مشاعرۀ سنّتی

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام
دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم
آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دید موسی شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و اله

هرگزم مهر تو از لوح دل و جان نرود

هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود


آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود از دل و از جان نرود
 

31434

عضو جدید
دلم رمیده شد و غافلم من درویش
که آن شکاری سر گشته را چه آمد پیش

(حافظ)

شاه شمشاد قدان خسروی شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر برمن درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو برخور ز همه سیم تنان
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شاه شمشاد قدان خسروی شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر برمن درویش انداخت
گفت کای چشم و چراغ همه شیرین دهنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو برخور ز همه سیم تنان

نگاهم یاد باران کردا امشب
مرا سر در گریبان کرده امشب
غم و فریاد من از این و آن نیست
دلم یاد رفیقان کرده امشب
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
نگاهم یاد باران کردا امشب
مرا سر در گریبان کرده امشب
غم و فریاد من از این و آن نیست
دلم یاد رفیقان کرده امشب

مهربانی بلدی با دل خسته و عاشق من
تو را هنوز هم دوست میدارم
ولی نمیدانم تو مرا دوست میداری
 

مرتضی ساعی

کاربر فعال دفاع مقدس
کاربر ممتاز
تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست

تا تماشای جمال خود کند ....... نور خود در دیده ی بینا نهاد
تا کمال علم او ظاهر شود ........این همه اسرار بر صحرا نهاد
 

لیمویی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نرگس ار لاف زد از شیوه چشم تو مرنج
نروند اهل نظر از پی نابینایی
شرح این قصه مگر شمع برآرد به زبان
ور نه پروانه ندارد به سخن پروایی.....
 

samiyaran

عضو جدید
یك‌ رودخانه‌ خشك‌ هست‌
بین‌ آنها و ما.
كرانه‌هایش‌ زمین‌ ما را جدا می‌كند.
كف‌ رودخانه‌ جادهِ‌
بازگشتم‌ بود.
مخلوقی‌ هستیم‌ كه‌ با خستگی‌ پیش‌ می‌رود
مانند لاك‌پشت‌ كه‌
از یك‌ خلق‌ پیر تولد یافته‌ است‌
تقریباً صخره‌ هستیم‌
كه‌ آهسته‌ می‌چرخد مانند زمین.
كوههای‌ ما زیرزمین‌ هستند
اینطور قدیمی‌اند.
این‌ زمین‌ خانه‌ است‌
همیشه‌ در آن‌ زیسته‌ایم.
زنان،
استخوانشان‌ زمین‌ را بالا نگاه‌ می‌دارد.
دُم‌ قرمز عقابی‌
آسمان‌ را باز می‌كند
و خورشید
سیمای‌ زنان‌ را به‌ ذهنها می‌آورد
هنگامی‌ كه‌ علف‌ می‌روید.

لیندا هوگان
 

samiyaran

عضو جدید
تناور شد در طول روز ها وشب ها
آن هنگام سیبی نورانی ببار آورد
دشمن آن میوه تابان را نگریست
و دانست آن میوه درخشان از آن من است

ویلیام بلیک
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکن

فردا که نیامده ست فریاد مکن
بر نامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
***
خیام
 

saba jo00on

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, sans-serif]نشد از یاد برم خاطره ی دوری را[/FONT][FONT=tahoma, sans-serif]
[/FONT][FONT=tahoma, sans-serif]باز هم گرچه رسیدیم به هم دل تنگ [/FONT]
[FONT=tahoma, sans-serif]ام[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا