لطفا مباحث مشاوره ای وشخصی خود را دراین تاپیک مطرح فرمایید

puorya1368

اخراجی موقت
دوستای عزیز خیلی خیلی عذر میخوام.نمیدونستم جدیه.
از عزیزمون خرس مهربونم خیلی معذرت میخوام


خدمت آقا امیدم عرض کنم که شما لطف کن کمتر دمخور خانما باش.مثه اینکه از این چیزا تو عمرت ندیدی.sunshid اگه چیزی گفت حق داشت چون تاپیکشه.شما رو سننه؟؟؟؟




به طور کلی از همه علی الخصوص خرس مهربون معذرت میخوام.لازم باشه تا یه هفته میام فقط همینو میگم.
 

puorya1368

اخراجی موقت
خدمت دوستان عزیز بگم که الان تازه فهمیدم قضیه چیه.شروع کار خرس مهربونو خوندم گرفتم موضوع چیه.به نظر من هیچ کودوممون نمیتونیم کمک واقعی رو بهش بکنیم.اینجا نته.اینجا جاییه که ما از احساساتو شخصیت های همدیگه خبر نداریم.
هیچ کدومتون از خرس مهربون نپرسیدید که استادش چه سنو سالی داره؟مطمئنه که مجرده؟ همین چون که دختر مظلوم این حسو داره شمام جو روشنفکریتون گل کرده,همتونم بدون استثنا گفتید ولش کن.
مثلا دانشجوی کامپیوتر میگه آدم هر چی بزرگتر میشه عشقای قبلی یادش میره.خو این عشق یه جایی باید شکل بگیره!!!
مثه این میمونه که هر جا میخوای بری سر کار بهت میگن سابقه کار داری یا نه.آدم کفری میشه.با خودش میگه آدم باید براش یه نقطه صفری تعریف شده باشه یا نه.

اینم در نظر بگیرید که با یه احساس دخترونه ترفید.این مشکل اگه برا من بود خیلی راحتر از این حرفا حل میشد.
چون خاصیت پسرا اینه که با یه نگا عاشق میشن.دیگه خودمونم پسریم دیگه نمیشه که بلوف زد.
احساس دختر فرق میکنه.
قانون جاذبه میگه(جاذبه تو مبحث فیزیک نه هاااااا)هر چیو توجذب کنی اونم تو رو جذب میکنه.
میخواید ببینید این نظریه درسته یانه,دورو وره خودتونو نگا کنید.حتما کسی هست که از یه جای اون خوشتون نمیاد.حالا بیایین دوستیه خودتونو با اون ببینید حتماتنشهاو کودورتهایی توش هس دوستیه 100%ی نیس.

جم بندی:
1-ما هیچی نمیدونیم پس نمیتونیم کمک اساسی به خرس مهربون کنیم.خود خرس کوچولویه ما تو جریانه,نمیتونه راهو تشخیص بده وای به حاله ما که داریم یه مشت پیامو تو سیم ردو بدل میکنیم.

2-نگید این احساست یه طرفس یا زود گذره یا بچه گانس چون اگه خرس مهربون واقعا این حس قوی درش هس,نمیگم100% نمیگم 50% 30%امید به دوترفه بودنشم هست


خرس مهربون بابت اون شوخیه بی جام خیلی ازت معذرت میخوام.
 

omid_008

عضو جدید
دوستای عزیز خیلی خیلی عذر میخوام.نمیدونستم جدیه.
از عزیزمون خرس مهربونم خیلی معذرت میخوام


خدمت آقا امیدم عرض کنم که شما لطف کن کمتر دمخور خانما باش.مثه اینکه از این چیزا تو عمرت ندیدی.sunshid اگه چیزی گفت حق داشت چون تاپیکشه.شما رو سننه؟؟؟؟




به طور کلی از همه علی الخصوص خرس مهربون معذرت میخوام.لازم باشه تا یه هفته میام فقط همینو میگم.

نمی خوام باهات کل کل کنم

sunshid اگه چیزی گفت حق داشت

چون تایپکشه.تایپک می بخشی؟:surprised:من که چنین چیزی نمی بینم. حالا خوبه متوجه شدی که جاش نبوده.منم قول می دم دیگه دمخور نشم.

ممنون که نظر دادی.قانون جاذبه رخ نمی ده توی این موارد .بی تاثیر نیست ولی کلی عشق یک طرفه می شه مثال زد.اگر قانونی که گفتی جواب می داد حداقل باید خیلی کمتر از این چیزی بود که می بینیم.
این ما هستیم که به احساسمون دامن می زنیم و با ابیاری مکرر باعث رشد و ریشه دواندن می شیم و اون موقع از ریشه کندن سخت تر می شه در صورت شکست.اگر دختری بخواد عشقی رو شروع کنه خیلی راه سختی در پیش داره.و احتمالا هم پسری که شروع کننده نباشه اکثرا بازی در میاره و بهتره که دختر در سمتی بشه که شروع کننده نباشه اینطوری می تونه با اطمینان بیشتری ادامه بده.
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان

منم بچه تر که بودم بعضی از استادام موقتا قهرمان زندگیم میشدن چون شخصیتشون برای من خیلی قابل تقدیر بود و از نظر اجتماعی اون مقامی رو داشتن که تو ذهن جوان من بهترین و بالاترین مقام بود

و اتفاقا چون من همیشه کنترل کلاسمون رو در دست داشتم و بیشتر از بقیه جلب توجه میکردم استادا با من یه رفتار متفاوت داشتن من به نمایندگی از بچه ها از استاد تقدیر میکردم ، سؤال می پرسیدم ، شوخی میکردم کلا بچه ها هم عادت کرده بودن که حرف دلشون رو از طریق من به استادا بگن

من به خاطر متفاوت بودنم مورد توجه ویژه همه استادا بودم و بیشتر به من نگاه میکردن از من خبرها رو میگرفتن و حتی با من به نمایندگی از همه بچه ها شوخی میکردن یعنی برای من فعل جمع میاوردن !

و البته به من بیشتر از همه اعتماد میکردن خوب این مسلما به اون معانی که دوستمون گفت نبود گرچه منم واقعا عاشق بعضی استادام می شدم با هر سن و شرایطی که داشتن تو یه دوره کوتاه در حد یکی دو ترم قهرمان زندگی من بودن ولی من خودمم میدونستم که این احساس مسخره و غیر منطقیه و صرفا جو گیر شدم

ترمای بعد که با بهتر از اونا آشنا می شدم کاملا از چشمم می افتادن خیلی راحت !

من استادای مسنی داشتم که هنوز هم شخصیتشون برای من قابل تقدیره و ارادت خاصی بهشون دارم و واقعا دوستشون دارم ولی این به معنی یک علاقه جنسی نیست

در این میون یک استاد هم بود که هیچ کس رو مثل ایشون ندیدم و واقعا با همه متفاوت بود من علاوه بر ارادت و احترام ویژه ، یک حس متفاوت بهش پیدا کردم سنش هم زیاد نبود و با سن من جور بود ولی من چون طبق محاسبات شخصیم لیاقت اون شخصیت بی نظیر رو نداشتم و براش بهترین آرزوها رو داشتم هرگز به خودم اجازه ندادم که احساسم رو نشون بدم !

سعی می کردم هرگز تو چشماش خیره نشم و هرگز از جملات لطیف و شیرین استفاده نکنم من احساسات خودم رو کنترل کردم تا رسوا نشم و خدا خیلی کمکم کرد و البته خیلی به اون بنده خدا رحم کرد که گرفتار من نشد

امیدوارم هر جا که هست خوشبخت باشه :gol:
 

puorya1368

اخراجی موقت
یه بار دیگه از خرس مهربون معذرت میخوام.
حرفای که زدی درس آقا امید.دقت کرده باشی نگفتم 100%عشق دوطرفس.
گفتم چون ما چیزی از این قضیه نمیدونیم نمیتونیم چیزی بگیم.
به قول یارو گفتنی شمر بگی سوختی امام حسینم بگی سوختی!!

دوستمون زیبا جونو ببین خودش به تمام مشکلاتش غلبه کرد.
چون اون نگاهها رو درک میکرد,برخورد استادو درک میکرد.دیدی ,,گفت من در حدی نبودم کـــــــــــــــــــــــه بخوام تو زندگیش وارد شم.
ولی همینو خرس مهربون نگفت.
بنابراین نه امر کنید و نه نهی
بچه که نیس!!!!صلاح ملک خویش خسروان دانند
به هر حال امید وارم بتونین کمکش کنین.
 

puorya1368

اخراجی موقت
ولی دمه خرس مهربون گرم

سوالشو پرسیده

یه هفتس نومده یه سر بزنه ببینه چه خبره:mad:

اونوخت ما داریم اینجا همدیگرو میجوییم

به هر حال گفته بودم تا یه هفته عذر خواهی میکنم و الانم میگم
خرس مهربون یه ماهه دیگه که اومدی اینو خوندی بدون شرمندتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
 

sunshid

عضو جدید
ولی دمه خرس مهربون گرم

سوالشو پرسیده

یه هفتس نومده یه سر بزنه ببینه چه خبره:mad:

اونوخت ما داریم اینجا همدیگرو میجوییم

به هر حال گفته بودم تا یه هفته عذر خواهی میکنم و الانم میگم
خرس مهربون یه ماهه دیگه که اومدی اینو خوندی بدون شرمندتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مرسی پوریا جان که اشتباهتو قبول کردی:gol: من استارتر نبودم ولی رو حساب دوستیمون این حرفو زدم اگه دوستم نبودی یا میدونستم جنبشو نداری این حرفو نمیزدم.کاش خود خرس مهربون بیاد حداقل بگه چندسالشه و شرایط خودشو اون استادو بگه تا شاید بشه کمی راهنماییش کرد
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یک مشکلی دارم

برای یه کار دیگه میام نت بعد اینجا گیر می کنم و خستم میشه کامپیوترو خاموش می کنم خاموش که شد یادم میوفته کارم رو نکردم


معتاد شدم راه حل می خوام

البته فکر کنم کچل اگر دعوا داشت سر خود درمان می کرد

راه حل:
 

sunshid

عضو جدید
من یک مشکلی دارم

برای یه کار دیگه میام نت بعد اینجا گیر می کنم و خستم میشه کامپیوترو خاموش می کنم خاموش که شد یادم میوفته کارم رو نکردم


معتاد شدم راه حل می خوام

البته فکر کنم کچل اگر دعوا داشت سر خود درمان می کرد

راه حل:

ای بابا من اوضاعم از شماهم بدتره اگه راه حل پیدا کردی به منم بگو
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یک مشکلی دارم

برای یه کار دیگه میام نت بعد اینجا گیر می کنم و خستم میشه کامپیوترو خاموش می کنم خاموش که شد یادم میوفته کارم رو نکردم


معتاد شدم راه حل می خوام

البته فکر کنم کچل اگر دعوا داشت سر خود درمان می کرد

راه حل:

خدارو شکر امشب قبل از ساعت 10 خوابم گرفته

هر شب تا 4 -5 صبح بیدارم:(
 

elig

عضو جدید
راه حلتون اینه که به نظر من همرو رو کاغذ یادداشت کنین.. بعد به ترتیب به همه کاراتون برسین ;)منم همینجوری بودم
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
راه حلتون اینه که به نظر من همرو رو کاغذ یادداشت کنین.. بعد به ترتیب به همه کاراتون برسین ;)منم همینجوری بودم

من از اول هر ترم این کارو می کنم

الان یه 20 صحفه اچار کار نوشتم

دو هفته قبل که نگاه کردم دیدم خود به خود 60 درصد حل شده بدون کار

20 درصدشم اینقدر مهم بوده که لازم به نوشتن نبوده

20 درصدشم خیلی زحمت داشته و به انجام دادنش نمی ارزیده


هر روز که از خواب بیدار میشم می دونم 1 امتحان سخت دارم 2 هم سخت ترین امتحانم هست

اما برای چک کردن نمره میام تو نت وسوسه میشم اینجا هم یه سر بزنم یهو شب شده! بی خبر از همه جا!!!!
 

elig

عضو جدید
من از اول هر ترم این کارو می کنم

الان یه 20 صحفه اچار کار نوشتم

دو هفته قبل که نگاه کردم دیدم خود به خود 60 درصد حل شده بدون کار

20 درصدشم اینقدر مهم بوده که لازم به نوشتن نبوده

20 درصدشم خیلی زحمت داشته و به انجام دادنش نمی ارزیده


هر روز که از خواب بیدار میشم می دونم 1 امتحان سخت دارم 2 هم سخت ترین امتحانم هست

اما برای چک کردن نمره میام تو نت وسوسه میشم اینجا هم یه سر بزنم یهو شب شده! بی خبر از همه جا!!!!


:D شما دیگه خیلی سر خودتو شلوغ کردی
 

sed ali

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
من یک مشکلی دارم

برای یه کار دیگه میام نت بعد اینجا گیر می کنم و خستم میشه کامپیوترو خاموش می کنم خاموش که شد یادم میوفته کارم رو نکردم


معتاد شدم راه حل می خوام

البته فکر کنم کچل اگر دعوا داشت سر خود درمان می کرد

راه حل:


ای بابا حرف دلمون زدید !!
اوایل کمه اومده بودم باشگاه بچه ها میگفتن نیا معتاد میشه ولی باور نمی کنم !!!
حالا نت بایم و اینجا نیام واقعا داره برام !!

باعث شد از پروژه ام هم عقب بیوفتم !!
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:D شما دیگه خیلی سر خودتو شلوغ کردی

تشکرام تموم شده اما اره

دارم به خودم فشار میارم اخرش همون کارای خودم رو هم انجام نمی دم

مثل باشگاه که طرف میاد روز اول همه ی حرکتا رو میزنه روز دوم دیگه بیخیال باشگاه میشه!

4 تا سه واحدی بسه واقعا مخصوصا تو ترم های اخر

میام 6 تا هندونه با یه دست بلند می کنیم توش ممیمونیم
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
ای بابا حرف دلمون زدید !!
اوایل کمه اومده بودم باشگاه بچه ها میگفتن نیا معتاد میشه ولی باور نمی کنم !!!
حالا نت بایم و اینجا نیام واقعا داره برام !!

باعث شد از پروژه ام هم عقب بیوفتم !!


شمام حرف دلمو زدید!
 

ALUK

عضو جدید
با سلام به اواي علم و بقيه بچه هايي عزيز اميدوارم با اوايي از علم كه در سر داريد به من كمك كني. نه ماه پيش با پسري اشنا شدم شيوه اشنايي ما كاملا سنتي بود اسمش جواد بود كارمند بانك مسكن اگه بخوام يه كم بيشتر از شيوه اشناييمون بگم : از اشناهاي شوهر خالم بود جلسه اول خواستگاري كه با خانواده اش اومدن صحبت كرديم پسر خوبي به نظرم اومد بچه پنجم خونه بود يك برادر و 3 خواهر داشت كه همه ازدواج كردن وقتي باهاش صحبت كردم خيلي از لحاظ اعتقادي به هم نزديك بوديم خيلي قشنگ از اينكه دوست داره مستقل بشه و زندگي تشكيل بده صحبت ميكرد تو همون جلسه اول عاشقش شدم وقتي جلسه دوم دوباره اومدن با هم صحبت كرديم خودمو خوشبخت ترين دختر ميدونستم همين جور كه جلسات اشناييمون تند تند پيش ميرفت داييش تصادف كردو فوت كرد براي همين 40 روز صبر كرديم توي اين 40 روز هر روز بهم زنگ ميزد و ابراز علاقه ميكرد اين كه دوستم داره و من همون دختري هستم كه دنبالش بوده هر 3 يا 4 روز يك بار هم با اطلاع خانوادم با هم بيرون ميرفتيم تا چهلم داييش تموم شد به سرعت همه چي پيش ميرفت از نظر خانوادم همه چيش كامل و خوب بود هم كارش رسمي بود هم با وام مسكني كه بهش ميدادن صاحب خونه ميشد از همه مهمتر خانوادش از هر نظر خوب و با ابرو بودن به قول معروف پسري بود كه سر سفره خانواده بزرگ شده بود خودمم كه علاقه مند شده بودم براي همين رفتيم محضر و عقد كرديم 2 روز بعد از عقدمون با خانوادش رفتيم مشهد . تو مشهد به من گفت كه قبلا عاشق دختري بوده اما بهش نرسيده چون نه دختره راضي بوده نه خانواده دختره بعد از اون جريان تصميم ميگيره كه ديگه هيچ وقت ازدواج نكنه.از اون موقع روزي 2 نخ سيگار هم ميكشم تا اروم بشم من خيلي از اين بابت ناراحت شدم حس حسادت زنانگيم جريحه دار شد كه اين قبلا عاشق بوده اما خودش گفت كه ديگه همه چي تموم شده بعد بهم گفت چون زنم شدي دوست داشتم بدوني. وقتي از مشهد اومديم خانوادم فهميدن كه من از موضوعي ناراحتم اما من هيچي عنوان نكردم. روزا گذشت حس ميكردم كه داره سرد ميشه نسبت به من . اخر هفته ميومد دنبالم من رو ميبرد خونشون اخر شبم مياورد درخونمون ميرسوندم به دليل شغل سختي كه داشت و بايد بعداز ظهر ها هم شعبه ميموند زياد بهش گير نميدادم كه بيشتر پيش هم باشيم مامان پيري هم داشت كه اكثر اوقات بيمارستان بستري بود پيش خودم هميشه ميگفتم عروسي ميكنيم ميريم سر خونه زندگييمون درست ميشه . بايد هميشه دعوتش ميكرديم تا خونمون ميومد وقتي هم ميومد خيلي موذب بود پيش خودم ميگفتم شايد به خاطر اينكه خانواده من كم جمعيتن اين جوريه و خجالت ميكشه اخه من خواهر ندارم فقط 2تا برادر دارم . هميشه خانوادم به خاطر خشك بودنش اعتراض ميكردن بهم منم مثل كوه ازش دفاع ميكردم و همه چيو ميريختم تو دلم . هميشه حس ميكردم جواد از يه موضوع ناراحته وقتي ازش ميپرسيدم ميگفت هيچي نيست من همينجوريم . يه روز بهم گفت خيلي احتياج داره كه رابطه جنسيمونو از دوران عقد داشته باشيم گفت كه ديگه من و تو مال هميم دليلي نداره تا شب عروسي صبر كنيم پيش خودم گفتم شايد ناراحتي و استرسش مال اين مسئله هستش زن و شوهر هم كه بوديم پس دليلي نديدم براي قبول نكردن براي همين بكارتم هم از دست دادم . از اون موقع هر وقت خونشون خالي ميشد منو ميبرد اونجا.اما بعد از اون ناراحتيش از بين نرفت چند بار ازش پرسيدم جواد اگه زمان برگرده به عقب دوباره به خواستگاريه من مياي؟ بهم ميگفت كيو ميخوام از تو بهتر و خانوم تر مطمئن باش كه ميومدم. 2 يا 3 ماهي گذشت خونه خريد منم خانوادم جهيزيه ام رو اماده كردن . يه روز وقتي اومد دنبالم و سوار ماشينش شدم گفت كه ميخوام يه چيزي بهت بگم ديگه نميتونم به اين شرايط ادامه بدم 9 ماهه دارم عذاب ميكشم من رو خانواده اجبار كردن و به زور اوردن خواستگاري . من نميخواستم ازدواج كنم من اصلا تو رو دوست ندارم توي اين 9 ماه ميخواستم بهت بگم اما خجالت ميكشيدم تو صورتت نگاه كنم و بگم . گفتم شايد مهرت به دلم بيافته اما نيفتاد من به خاطر وجدانم تا حالا ادامه دادم . خدا رو شاهد ميگيرم هنوز تو شوك حرفاشم باور نميكنم 9 ماه فيلم 9 ماه دروغ و پستي تا چه حد؟ اومدم خونه موضوع رو به خانواده گفتم خيلي عصباني و ناراحت شدن با مامان و بابام رفتيم در خونشون جلوي همه دوباره حرفاشو تكرار كرد گفت اگه خيلي دخترتون من رو دوست داره ادامه ميدم اما قول نميدم اخلاقم بهتر از اين بشه بعدم اومديم خونمون . بابام از اون روز قبلش درد گرفته و بيمارستان خوابيده و مامانم هم افسردگي گرفته خودمم هنوز شوكم . از اينكه 9 ماه با احساسم بازي شد حالم بهم ميخوره از اين كه نقش يك كالاي جنسي رو داشتم از خودم بدم مياد . نميدونم اصلا خدا وجود داره يا نه؟ اخه وقاحت و بيشرمي تا چه حد؟ به من بگيد چه طوري يك نفر ميتونه انقدر پست باشه و با احساسات پاك يك دختر بازي كنه ؟ تو رو خدا راهنماييم كن و بگو چه كار كنم. مرسي
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واای.چه شرایط سختی.:( واسه منم قابل درک نیس یه آدم چقد میتونه پست باشه که 9 ماه نقش بازی کنه و سوئ استفاده کنه:(مطمئن باش این کارشو خدا بی جواب نمیزاره و آرزوی یه زندگیه با آرامشو به گور میبره.البته امیدوارم!

ولی یه تجربه شد برای همه اونایی که هنوز ازدواج نکردن اینکه تا زمانی که به طور رسمی زندگی دو نفرشونو شروع نکردن اجازه هرکاریو به نامزدشون ندن
.................
ولی یه نکته:شما گفتین اوایل نامزدی همش بهتون ابراز علاقه میکرد بهتون و شمارو همسر مورد انتظارش میدونست!تو این فاصله زمانی اتفاقی بینتون نیفتاد که شما از چشمش بیوفتین؟منظورم اینه که ممکنه بعد از یه مدت یه خصوصیت اخلاقی در شما دیده که از نظرش بد بوده و نتونسته تحمل کنه و این حرفارو زده که این رابطه تموم شه.
ولی هردلیلی هم دااشته باشه سوئ استفاده جنسیشو نمیتونه توجیح کنه!
دعا میکنم که یه خیری تو این کار باشه و خدا کمکت کنه!:(
 

ALUK

عضو جدید
واای.چه شرایط سختی.:( واسه منم قابل درک نیس یه آدم چقد میتونه پست باشه که 9 ماه نقش بازی کنه و سوئ استفاده کنه:(مطمئن باش این کارشو خدا بی جواب نمیزاره و آرزوی یه زندگیه با آرامشو به گور میبره.البته امیدوارم!

ولی یه تجربه شد برای همه اونایی که هنوز ازدواج نکردن اینکه تا زمانی که به طور رسمی زندگی دو نفرشونو شروع نکردن اجازه هرکاریو به نامزدشون ندن
.................
ولی یه نکته:شما گفتین اوایل نامزدی همش بهتون ابراز علاقه میکرد بهتون و شمارو همسر مورد انتظارش میدونست!تو این فاصله زمانی اتفاقی بینتون نیفتاد که شما از چشمش بیوفتین؟منظورم اینه که ممکنه بعد از یه مدت یه خصوصیت اخلاقی در شما دیده که از نظرش بد بوده و نتونسته تحمل کنه و این حرفارو زده که این رابطه تموم شه.
ولی هردلیلی هم دااشته باشه سوئ استفاده جنسیشو نمیتونه توجیح کنه!
دعا میکنم که یه خیری تو این کار باشه و خدا کمکت کنه!:(

هيچ اتفاقي نيفتاد خدا شاهده هيچي . نه با خانوادش مشكلي داشتم نه با خودش . ازش پرسيدم من كاري كردم كه ناراحتي ؟ گفت نه . گفت خودت خانومي خدا شاهده عين حرفاشو دارم ميزنم گفت كه پاكترين دختري نه خودت مشكل داري نه خانوادت اما دل من خوش نيست بهترين دختر دنيا رو گرفتم خونه هم خريدم ماشينم دارم بهترين شغلم دارم اما دلم خوش نيست. وقتي بهش گفتم چرا زودتر نگفتي گفت نتونستم وقتي ميديدم تو دوستم داري و محبت ميكني وقتي ميديدم خانوادم انقدر دوستت دارن جرات نميكردم بهشون بگم براي همين به خاطر وجدانم ادامه ميدادم اما ديگه ديدم نميتونم براي همين بهت گفتم الانم عذاب وجدان دارم .همه اين هارو گريه ميكرد و بهم ميگفت . الانم ميگه بيا توافقي جدا بشيم . خانواده برام يه وكيل گرفتن تا حق و حقوقم رو ازش بگيرن . خودمم انقدر داغونم كه حوصله حرف زدن با هيچكس رو ندارم . نه ماه فكر كني يك نفر دوستت داره اما همش دروغ و فيلم باشه هنوز باور نميكنم
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هيچ اتفاقي نيفتاد خدا شاهده هيچي . نه با خانوادش مشكلي داشتم نه با خودش . ازش پرسيدم من كاري كردم كه ناراحتي ؟ گفت نه . گفت خودت خانومي خدا شاهده عين حرفاشو دارم ميزنم گفت كه پاكترين دختري نه خودت مشكل داري نه خانوادت اما دل من خوش نيست بهترين دختر دنيا رو گرفتم خونه هم خريدم ماشينم دارم بهترين شغلم دارم اما دلم خوش نيست. وقتي بهش گفتم چرا زودتر نگفتي گفت نتونستم وقتي ميديدم تو دوستم داري و محبت ميكني وقتي ميديدم خانوادم انقدر دوستت دارن جرات نميكردم بهشون بگم براي همين به خاطر وجدانم ادامه ميدادم اما ديگه ديدم نميتونم براي همين بهت گفتم الانم عذاب وجدان دارم .همه اين هارو گريه ميكرد و بهم ميگفت . الانم ميگه بيا توافقي جدا بشيم . خانواده برام يه وكيل گرفتن تا حق و حقوقم رو ازش بگيرن . خودمم انقدر داغونم كه حوصله حرف زدن با هيچكس رو ندارم . نه ماه فكر كني يك نفر دوستت داره اما همش دروغ و فيلم باشه هنوز باور نميكنم

واقعا سخته:(امیدوارم حقو حقوقتو بتونی ازش بگیری.

گاهی اوقات بی قانونی ؛
عجیب بیداد می کند در عاشقی ….
یکی دور می زند …
اما …. دیگری جریمه میشود

و تاوان میپردازد …:cry:
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
عجب پسره نامردی بوده.
خیلی ناراحت شدم
امیدوارم فقط خدا مشکلتونو هرطور صلاح میدونه زودتر حل کنه
واای.چه شرایط سختی.:( واسه منم قابل درک نیس یه آدم چقد میتونه پست باشه که 9 ماه نقش بازی کنه و سوئ استفاده کنه:(مطمئن باش این کارشو خدا بی جواب نمیزاره و آرزوی یه زندگیه با آرامشو به گور میبره.البته امیدوارم!

ولی یه تجربه شد برای همه اونایی که هنوز ازدواج نکردن اینکه تا زمانی که به طور رسمی زندگی دو نفرشونو شروع نکردن اجازه هرکاریو به نامزدشون ندن
.................
ولی یه نکته:شما گفتین اوایل نامزدی همش بهتون ابراز علاقه میکرد بهتون و شمارو همسر مورد انتظارش میدونست!تو این فاصله زمانی اتفاقی بینتون نیفتاد که شما از چشمش بیوفتین؟منظورم اینه که ممکنه بعد از یه مدت یه خصوصیت اخلاقی در شما دیده که از نظرش بد بوده و نتونسته تحمل کنه و این حرفارو زده که این رابطه تموم شه.
ولی هردلیلی هم دااشته باشه سوئ استفاده جنسیشو نمیتونه توجیح کنه!
دعا میکنم که یه خیری تو این کار باشه و خدا کمکت کنه!:(
اخه اگه پسره ایشون رو نمیخواسته یا به زور اومدن خواستگاری این خانوم پس چرا تا چهلم داییشون همشبه این خانوم ز میزدن؟باهم میرفتن بیرون؟؟خانواده این اقا که پیششون نبوده مجبورشون کنن ز بزنن و اینجوری ابراز علاقه کنن!!!

خیلی نامرد بوده خیلی
 

omid_008

عضو جدید
واقعا متاثر شدم.یک نه گفتن به خانواده اول کار چقدر بهتر از ادامه دادن بدون میل قلبی است.به نظر اون پسر خیلی ضعیف النفس هست که تونسته اینطوری ادامه بده .و اخر این ضعیف بودنش اونو به بدبختی می بره.هیچ حق نداشت این کارو بکنه.

به نظر من این قضیه مثل مرگ عزیز می مونه کاریش نمی شه کرد و فقط باید با شرایط کنار بیاین.کاری که شده.پس باید سعی کنید به زندگی ادامه بدین.و تنها کار اینه بتونید افکار و دلتون رو تحت کنترل بگیرید.
قطعا یک دوره نقاحت دارین ولی نباید طولانی باشه. امیدوارم خدا بهتون صبر بده.
 

Elmira2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
من پسری 21 ساله هستم.دانشجوی سال دوم.از قضا به خاطر مشاهده ی مورد مناسب ،تصمیمات جدیدی در حوزه ی ازدواج گرفته ام.
ولی به خاطر رسومات رایج مثل سن و... ودلایل دیگر از قبیل در آمد و... نمی توانم خانواده ی خودم را راضی کنم،که البته تا حدودی حق دارند ولی منم نیاز هایی دارم....
در حال حاضر به فکر کار کردن افتاده ام تا بتوانم استقلال شخصیتی و مالی خودم را قوی کنم .متاسفانه تنها فکری که برای حل این مشکل به ذهنم رسید این بود که تازه اونم به دلیل مخالفت خانواده در پوششی از ابهامه.
از این ها بگذریم کی میتونه خانواده ی دختر مورد علاقمو راضی کنه که دخترشونو به یه جوون 21 ساله بدن.....وای خدای من.....
نکته ی مهم اینه که من ایشونو خیلی دوست دارم
از هرکس که فکری به ذهنش می رسه خواهش میکنم منو راهنمایی کنه ممنون
ای کشتین ماروبااین نیازهاتون
به نظرمنالان بایدصبرکنی خب این یکی ازمواردعادی توودانشگاهای ماست که امروزه خیلیادچارشن ووقتی پاتوودانشگامیذارن یکیومیبینن و"بوی گلم چنان مست کرد......"منم زیاددیدم اینجورآدمارو شمابایدیه چن مدت صبرکنی حالابخاطرچی صبر؟زمان یه سری چیزارودرست میکنه ویه چیزایی روعوض میکنه اگه صبرکنی اولامیفهمی اون دختری که الان میخای چن مدت دیگه هم میخایش دوماالان 21سالته بقول خودت کوچیکی(اصلنم کوچیک نیستی پسردایی من18سالشه نامزدداره توکوچیکی؟؟)صبرکن یه خورده سنت بزرگترشه جابیوفتی(سعی کن ته نگیری)بعدبه فکرزن ونیازو..بیوفت بعضی وقتایه مدت که گذشت تازه میفهمی اشتباکردی واون موقع هول هولکی تصمیم گرفتی به نظرمن صبرپیشه کن جوان یاهمین الان سرخودبروخاسگاری وجواب ردبشنو خوب شد؟
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هيچ اتفاقي نيفتاد خدا شاهده هيچي . نه با خانوادش مشكلي داشتم نه با خودش . ازش پرسيدم من كاري كردم كه ناراحتي ؟ گفت نه . گفت خودت خانومي خدا شاهده عين حرفاشو دارم ميزنم گفت كه پاكترين دختري نه خودت مشكل داري نه خانوادت اما دل من خوش نيست بهترين دختر دنيا رو گرفتم خونه هم خريدم ماشينم دارم بهترين شغلم دارم اما دلم خوش نيست. وقتي بهش گفتم چرا زودتر نگفتي گفت نتونستم وقتي ميديدم تو دوستم داري و محبت ميكني وقتي ميديدم خانوادم انقدر دوستت دارن جرات نميكردم بهشون بگم براي همين به خاطر وجدانم ادامه ميدادم اما ديگه ديدم نميتونم براي همين بهت گفتم الانم عذاب وجدان دارم .همه اين هارو گريه ميكرد و بهم ميگفت . الانم ميگه بيا توافقي جدا بشيم . خانواده برام يه وكيل گرفتن تا حق و حقوقم رو ازش بگيرن . خودمم انقدر داغونم كه حوصله حرف زدن با هيچكس رو ندارم . نه ماه فكر كني يك نفر دوستت داره اما همش دروغ و فيلم باشه هنوز باور نميكنم

گوسفند نفهم درخواست مهريه كن وازش جدا شو
 

Mute

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.

راستش من یه مدت زیادیه که حس میکنم خیلی زود رنج شدم.

کوچک ترین حرف یا رفتار و یا حتی شوخی دیگران باعث ناراحتی من میشه
.
البته من به روی خودم هیچوقت نمیارم ولی از درون خیلی بهم برمیخوره.

راستش رو بخواین دیگه از این خصلت خودم خسته شدم.

چکار کنم تا بتونم با بقیه راحت باشم و منظور حرفاشونو درست برداشت کنم و زود رنج نباشم؟

پیشاپیش ممنونم.:gol:
 

* ziba *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.

راستش من یه مدت زیادیه که حس میکنم خیلی زود رنج شدم.

کوچک ترین حرف یا رفتار و یا حتی شوخی دیگران باعث ناراحتی من میشه
.
البته من به روی خودم هیچوقت نمیارم ولی از درون خیلی بهم برمیخوره.

راستش رو بخواین دیگه از این خصلت خودم خسته شدم.

چکار کنم تا بتونم با بقیه راحت باشم و منظور حرفاشونو درست برداشت کنم و زود رنج نباشم؟

پیشاپیش ممنونم.:gol:

الهی داداش سعید نبینم ناراحت باشی

برای خوشبین بودن دو تا ماده اولیه لازم داری که ظاهرا هیچ ربطی نداره ولی واقعا مؤثره !

1- سلامتی جسمانی ;)

2- شاد بودن
:smile:


ببینیم نظر دوستامون چیه ؟ :smile:

بیا سیب بخور تا همیشه سالم باشی ;)

 

samira.it

عضو جدید
خيلي متاثر شدم دوست عزيزم
پسره خيلي نامرد و ببخشيد بي شرف بوده
آخه حيوون برا چي همه چيه دخترو ازش گرفتي حالا ميگي نميخام
اون هنوز دلش با اون دختره اس كه گفته قبلا عاشق بوده
خيلي ناراحت شدم
 

Similar threads

بالا