مشاعرۀ سنّتی

[*نيروانا*]

ای مست شبرو کیستی؟ آیا مه من نیستی/
گر نیستی پس چیستی ای همدم تنهای دل؟

لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم

سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

 

[901010]

لبت بدیدم و لعلم بیوفتاد از چشم

سخن بگفتی و قیمت برفت لؤلؤ را

بهای روی تو بازار ماه و خور بشکست

چنان که معجز موسی طلسم جادو را

آینت دانی چرا غماز نیست؟
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

 

[*نيروانا*]

آینت دانی چرا غماز نیست؟
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

تو خود به جوشن و برگستوان نه محتاجی

که روز معرکه بر خود زره کنی مو را

 

[F.Ahoura]

آری سخن به شیوه چشم تو خوش تر است
مستی ببین که سر بیان می دهد به من

 

[901010]

آری سخن به شیوه چشم تو خوش تر است
مستی ببین که سر بیان می دهد به من

ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

 

[F.Ahoura]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

 

[901010]

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو

 

[F.Ahoura]

و الله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

 

[DANDY GIRL]

و الله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

تنت به ناز طبیبان مباد/وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

 

[901010]

و الله که شهر بی تو مرا حبس می شود
آوارگی و کوه و بیابانم آرزوست

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت

 

[F.Ahoura]

دانی زکات حسن و ندانی که را دهی
من مستحقم ای شه خوبان به من به من

 

[901010]

تنت به ناز طبیبان مباد/وجود نازکت آزرده ی گزند مباد

دوستت دارم ودانم که تویی دشمن جانم
ز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

 

[F.Ahoura]

مرا خود با تو سری در میان هست
و گرنه روی زیبا در جهان هست

 

[901010]

دانی زکات حسن و ندانی که را دهی
من مستحقم ای شه خوبان به من به من

نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند

 

[F.Ahoura]

نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند

دوستت دارم پریشان شانه می خواهی چه کار؟
دام بندازی اسیرم دانه می خواهی چه کار؟

 

[DANDY GIRL]

نه هرکه چهره بر افروخت دلبری داند
نه هرکه آینه سازد سکندری داند

مژده ای دل که دگر باد صبا باز آمد
هدهد خوش خبر از طرف صبا باز آمد

 

[DANDY GIRL]

دوستت دارم پریشان شانه می خواهی چه کار؟
دام بندازی اسیرم دانه می خواهی چه کار؟

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند ، چنین نیز هم نخواهد ماند

 

[F.Ahoura]

خانم چرا اشتباه جواب میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه با است هنوز

 

[901010]

خانم چرا اشتباه جواب میدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز
مرغ پر سوخته در پنجه با است هنوز

ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی

 

[F.Ahoura]

یارب این نو گل خندان که سپردی به منش
می سپارم به تو از دست حسود چمنش

 

[Milad 1]

یا رب این نوگل خندان که سپرذی به منش

میسپارم به تو از چشم حسود و چمنش

 

[901010]

یا رب این نوگل خندان که سپرذی به منش

میسپارم به تو از چشم حسود و چمنش

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 

[F.Ahoura]

ندارم اختیار گریه امشب
به در می گویم ای دیوار بشنو

 

[901010]

ندارم اختیار گریه امشب
به در می گویم ای دیوار بشنو

وقتی دل سودایی میرفت به بستانها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحانها

 

[F.Ahoura]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

 

[self.f_t_m990]

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

 

[shokoufeh94]

الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

محراب ابرویت بنما تا سحر گهی
دست دعا بر ارم و در گردن ارمت

 

[V A N D A]

محراب ابرویت بنما تا سحر گهی
دست دعا بر ارم و در گردن ارمت

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت

 

[zizigolu91]

تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت

تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی
با غیر آشنایی، باآشنا غریبی ؟

 

[Shahab]

تا چند بسته ماندن در دام خود فریبی
با غیر آشنایی، باآشنا غریبی ؟

یا رب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش