مشاعرۀ سنّتی

[امالیا]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم

ماهم از من دور گردد زان سبب
دود آهم تا ثریا می رود

 

[bita-77]

ماهم از من دور گردد زان سبب
دود آهم تا ثریا می رود

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

 

[امالیا]

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم

مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی چون او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمی افتد

 

[امالیا]

مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی جز او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمی افتد

دل من ز تابناکی به شراب ناب ماند
نکند سیاهکاری که به آفتاب ماند

 

[bita-77]

مراد آسان به دست آید ولی نوشین لبی چون او
پسند خاطر مشکل پسند ما نمی افتد

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

 

[araz_heidari]

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان
لب میگزد چو غنچه‌ی خندان که خامشم

من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو اهو وش چنان شوخی که با من میکنی بازی

 

[امالیا]

من آن پیرم که شیران را به بازی بر نمی گیرم
تو اهو وش چنان شوخی که با من میکنی بازی

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

 

[infrequent]

یاد باد آنکه نهانت نظری با ما بود
رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود

دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را

 

[vajiheh.kh]

دل اگر خدا شناسي، همه در رخ علي بين
به علي شناختم من، به خدا قسم خدا را

آمده ام بلکه نگاهـــــم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام

 

[infrequent]

آمده ام بلکه نگاهـــــم کنی
عاشق آن لحظه طوفانی ام

منم و دلی که دانم به دو دست دارم او را
اگرش نگاه داری به تو می سپارم او را

 

[vajiheh.kh]

منم و دلی که دانم به دو دست دارم او را
اگرش نگاه داری به تو می سپارم او را

اندکی در ره عشق تو دویدیم بس است
اول و آخر این مرحلـــه دیدیم بس است

 

[infrequent]

اندکی در ره عشق تو دویدیم بس است
اول و آخر این مرحلـــه دیدیم بس است

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

 

[امالیا]

تا توانی دلی به دست آور
دل شکستن هنر نمی باشد

در خون نشست غنچه که شد همنشین خار
گردن فراخت سرو ز برچیده دامنی

 

[*zahedan]

يک صداي آشنا از دور مي خواند مــرا
با دلي خالي روم تا پُـر کنم پيمانه را
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ

* * * * ** * * * *

* * * * ** * * *

ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……..`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi


​

 

[infrequent]

يک صداي آشنا از دور مي خواند مــرا
با دلي خالي روم تا پُـر کنم پيمانه را
ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ

* * * * ** * * * *

* * * * ** * * *

ƹ̵̡ӝ̵̨̄ʒ
…..............…,•’``’•,•’``’• ,Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
...........…...…’•,,عشق` ,•’Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi
..............……..`’• ,,•’`Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒi


​

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد
یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد

 

[*zahedan]

در اين ديار نداند کسي زبان مرا
کجاست آنکه شناسد غم نهان مرا

به شکر نعمت ديدار جان برافشانم
اگـر به من برســانند همزبان مرا

​

​

​

 

[bita-77]

در اين ديار نداند کسي زبان مرا
کجاست آنکه شناسد غم نهان مرا

به شکر نعمت ديدار جان برافشانم
اگـر به من برســانند همزبان مرا

​

​

​

امشب از دولت می دفع ملالی كردیم
این هم از عُمر شبی بود كه حالی كردیم

 

[vajiheh.kh]

​

در اين ديار نداند کسي زبان مرا
کجاست آنکه شناسد غم نهان مرا

به شکر نعمت ديدار جان برافشانم
اگـر به من برســانند همزبان مرا
​

​

​

ای دل گر از آن چاه زنخدان به در آیی
هر جا که روی زود پشیمان به در آیی

 

[*zahedan]

ای دل گر از آن چاه زنخدان به در آیی
هر جا که روی زود پشیمان به در آیی

يار بيگانه مشو تا نبري ازخويشم
غم اغيار مخور تا نكني نا شادم
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
ناز بنياد مكن تا نكني بنيادم

 

[bita-77]

يار بيگانه مشو تا نبري ازخويشم
غم اغيار مخور تا نكني نا شادم
زلف بر باد مده تا ندهي بر بادم
ناز بنياد مكن تا نكني بنيادم

[FONT=times new roman,times,serif]مـــــانده بــــــودی اگـــر نـــازنینم زنــــدگی رنگ و بــوی دگر داشت[/FONT]

 

[*zahedan]

مـــــانده بــــــودی اگـــر نـــازنینم زنــــدگی رنگ و بــوی دگر داشت

​

توي اين دور و زمونه عشق يه جور بلاي جونه


دل به هركسي كه ميدي شعر رفتنو ميخونه

​

 

[bita-77]

[FONT=times new roman,times,serif]هرجا که کشاندیم، دویدم هر درد و غمی به جان خریدم[/FONT]

 

[*zahedan]

هرجا که کشاندیم، دویدم هر درد و غمی به جان خریدم

مرهم زخم سينه ام ، بوي تو و هواي تو
​

ديدن تو به نيمه شب، دست بدست و پاي تو
​

ايکه دلم براي تو گشته اسير روزو شب​

کي شود اين دلم رها، تا نشوم فداي تو ؟

​

 

[امالیا]

مرهم زخم سينه ام ، بوي تو و هواي تو


ديدن تو به نيمه شب، دست بدست و پاي تو


ايکه دلم براي تو گشته اسير روزو شب

کي شود اين دلم رها، تا نشوم فداي تو ؟

​

وین سخنگو نگاه سحر آمیز
با کدام آشنا سخن گوید؟

 

[infrequent]

وین سخنگو نگاه سحر آمیز
با کدام آشنا سخن گوید؟

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

 

[امالیا]

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

آن نواساز نوآیین چو شود نغمه سرای
سرخوش از ناله ی مستانه کند جان مرا

 

[*zahedan]

وین سخنگو نگاه سحر آمیز
با کدام آشنا سخن گوید؟

دل چو نالد سوز و آهش عرش را لرزان کند
خشم و نفرت در نگاهي عشق را ويران کند
سوختيم از بسکه لرزانديم عرش کبريا
ساقيا جامي ده . اين هردرد را ، درمان کند

 

[امالیا]

دل چو نالد سوز و آهش عرش را لرزان کند
خشم و نفرت در نگاهي عشق را ويران کند
سوختيم از بسکه لرزانديم عرش کبريا
ساقيا جامي ده . اين هردرد را ، درمان کند

در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه ی من باش ساعتی

 

[t@hi]

در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه ی من باش ساعتی

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادن
ون در ان ظلمت شب اب حیاتم دادن

 

[bita-77]

در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه
ای مه چراغ کلبه ی من باش ساعتی

یک تن در این دیار وفای تو را نداشتدر دست دشمن آمدی و یاورم شدی