روزی هیچکس نمیخواند
اخر من هرگز خاطراتم را نمینویسم
تا کسی نفهمد زندگیم چگونه بود
بگذار معما بماند این زندگی
مگر فرقی هم میکند دل تنگ باشم
مگر فرقی هم میکند
پر از خالی شدنم
مگر احساسم برای کسی مهم هست
تنها در سکوت ورق میزنم خودم را
تا مثل بقیه ادمها
سنگدلتر و بی احساستر شوم
تا وقتی ادمی ساده و یکرنگ را دیدم
مسخره اش کنم
اما نه
من اگر ادمی ساده و یکرنگ ببینم ارام میگویم فرار کن
ادمهای اینجا تا تو را مثل خودشان نکنند رهایت نمیکنند
اما حتی وقتی ببیند مثل انها هوز نشدی
فقط خنجری میگیرند
و بر روی قلب یادگاری مینویسند
و مجبور این شکنجه را تحمل کنی
 

Similar threads

بالا