رد پای احساس ...

[**yosam**]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهانه دارد دلـــــــــم ایـن روزهـــــ ـا[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهــانـه دارد بـــرای دوبـــاره نـوشــــتـن

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بــاز هـــم احـســــاس آمــد و

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آتـش بـه هـمـه مـنـطـقـیـاتــــ ایـن ذهـــن پـریـشــــان زد...[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوبــــاره واژه مـیـچـکـــد از قـلـــمـم[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیـگـــــر نـفـســــم بــوی کـــافــور نـمـیـدهــد!!![/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مـیـدانـی ..؟[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دلــــــم بـــرفـــــ مــیـخــــواهــد و آغـــــوش تــــــو...[/FONT]
[/FONT][/FONT]​

 

[شبگرد23]

کره ی زمین به این بزرگی ! ...

اما نمی دانم چرا ...

جز بــه " آغوشت " ...

به هیچ جای دیگری تعلق ندارم ...؟!!

 

[**yosam**]

در گوشه ی خیالم
آنقدر آرام نشسته ای
کــــــــه
گاهی احساس میکنم
رفتــــــه ای ....​

 

[Ahmad Engineer]

نمي دانم چشمانت با من چه ميکند
فقط وقتي که نگاهم ميکني …
چنان دلم از شيطنت نگاهت مي لرزد
که حس ميکنم چقدر زيباست
فدا شدن براي چشمهايي که تمام دنياست…!

 

[**yosam**]

خیلـــ ـــی حــرفــ ــــــ اسـتـــــ ـــــ ...

کـــ ـــه هــ ــر روز در گلـ ــویتــــ ـــــ

خــــ ـــاری کشنــ ـده احســـ ـــاس کنــ ــی

بـــ ــــرای کســ ـــی کــ ــه

" بـــدانـــ ــی "

حتــ ــی یکـــ ــــ بــار در عمــ ـــرش

بــ ـه خــ ــاطـــ ــــر تـــ ـو " بغــ ـض " هـ ــم نکـــ ــرده اسـتــــ ــــ ...

 

[شبگرد23]

از تو که مینویسم

هم وزن را رعایت می کنم، هم قافیه...

اگر خودت هم پیشم میبودی

که دیگر همه چیز

ردیف ردیف میشد

 

[**yosam**]

چقــدر زجرآور است اینکه

تو صاحب آرزویی باشی که

لذت تعبیرَش برای دیگریست...

 

[Ahmad Engineer]

به چــــه تشبيه کنم نــام تو را
به بــــهار
يا به آبيه زلال دريــــا !
ســـــاده تر مي گويم
تــو تماميـــت احساس مني
​

 

[شبگرد23]

نه آن سلامِ ساده

به وقتِ طلوع

نه این غروبِ اَخم آلود

به وقتِ سلام !

...

نه ؛

این طور نمی شود از تو نوشت .

باید به آفتاب بگویم

تو را دوباره طلوع کند !

 

[naghmeirani]

بــی تــو ...

بــاران کــه مــی بارد

از هــمه زود تر چــتر ام را بــاز مــی کـنم

امـا نمیــدانم چـــرا ایـن روزها زیـر بـــاران

جــای خـــیس شــدنِ تــن ام

گــونه هایم خــیس میــشوند

تــو میــدانی چـــرا ؟!!!
​

 

[شبگرد23]

برگشتنت

همان قدر محال است

که خیال می کردم

رفتنت . . .

 

[**yosam**]

باور تلخ نبودنت...تاوان کدامین اشتباه بود؟تو گفتی بمان و من ماندم...اکنون که تو رفته ای...من در کوچه های تنهایی به انتظار برگشت تو ،به بی کسیخود خیره شده ام...و نمیدانم اخر چه خواهد شد...میروی و من نگاهت میکنم...تعجب نکن که چرا گریه نمیکنم بی تو...یک عمر برای گریستن وقت دارم... اما برای تماشای تو همین یک لحظه باقیست...

و شاید همین یک لحظه اجازه زیستن در چشمان تو را داشته باشم​

 

[Paydar91]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]باد
به نوازش گیسوان من بیا
و فریاد مرا با خود ببر...
بی‌ وفایان را به تو سپرده ام
آنان که در دل خود سنگ رویانده بودند
و تنهایی را به من آموختند
و آنان که خود از سنگ بودند
و آتش را در دل من بر افروختند[/FONT]

 

[شبگرد23]

مـــن هـــــر روز و هــــر روز و هـــــر روز
تمام رویاهایم رابا تو قسمت میکنم وتو..نمیدانی !
من هر روز تورا مرور میکنم وتو... نمیدانی !
من همیشه با تو حرفها دارم وتو...نمیدانی !
من من من ...تورا دوست دارم اما تو باز هم...نمیدانی !

 

[Paydar91]

نیستیم ...

به دنیا می آییم ، عکس ِ یک نفره می گیریم !


بزرگ می شویم ، عکس ِ دو نفره می گیریم !


پیر می شویم ، عکس ِ یک نفره می گیریم ...

و بعد دوباره باز نیستیم ...

 

[Ahmad Engineer]

هرکسی رو میتونستم دوست داشته باشم
اگه دوست داشتنو از تو شروع نمی کردم!

 

[**yosam**]

موسیقی درونت را چه کسی می نوازد که

صدای سکوتش

تمام هستی ام را فرا گرفته است؟؟!!!

 

[شبگرد23]

می خواهی بروی

بی بهانه برو


بیدار نکن خاطره های خواب آلوده را ...

 

[Ahmad Engineer]

ماههاست فراموشش کرده ام
خاطراتش را هم …
ولي نمي دانم دستانم چرا هنوز به نوشتن نامش
ذوق ميکنند !

 

[naghmeirani]

دستانــم شایـد
اما . . . دلــم به نوشتـن نمیــ رود ... ؛
​

ایـن کلمــات بـه هـ م دوختــه شــده کجـا ،
احسـاسـات مــَن کجـا ،
ایـن بـار امــا ،
نخـوانــده مــَرا بفهــم ...
​

​

​

 

[Ahmad Engineer]

اي کاش احساسي به اسم دلتنگي وجود نداشت...!
​

 

[**yosam**]

 

[**yosam**]

اي کاش احساسي به اسم دلتنگي وجود نداشت...!
​

پرم از تنهایی..
پرم از هرچی دلتنگیه..
پرم از دلشوره..
از بی تو بودنها..
پرم از اشکهایی که باید رو شونه های تو خالی کنم..
چرا نیستی؟چرا احساست نمیکنم ..!
بدجور دلم گرفته..
این نفس کشیدنای اجباریو نمیخوام..
این خنده های تلخو و زورکیو نمیخوام..
دلم آرامش میخواد..
خدایا آنقدر خرابم که هیچ مرهمی آرامم نمی کند!
مرا در آغوش خود بگیر؛ دلم آرامشِ خدایی می خواهد.. .

 

[Ahmad Engineer]

کنار حوصله ام بمان
نباشی دلم که هیچ
دنیا هم تنگ می شود...

 

["Baran"]

این منم یه شبگرد عاشق

که تمامی روزهایش را به مهتاب پیوند میزند تا شاید بتواند دمی را با کلمات بی خواب به خلوت نشیند

واز تو و احساس بی ریایت سخنی به میان آورد

 

[MARIA RED]

دلـتـنـگـی هــا


گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛


گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد


گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .


دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا


جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .

 

[MARIA RED]

---

واژه ها ..

قـَــد نمی دهند !!

ارتفاع دلـــــتنگی ام را...

من فقط ..

سایهء نبودن تو را ..

برسر شعـــــر ..

مستدام می کنم..!!

 

[MARIA RED]

---

آخرین اسی ک داد:

خودم میزنگمت از خط جدیدم ! به این خط نه اس بده ، نه زنگ .
ومن مدت هاست ک منتظرشم ...

 

[mani24]

پاييز كه مي‌شود، غم عجيبي در دلم خانه مي‌كند...

غم كه نه ... اما، عجيب دلتنگ مي‌شوم، و بي‌قرار...

و پر مي‌شوم از تمام حس‌هاي غريب دنيا!

خانه برايم تنگ مي‌شود... در اتاقم دلم مي‌گيرد... حيف است پاييز شود و تو در اتاق باشي!

دلم مي‌خواهد باز كنم همه‌ي پنجره‌هاي بسته ي شهر را ، و تمام هواي پاييز را يك‌جا ببلعم!...

عاشق نسيم روح‌بخش پاييزم كه ناز مي‌خرد از برگ‌هاي طلائي عشوه‌ گر ...

بوي برگ‌هاي باران خورده‌ي پاييزي زنده‌ام مي‌كند و مست مي‌شوم از تماشاي رقصيدن اين دلبركان رنگ در رنگ در آغوش باد...!

و عاشق باران‌ام... باران كه مي‌بارد، چترم را مي‌بندم! و غرق مي‌شوم در تمام خوبي‌هاي دنيا...

 

[شبگرد23]

تنهایی،

یعنی عاشقشی...

ولی حق نداری بهش زنگ بزنی،

چون اون دیگه تنها نیست...!!!