یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
ما بلانشینان را جز بلا نمی شاید
هر بلا که بتوانی بر سر بلهایی نه
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
ما بلانشینان را جز بلا نمی شاید
هر بلا که بتوانی بر سر بلهایی نه
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم / غم اغیار مخور تا نکنی ناشادم
هرگزم نقش تو از روح دل و جان ترود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود
دوای درد بی درمان تویی تو
همه وصل و همه هجران تویی تو
واعظ شهر که از بند خود آزارم داد
از در رند میالوده مددکار شدم
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
دل و دین و عقل و هوشم همه را به آب دادی
ز کدام باده ساقی به من خراب دادی
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویش دارم
میگذرم میگذرم ز برای تو از جان
میگذرم ز دیار تو گریان میگذرم
یا رب از دل مشرق نور هدایت کن مرا
از فروغ عشق، خورشید قیامت کن مرا
دردم از يار است و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
آتش آن نیست که از گریه او خندد شمع
آتش آن ااست که در خرمن پروانه زدند
دست با دوست در آغوش نه حد من و تست
منم و حسرت بوسیدن خاک پایی
آتش آن نیست که از گریه او خندد شمع
آتش آن ااست که در خرمن پروانه زدند
دوش مرا حال خوشی دست داد
نغمه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم اتش گرفت
شعله به داان سیاوش گرفت
دوش مرا حال خوشی دست داد
نغمه ی ما را عطشی دست داد
نام تو بردم لبم اتش گرفت
شعله به داان سیاوش گرفت
تو از نون و قلم می پرسی تفسیر چو من ماهی کلک آرم به تحریر
ناکرده کرده گناه در جهان کیست بگو؟ آن کس که گنه نکرده چون زیست بگو؟ من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان منو تو چیست بگو؟رندان مرا برهانید از جهنم زمان زنم سنگ بر در بهشت جهان
رندان مرا برهانید از جهنم زمان
زنم سنگ بر در بهشت جهان
ناکرده کرده گناه در جهان کیست بگو؟ آن کس که گنه نکرده چون زیست بگو؟ من بد کنم و تو بد مکافات دهی پس فرق میان منو تو چیست بگو؟
ماییم نوای بینوایی بسم اله اگر حریف مایی
وقتی تو میگویی وطن بر خویش می لرزد قلم
من نیز رقص مرگ را با او به دفتر می کنم
ماییم نوای بینوایی بسم اله اگر حریف مایی
"یا رب تو مرا ز درگهت دور مکن
مشتاق تو ام خدا، مرا کور مکن"
نه گزیر است مرا از تو نه امکان گریز
چاره صبرست که هم دردی و هم درمانی
"یارب!تو مرا غنی ز دیدارت کن
باز آ ،و عیادتی ز بیمارت کن"
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |