ما راست داغ مهر تو در سینه یادگار
رفتی ولی ز دل نرود یادگار تو
و خدا در این نزدیکی است
لای این شب بوها پای ان کاج بلند
ما راست داغ مهر تو در سینه یادگار
رفتی ولی ز دل نرود یادگار تو
و خدا در این نزدیکی است
لای این شب بوها پای ان کاج بلند
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر ان ظلمت شب اب حیاتم دادند!!!!
در جستجوی یار دلازار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
در جستجوی یار دلازار کس نبود
این رسم تازه را به جهان ما گذاشتیم
من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه
ماسیه گلیمان را جز بلا نمیشاید
هربلاکه بتوانی بر دل بهایی نه!
هر که دمی با تو بود یا قدمی رفت
از تو نباشد به هیچ روی شکیبا
این همه شهدوشکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کزان شاخه نباتم دادند
آسمان بار امانت نتوانست کشیدهمه را دیده برویت نگرانست ولیکن
خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بهسرشتندو به پیمانه زدند!!!
حالا چقد عصبانی ای زی زیگولو اسی پاسی دراکولا...!!![/QUOTE
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
عصبانی نیستم مل مل جون ، به خاطر شعرش بود
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل ادم بهسرشتندو به پیمانه زدند!!!
حالا چقد عصبانی ای زی زیگولو اسی پاسی دراکولا...!!![/QUOTE
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
عصبانی نیستم مل مل جون ، به خاطر شعرش بود
در این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه این آگه!!!!
در این درگه که گه گه که که و که که شود
ناگه از امروزت مشو غره که از فردا نه این آگه!!!!
هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
تاتونگاه میکنی کار من اه کردن استهر ناله و فریاد که کردم نشنیدی
پیداست نگارا که بلند است جنابت
ای بفدای چشم تو این چ نگاه کردن است
تو را من چشم در راهمتاتونگاه میکنی کار من اه کردن است
ای بفدای چشم تو این چ نگاه کردن است
به سعي ام تا ز دل يك ديده بگشايم
ببينم من فراخي را خبر گيرم من از يارم
تو را من چشم در راهم
تو را من چشم در راهم
به سعي ام تا ز دل يك ديده بگشايم
ببينم من فراخي را خبر گيرم من از يارم
تو را من چشم در راهم
مائیم نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
یک دل و یک جهت و یک رو باشمائیم نوای بی نوایی
بسم اله اگر حریف مایی
از دو رویان جهان یک سو باش
یک دل و یک جهت و یک رو باش
از دو رویان جهان یک سو باش
شب شیدایی و قدر قلوب است
بیا تا این سحرگاه جان ببازیم!!!
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت استشب شیدایی و قدر قلوب است
بیا تا این سحرگاه جان ببازیم!!!
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم
شب شیدایی و قدر قلوب است
بیا تا این سحرگاه جان ببازیم!!!
من بی تو ز جان خویش سیرم
می شد که به پای تو بمیرم
ای بسته به تو همه وجودم
من لایق عشق تو نبودم
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
**استاد شهریار**
آتش است این بانگ نای و نیست بادمگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
**استاد شهریار**
ماییم و نوای بی نواییامید روشنایی گر چه در این تیرگیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
یا رب ای شمع دل افروز ز کاشانه کیستماییم و نوای بی نوایی
بسم...اگرحریف مایی
ترسم ای مرگ نیایی ومن پیر شوم آن قدرزنده بمانم که ز جان سیر شومیا رب ای شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چونترسم ای مرگ نیایی ومن پیر شوم آن قدرزنده بمانم که ز جان سیر شوم
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون
روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
ای دل عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |