خداوکیلی روزنامه مارو ببینید :
خبر اول در روز 15 مرداد 90 چاپ شد
خبر دوم در 16 مرداد 90 چاپ شد
![]()
![]()
خب مال خراسانه دیگه..!!!!!
بزرگ نمایی خواسته بکنه!!!!
شما ناراحت نشو....!!!!
دوستان، احساس نمیکنین بازم تالار یه ذره یه جورایی شده![]()
اینجا خیلی وقته که یه جوریه.....!!!!!!
بچه ها روزه بردتشون.......!!!!!!!!!!
دوستان، احساس نمیکنین بازم تالار یه ذره یه جورایی شده![]()
چه گویم که ناگفتن بهتر است !
بازم تالار از شور و حال افتاده ...![]()
بنظر من درب تالار رو تخته کنیم راحت تریم !!!
تخته نکن بابا
من اومدم
به به آقا مرتضی عزیز
خوب هستی مهندس ؟
ارشد تموم شد انشا ا.. ؟ پایان نامه ؟
ازین ورا یاد تالار کردید ؟!!
سلام بر حسین آقای عزیز. ارادتمند
آره 21 تیر دفاع کردم تموم شد.
پس مبارک باشه ... تبریک تبریک !
بدون شیرینی و دسته گل اومدید تالار ؟!؟
ما شیرینی میخوایم م م م م م
به به!!! انگار دوباره داره بوی خوب شیرینی میاد!!!! بهتره که منم حضور فعال خودمو نشون بدم!!!![]()
می بینم که بوی شیرینی اومد میل همه باز شد !!!دوستان اگه همین طوری ادامه بدین وضع بهتر میشه و از" یه جورایی "بودن در میاد !
ادامه بدین ...
.
.
.
![]()
![]()
![]()
می بینم که بوی شیرینی اومد میل همه باز شد !!!
( خودمونیم ، از اقا مرتضی چه نوع شیرینی بگیریم ؟! )
سلام . ماهم از حضور شما خیلی خوشحالیم .بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودم
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم
به به!!! انگار دوباره داره بوی خوب شیرینی میاد!!!! بهتره که منم حضور فعال خودمو نشون بدم!!!http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w11.gifhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/funny/w07.gif
دوستان اگه همین طوری ادامه بدین وضع بهتر میشه و از" یه جورایی "بودن در میاد ! http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/biggrin.gif
ادامه بدین ...
.
.
.
http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/smile.gif
بله دیگه ه ه ه !
حالا نوعش فرقی نمیکنه، هرچی که شد ... http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_biggrin.gif
بعد افطار منتظریم http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/biggrin.gif
البته اینگونه نباشد که شیرینی ها رو هاپولی کنین و ما هیچیااا http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/frown.gif
خب واسه منم نگه دارین افطار ما 2 ساعت دیگه س http://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/frown.gif(
بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودمhttp://www.www.www.iran-eng.ir/images/smilies/icon_smile.gif
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم
بچه ها سلام من تازه با این مجمع پر شور آشنا شدم
تا حالا این همه مهندس مواد یه جا ندیده بودم
از من به عنوان یه مهمون تازه وارد استقبال کنید!!
میخوام بیشتر آشنا بشم با امکانات اینجا.
ممنونم
به به،چه خبر شده؟؟
انگااار همه جمعن.
چوپانی گله را به صحرا برد به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان گردباد سختی در گرفت،خواست فرود آید، ترسید. باد شاخه ای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف می برد.دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند.در حال مستاصل شد...از دور بقعه امامزاده ای را دید و گفت:ای امام زاده گله ام نذر تو، از درخت سالم پایین بیایم. قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قوی تری دست زد و جای پایی پیدا كرده و خود را محكم گرفت.
گفت:
ای امام زاده خدا راضی نمی شود كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو
همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می دهم و نصفی هم برای خودم...
قدری پایین تر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: ای امام زاده نصف گله را چطور نگهداری می كنی؟
آنهار ا خودم نگهداری می كنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو می دهم.
وقتی كمی پایین تر آمد گفت: بالاخره چوپان هم كه بی مزد نمی شود كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد. وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت: مرد حسابی چه كشكی چه پشمی؟ما از هول خودمان یك غلطی كردیم غلط زیادی كه جریمه ندارد.
كتاب كوچه
احمد شاملو