گفتگوی خدا با بنده

akbar6565

عضو جدید


گفتگوی خدا با بندهخدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.

خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…

خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است

خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟

خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!

خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم

خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.

خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید

خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!

خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد






 

sanaz_panel

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا خیلی دوست دارم .خیلی:D
خجالت کشیدم:redface:
 
آخرین ویرایش:

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
الهی برات بمیرم خداجون... چقد تو مهربونی
 

تکنو کرات

اخراجی موقت
دوستش دارم ...
بزرگيش را ... سکوتش را ... عظمتش را ...
اُبهتش را ... تنهاييش را ...
حکمتش را ... صبرش را ... و ... و ...
بودنش عادتيست ، مثل نفس کشيدن !
خدا را ميگويم...!!!
 

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم خدایا از همه دلگیرم.
گفت:حتی من؟!
گفتم خدایا چقدر دوری؟!
گفت:تو یا من؟
گفتم خدایا تنهاترینم!
گفت:پس من؟!
گفتم خدایا کمک خواستم!
گفت:از غیر من؟!
گفتم خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش از من؟!
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی از ته دل بهش فکر میکنم میبینم او چیزی جز تصورات کوتاه منه. اونوقته که اونو یه خدایی میبینم که همش برای حساب وکتاب به من نگاه نمیکنه...این موقع ست که ذره ای از عشقشو درک میکنم و افسوس میخورم که ای کاش این عشق هرچند کوچیک همیشه حس میشد همیشه...
 

akbar6565

عضو جدید
دوستش دارم ...
بزرگيش را ... سکوتش را ... عظمتش را ...
اُبهتش را ... تنهاييش را ...
حکمتش را ... صبرش را ... و ... و ...
بودنش عادتيست ، مثل نفس کشيدن !
خدا را ميگويم...!!!

گفتم خدایا از همه دلگیرم.
گفت:حتی من؟!
گفتم خدایا چقدر دوری؟!
گفت:تو یا من؟
گفتم خدایا تنهاترینم!
گفت:پس من؟!
گفتم خدایا کمک خواستم!
گفت:از غیر من؟!
گفتم خدایا دوستت دارم!
گفت:بیش از من؟!

وقتی از ته دل بهش فکر میکنم میبینم او چیزی جز تصورات کوتاه منه. اونوقته که اونو یه خدایی میبینم که همش برای حساب وکتاب به من نگاه نمیکنه...این موقع ست که ذره ای از عشقشو درک میکنم و افسوس میخورم که ای کاش این عشق هرچند کوچیک همیشه حس میشد همیشه...
مرسی دوستان
 

سحر313

عضو جدید
خدایا عاشقتم
خودت خوب میدونی که من غیر تو کس دیگه ای رو ندارم
کاش خودمم اینو یادم نره
 

DOZI

اخراجی موقت
مرررررررررررررررررررررررسی اکبر جان خیلی قشنگ بود تحت تاثیر قرار گرفتم:cry:


خدایا ااااااااااااااااااااااااااا به خاطر همه چی شرمنده ام خودت به بزرگی و کرمت منو ببخش :(
 

مهندس2010

عضو جدید
گفتگو با خدا




فايل :‌PDFحجم :‌ KB 1,336 تعداد صفحات :8
 

Similar threads

بالا