حرف های عاشقانه

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن چشمان زیبا عشق و ناز است

خوشا چشمی که برچشم تو بازاست

اگر در سینه ات دل نیست غم نیست

همین چشمان تو عاشق نواز است




 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال ِ من خوب است،



اما عالی می شوم وقتی که تو با نگرانی،



در آغوشم می گیری و می گویی،



نه عزیزم تو خوب نیستی


 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن چیزی که تنگ شده،
دل است برای تو،
و جهان است، برای من..
 

Tinoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
فکر من در این است

که پر از شوق تو باشم هر دم

که دلم سرشار از عشق تو باشد یکدم

قلب من می خواهد

که فقط از تو نشان داشته باشد در خود

و دو چشمم پر از وسوسه ی لذت دیدار تو باشن در خود

و بدان معبودم

که تو هستی قلبم

که تو هستی روحم

که تو هستی فکرم

و همه هستی ام
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینطور نمیشود
باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد
غرق در فکرت شدن اصلا دست خودم نیست …
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
عـــ ــ ــکس تـــــــو را
به سقفــــــ آسمــ ــ ــان سنجــــاق میکنم
حال که ایــــن روزهـــا
از فرط دلتنـ ــ ـگی
چشمانـــم مدام رو به آسمــ ــ ــ ـان استـــــــ
بگذار تــــــو در قابـــــــ چشمانــــم باشی...

 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی باید بی رحم بود… نه با دوست… نه با دشمن… بلکه با خودت… و چه بزرگت می‌کند آن سیلی که خودت می‌خوابانی بر صورتت…
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخت هم که باشی

من
دارکوبی می شوم

که هفتاد و سه بار

در دقیقه
تو را می بوسد……
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـا چـراغـــــی هـمه جـا گـشـتـم و گـشـتـم در شـهـر
هـیــچ کـس ! هــیـچ کـس ایـنجا به تـو مانـنـد نـشـد

خواسـتـنـد از تـو بگویـنـد شـبـی شـاعـرها
عـــاقـبـت بـا قــلــم شــرم نوشـتـنـد : نـشـد

 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=georgia,times new roman,times,serif][/FONT]​
[FONT=georgia,times new roman,times,serif] [/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]الان دیگه جای من صبح ها کیو بیدار می کنی ؟؟

با کی جای من
قدم میزنی ؟

جاهایی که با من رفتی
با اونم میری ؟ اصلا منو اونجا میبینی ؟

با کی دردات رو تقسیم می کنی ؟؟

با کی خاطره میسازی ؟؟

با کی میشینی رو تخته سنگ ؟؟

دوستت دارم ها رو چی ؟ دوستت دارم های منو به کی میگی ؟؟

شب بخیر های منو چی ؟

فعل و فاعل تو زود عوض شد ..!
ولی من !

ولی من تا ابد از تو می نویسم و
از تو میگم ...!

حتی اگر ثانیه ای از
عمرت رو به من اختصاص ندی ...

من سرنوشت رو قبول دارم و جلوش زانو زدم !
سرنوشت من این بود !
[/FONT]
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره…[/FONT]

[FONT=georgia,times new roman,times,serif]زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه…
صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار
[/FONT]
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه بده…
مرد در حالی که دعا می کرد که این اتفاق نیوفته میره اشپزخونه تا یه چیزی بخوره …
که متوجه یه نامه روی در یخچال می شه که زنش براش نوشته…
زن: عشق من صبحانه ی مورد علاقت روی میز آمادست…
من صبح زود باید بیدار می شدم تا برم برای ناهار مورد علاقت خرید کنم…
زود بر می گردم پیشت
عشق من
دوست دارم خیلی زیاد…
مرد که خیلی تعجب کرده بود
میره پیشه پسرش و ازش می پرسه که
دیشب چه اتفاقی افتاده بود؟
پسرش می گه : دیشب وقتی مامان تو رو برد تو تخت خواب که بخوابی و شروع کرد به اینکه لباس و کفشت رو در بیاره تو در حالی که خیلی
مست بودی بهش گفتی…
هی خانوووم ، تنهااااام بزار ، بهم دست نزن…
من ازدواج کردم…
[/FONT]

 

حنانه9

عضو جدید
دلخوشی هایم کم نیست
همه چیز هست برای تنها نبودن
اما
من دنبال کسی هستم برای باهم بودن
دلخوشی من زمزمه کردن نام توست
زیر لبهایم میترسم آن را هم از من دریغ کنی
آهسته در گوش خیالم بگو با دل من میمانی
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز



رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام ...!
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

گـل یا پــوچ؟

دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن

بگذار فقط تصــــــور کنم ..

که در دستانتــــ

برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

امشب بازهم پستچی پیر محله ی ما نیومد

یا باید خانه مان را عوض کنم

یا پستچی را

تو که هر روز برایم نامه می نویسی .... مگه نه ؟!!

 

حنانه9

عضو جدید
چــ ـ ـه رسمــ ـ ـه ناهماهنــ ـ ـگی ،نمیشــ ـ ـه رسمــ ـ ـه تقــ ـ ـدیره ،

نمیشــ ـ ـه بــ ـ ـود و عــ ـ ـاشق بــ ـ ـود ، واســ ـ ـه عاشــ ـ ـق شدن دیــ ـ ـره

نمیشــ ـ ـه غرقــ ـ ـه درغــ ـ ـم بود ، ولی از گریــ ـ ـه رو گــ ـ ـردوند
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک روز که باران می بارد ،یک روز که چترمان دو نفره شده ،یک روز که همه جا حسابی خیس استیک روز که گونه هایت از سرما سرخ سرخ ،آرام تر از هر چه تصورش را کنی ،آهسته ، می بوسمت ...
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!

رفیق داری...
همــــــــدرد نداری!

خانواده داری...
حمــــــــایت نداری!

عشق داری...
تکیـــــــــه گاه نداری!

مثل همیــــشه....

همه چــــــی داری...
و هیـــــچی نداری!
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...

به حباب نگران لب یک رود قسم،

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،

غصه هم می گذرد،

آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...

لحظه ها عریانند.

به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دنیای ما اندازه هم نیست
من عاشق بارون و گیتارم
من روزها تا ظهر می‌خوابم
من هر شبُ تا صبح بیدارم

دنیای ما اندازه هم نیست
من خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم

دنیای ما اندازه هم نیست
می‌بوسمت اما نمی‌مونم
تو دائم از آینده می‌پرسی
من حال فردامم نمی‌دونم

تو فکر یه آغوش محکم باش
آغوش این دیوونه محکم نیست
صد بار گفتم باز یادت رفت
دنیای ما اندازه هم نیست
 

*Maedeh.archi*

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

اعتراف:
‏ من امروز گریه کردم


دختری پشت یک هزار تومنی نوشته بود:
پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست....
یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد !
خدایا چقدر میگیری؟
که بگذاری شب اول قبر. ‏ قبل از اینکه‎ ‎تو ازم سوال کنی من ازت بپرسم؟!‏‎....
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
دیرباریدی باران... دیر!!!
من مدتهاست درحجم نبودن کسی خشکیده ام...
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
پارسال با او در زیر باران قدم میزدم.
اما..............
امسال راه رفتنش با دیگری را زیر باران اشکهایم دیدم.
شاید باران پارسال اشکهای شخص دیگری بود........
 

mpb

مدیر تالار مهندسی معماری
مدیر تالار
بودنت,
حتی همین قدرمحال,
تن پوشی ست برعریانی روح خالی ام...
باش؛
حتی همین قدر دور...
حتی همین قدر محال
هرچه هستی , باش...
شاید سهم من از توهمین دوری ومحال بودن است
همین خواستن ها
نرسیدن ها...!
 

حنانه9

عضو جدید
[h=6]نگاهت را به کسی بدوز که قلبش برای تو بتپه
چشمانت را با نگاه کسی آشنا کن که زندگی را درک کرده باشه
سرت را روی شانه های کسی بگذار
که از صدای تپشهای قلبت تو را بشناسه
آرامش نگاهت رو به قلبی پیوند بزن که بی ریاترین باشه
لبخندت را نثار کسی کن که دل به زمین نداده باشه
رویایت رو با چهره ی کسی تصویر کن
که زیبایی را احساس کرده باشه
چشم به راه کسی باش که تو را انتظار کشیده باشه
اما عاشق کسی باش که تک تک سلولهای بدنش تقدس عشق را درک کند
[/h]
 

حنانه9

عضو جدید
سخت ترین دو راهی: دوراهی بین فراموش کردن و انتظار است.

گاهی کامل فراموش میکنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی.

و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از اینها باید فراموش میکردی


 
بالا