seyed*hamid
کاربر حرفه ای
تافت بر خوابگه عالم،نور
ورکنم صبر ،جای پر خطر است
کآفتم زیرو محنتم زبر است!
(نظامی)
باز جنبید و به جوش آمد نور
تافت بر خوابگه عالم،نور
ورکنم صبر ،جای پر خطر است
کآفتم زیرو محنتم زبر است!
(نظامی)
دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمیگیرد
ز هر سو میدهم پندش ولیکن در نمیگیرد
یا که بنه پا به سرِ دوشِ من
میکنم بخت بد خویش شریک گنهت
تا نه تنها تو سزاوارملامت باشی!
(هوشنگ ابتهاج)
مردم این ملک ز که تا به مه
هیچ ندانند جز احسنت و زه
دل بسته ام به باد ،به بوی شبی که زلف
بگشایی و مشام مرا مشکبو کنی
(هوشنگ ابتهاج)
تافت بر خوابگه عالم،نور
باز جنبید و به جوش آمد نور
هان؛کجاست،
پایتخت قرن؟!
مابرای فتح می آییم،
تا که هیچستانش بگشاییم ....
(اخوان ثالث)
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینیرسم عاشق کشی و شیوه ی شهرآشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود!
(حافظ)
یا که بنه پا به سرِ دوشِ من
سُر بخور از دوش به آغوش من
مه مرا ای به تو از من درود
بینی و از اسب نیایی فرود؟!
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب میشود؟!
صراحی سیاه دیدگان من؛
به لای لای گرم تو لبالب از شراب خواب میشود!
به گاهواره های شعر من....
نگاه کن!
تو میدمی و؛
آفتاب میشود!
(فروغ فرخزاد)
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
دید کز آن بوسه فنا میشود
دل گیو شد زان سخن پر زدود
جو اندیشه کرد از گشاد فرود!
(فردوسی)
داد که تا بوسه فَشانی همی
گه بدهی گه بِستانی همی
دل به هوای دِگری داشتی؟!
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد؟دوست داران را چه شد؟!
(حافظ)
دید کز آن بوسه فنا میشود
بوالهوس و سر به هوا میشود
یاران موافق همه از دست شدند
درپای اجل یکان یکان پست شدند
(خیام)
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
در کارگه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دوهزار کوزه گویا و خموش!
(خیّام)
دل به هوای دِگری داشتی؟!
یا لب من بی نمک انگاشتی!
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در آن خطری میست که نیست...
رازِ درونِ دلِ پاچین مپرس
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور
(حافظ)
داد معشوقه به عاشق پیام
که کند مادر تو با من جنگ
نشوم یک دل و یک رنگ توراتاج از فرق فلک برداشتن؛جاودان آن تاج بر سر داشتن
برتو ارزانی که مارا خوشتر است؛لذت یک لحظه مادر داشتن!
(فریدون مشیری)
رفت و مادر را افکند به خاکگرنبودی ناله ی نی را ثمر
نی نکردی این جهان را پر شکر
(مولوی)
رازِ درونِ دلِ پاچین مپرس
از صفت ناف به پایین مپرس![]()
نشوم یک دل و یک رنگ تورا
تا نسازی دل او از خون رنگ
سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی
چه خیال ها گذرکردو گذرنکرد خوابی
(حافظ)
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید دل آورد به چنگ
یا برسد سرخی او را شکست
یا کندش سرخ تر از آنچه هست
سر آن ندارد امشب که بر آید آفتابی
چه خیال ها گذرکردو گذرنکرد خوابی
(حافظ)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |