کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟

آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟

تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟

هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟

گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟

« دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟

عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز چشمت اگر چه که دورم هنوز
پر از اوج و عشق و غرورم هنوز
ااگر غصه بارید از ماه و سال
به یاد گرشته صبورم هنوز
شکستند اگر قاب یاد مرا
دل شیشه دارم بلورم هنوز
سفر چاره ی دردهایم نشد
پر از فکر راه عبورم هنوز
ستاره شدن کار سختی نبود
گرشتم ولی غرق نورم هنوز
پر از خاطرات قشنگ توام
پر از یاد و شوق و مرورم هنوز
ترا گم نکردم خودت گم شدی
من شیفته با تو جورم هنوز
اگر جنگ با زندگی ساده نیست
در این عرصه مردی جسورم هنوز
اگر کوک ماهور با ما نساخت
پر از نغمه ی پک و شورم هنوز
قبول است عمر خوشی ها کم است
ولی با توام پس صبورم هنوز
 

V A N D A

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو
من رهگذری غریب و خسته ام
که در کویر تنهایی قلبم
با سراب طلایی ستارگان
کالسکه میسازم
رهاییم
در دستان زیبای توست
و شیشه عمرم
در کف بی دریغ تو
بیا
بیا تا از ظرف چینی چشمانت
عسل بنوشم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دریای خروشان عشق،چهره مهتاب را بر هم میزد و ساحل،غروب سرخ را به رنگ شعر در آورده بود

وتنها مجنون حقیقت کنار ساحل به همراه یگانه خاطر خویش،قصیده غم را زیر لبان لعلش بارها زمزمه میکرد



دلتنگ بود

خشک مثل بت

سوگند خورده بود که هیچگاه،پژمرده شدن یاس سفید را در ذهنش تجسم نکند

آشفته از حال دیار از دیدار یار

متن دلش پر از واژه های درهم بود

لبانش غنچه شده و دیگر مثل گل نمیشکفت

نثری روان در سر داشت آغشته به بوی خوش نسیم وبه عطر باران
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می شود برای همیشه

به عاشقانه های آرام چشم های تو سفرکرد و برنگشت

می شود زیر همین آسمان پرستاره


نامم را در شیرینی شهد، با صدایت تکرار کنی

و من از شنیدن خودم از تو مثل همیشه نفهمم


که من کمی بیشتر تو شده ام

یا تو من را به تن کرده ای؟؟
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا کجای قصه ها باید ز دلتنگی نوشت؟
تا به کی بازیچه بودن در دو دست سرنوشت؟
تا به کی با ضربه های درد باید رام شد؟
یا فقط با گریه های بیقرار آرام شد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر تو بازنگردي
قناريان قفس قاريان غمگين را
كه آب خواهد داد
كه دانه خواهد داد ؟
اگر تو باز نگردي
بهار رفته در اين دشت برنمي گردد
به روي شاخه گل غنچه اي نمي خندد
و آن درخت خزان ديده تور سبزش را به سر نمي بندد

اگر تو بازنگردي
كبوتران محبت را
شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد
شكوفه هاي درختان باغ حيران را
تگرگ خواهد زد

اگر تو بازنگردي
به طفل ساده خواهر كه نام خوب تو را
ز نام مادر خود بيشتر صدا زده است
چگونه با چه زباني به او توانم گفت
كه برنمي گردي
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آن شبی که برای همیشه می رفتی
در آن شب پیوند
طنین خنده من سقف خانه رابرداشت
کدام ترس تو را این چنین عجولانه
به دام بسته تسیلیم تن
فروغلتاند ؟
خنده ها نه مقطع که آبشاری بود
و خنده ؟
خنده نه قهقاه گریه واری بود
که چشمهای مرا در زلال اشک نشاند
و من به آن کسی کز انهدام درختان باغ می آمد
سلام می کردم
سلام مضطربم در هوا معلق ماند
و چشمهای مرا در زلال اشک نشاند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چه تلخي...

زهرت چقدر كشنده است...


با اينحال هر بار كه از جامت مي نوشم مي گويم اينبار


بار آخر است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چه تلخي...

زهرت چقدر كشنده است...


با اينحال هر بار كه از جامت مي نوشم مي گويم اينبار


بار آخر است...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو چه تلخي...

زهرت چقدر كشنده است...


با اينحال هر بار كه از جامت مي نوشم مي گويم اينبار


بار آخر است...
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش یک نفر می آمد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که کسی می آمد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]این دل خسته ی ما را می برد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چشم ما را می شست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راز لبخند به لب می آموخت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد دل دیوار پر از پنجره بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و قفس ها همه خالی بودند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آسمان آبی بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و نسیم روی آرامش اندیشه ی ما می رقصید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که غم و دلتنگی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]راه این خانه ی ما گم می کرد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و دل از هر چه سیاهی ست رها می کردیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و سکوت جای خود را به هم آوائی ما می بخشید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و کمی مهربان تر بودیم[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد دشنام، جای خود را به سلامی می داد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گل لبخند به مهمانی لب می بردیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بذر امید به دشت دل هم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کسی از جنس محبت غزلی را می خواند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و به یلدای زمستانی و تنهائی هم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]یک بغل عاطفه گرم به مهمانی دل می بردیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می فهمیدیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قد راین لحظه که در دوری هم می راندیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می دانستیم راز این رود حیات[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که به سرچشمه نمی گردد باز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد مزه خوبی را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می چشاندیم به کام دلمان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش ما تجربه ای می کردیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شستن اشک از چشم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بردن غم از دل[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همدلی کردن را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که کسی می آمد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]باور تیره ی ما را می شست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و به ما می فهماند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دل ما منزل تاریکی نیست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اخم بر چهره بسی نازیباست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بهترین واژه همان لبخند است[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که ز لبهای همه دور شده ست[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که به انگشت نخی می بستیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا فراموش نگردد که هنوز انسانیم!!![/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قبل از آنی که کسی سر برسد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ما نگاهی به دل خسته ی خود می کردیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاید این قفل به دست خود ما باز شود[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیش از آنی که به پیمانه ی دل باده کنند[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]همگی زنگ پیمانه ی دل می شستیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش درباور هر روزه مان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جای تردید نمایان می شد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و سوالی که چرا سنگ شدیم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و چرا خاطر دریایی مان خشکیده ست؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که شعار[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جای خود را به شعوری می داد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا چراغی گردد دست اندیشه مان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می شد که کمی آینه پیدا می شد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا ببینیم در آن صورت خسته این انسان را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شبح تار امانت داران[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش پیدا می شد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دست گرمی که تکانی بدهد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا که بیدار شود، خاطر آن پیمان[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]و کسی می آمد و به ما می فهماند[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]وآن تو بودی ، ایمان من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کیوان شاهبداغی[/FONT]


 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
این شعر تنهایی من است

وقتی عبور معصو مانه غزل را

در ناباورانه ترین لحظه فرودش

لای پلکانت به نظاره مینشینم!

از من نسروده ام

از تو نیز!

از احساسی سروده ام که در شاه بیت چشمانت

دنبال قافیه نبود

ردیف نیز

تنها وزنی داشت به سنگینی نگاهت

در مصرعهای بی تقطیع دیدگانت!

این شعر تنهایی من است

ناباورانه ترین اشتیاق حضورم

و بی هجاترین سقوطم

در ارکان بی تقطیع پلکانت


امروزمن شاعری دیگرهستم

نه از چشمت خواهم سرود

نه از قلبت

از احساسی خواهم سرود

که در دفترچه خط خطی های کودکانه شاعری

قربانی تقطیع بی هجایی هاست!

تقطیع کن مرا!

با آخرین شعرم

در بی هجایی واژگانم

بنام کشیده ای که قربانی کوتاه و بلند است!



چشمانت را نه !

آخرین شعرم را برای چشمانت سروده ام

شاید چشمانت را

شاعری دیگر سرود!!!!





 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی خنده ام میگیرد وقتی دلم تنگ میشود
ایاکسی نیست تا وسعت گریه هایم را دامن بگیرد
یا خنده هایم را قاب
برای مردن انقدر زنده مانده ام
که سیرم
انقدر زنده مانده ام برای مردن
من انقدر شب رادوست دارم که چشمانت را
شب چشمانت را ستاره باران میکنم
وقتی شانه هایم بوی خوشبختیت را می فهمد
من هنوز انقدر بزرگ نگشته ام که سایه هایم قد کشیده اند
من چون کودکان ساده دلم
که هر شب برای خودشان خیال های رنگی از جنس حریر می بافند
وصبح هنگام حریر های رنگی خیسشان را بند می کنند
تا افتاب بخورد ته مانده خیسیشان را
امشب بادبادک های خیال از بند دستان کوچکم
رها گشته اند
ومن در جستجوی انم
که در من تکان میخورد
انگار می خواهد سرزند
بایست تا من پیاده شوم
بایست تا پیاده شوم در ازدحام بزرگ شدن
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
شـــتاب کــُن



تا اشــتیاق ِ زنــدگی


در شــعاع ِ هســتی ام



جــاریســت



بـــاز گـَــرد


رویــاهای به انتــظار نشــسته ی ِ ســالـیان دور


مــحتاج تلنـــگریــست


که به گوشـــه ی چـــشم ِ تـو



رنـگ حقیــقت بـــگیـرد...




نیلوفر ثانی.شباهنگ

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جواب شعر کوچه از خانم هما میر افشار به زنده یاد فریدون مشیری


بی تو طوفانزده دشت جنونم،صید افتاده به خونم

تو چسان می گذری غافل از اندوه درونم

بی من از کوچه گذر کردی و رفتی

بی من از شهر سفر کردی و رفتی

قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم

تا خم کوچه بدنبال تو لغزید نگاهم

تو ندیدی...........

نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی

در خانه چو بستم ،دگر از پای نشستم

گوئیا زلزله آمد ، گوئیا خانه فرو ریخت سر من

بی تو من در همه شهر غریبم

بی تو ،کس نشنود از این دل بشکسته صدایی

بر نخیزد دگر از مرغک پر بسته نوایی

تو همه شعر و سرودی، تو همه بود و نبودی

چه گریزی زبر من،که زکویت نگریزم

گر بمیرم زغم دل ، با تو هرگز نستیزم

من و یک لحظه جدایی ؟ نتوانم ، نتوانم

بی تو من زنده نمانم.......
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک ماسک به صورتم زده ام…

ماسکم می خندد سر خوشانه…

من، صدای هق هق هایم زمین و زمان را می شکافد…

ماسکم قوی است… می تازد… حمله ور می شود…

من ضعیفم… از درون فرو می ریزم مثل یک خانه قدیمی و ویران شده…

ماسکم شجاع است از آینده نمی ترسد…

من می ترسم… از خودم … از تنهایی ام… از بُغضی که این چند روز انقدر فروخوردمش که دارد گلویم را پاره می کند…

ماسکم چشمانش شاد است و آسوده…

من چشمانم را پرده ای از اشک پوشانده… چشمانم خیس و لرزانند…
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
"دوستت دارم"
شاهديم ندارم
جز
كوچه پس كوچه هاي خلوت
دلم!
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
سفري بايد كرد تا به عمق دل يك پيچك تنها كه چرا ، اين چنين سخت به خود مي پيچد ، شايد از راز درونش بشود كشفي كرد، شايد اوهم دلتنگ است؛
شايد...
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگی که می آیدبه این سادگی ها نمی رود پی کارش…نه با حرف، نه به شعر،.نه با ترانه ...… دلتنگم و دیدار تو درمان من است
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
برای چشمهایم نماز باران بخوان....
بغض کرده،
ابریست 
اما نمیبارد...

 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
پاي قانون جاذبه و دافعه به ميان است؟
 هرباربيشتر ميخواهمت بيشتر نيستي!
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
کدوم شاعر ، کدوم عاشق ، کدوم مرذ
تو رو دید و به یاد من نیفتاد
به یاد هق هق بی وقفه ی من
توی آغوش معصومانه ی باد

تو اسمت معنی ایثار آبه
برای خاک داغ خستگی ها
تو معنای پناه آخرینی
واسه این زخمی دلبستگی ها

نجیب و با شکوه و حیرت آور
تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی اما
مثل شکستن من بی صدایی

تو باور می کنی اندوه ماه رو
تو می فهمی سکوت بیشه ها رو
هجوم تند رگبار تگرگی
که می شناسی غرور شیشه ها رو

تو معصومی مثل تنهایی من
شریک غصه های شبنم و نور
تو تنهایی مثل معصومی من
رفیق قله های پاک و مغرور

ببین ، من آخرین برگ درختم
درخت زخمی از تیغ زمستون
منو راحت کن از تنهایی من
منو پاکیزه کن با غسل بارون

تو تنها حادثه ، تنها امیدی
برای قلب من ، این قلب مسموم
ردای روشن آمرزشی تو
برای این تن محکوم محکوم

نجیب و با شکوه و حیرت آور
تو خاتون تمام قصه هایی
تو بانوی ترانه هامی ، اما
مثل شکستن من بی صدایی


ایرج جنتی عطایی



 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم

آرش کمانگیریست

که عشق را

در چلّۀ رنگین کمان

از فراز مزارع بارانُ آفتاب

تا دور دستِ گستردۀ رؤیاها

در افق چشمانت می نشاند

و از بلندترین قلّۀ لبخند دلت

درفش فتح سپیدش را

برایت تکان می دهد !
 

apadana13

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیزارم

فرشتگان بال ریخته ی مَسکن گزیده ی زمین را

بیزارم

فرشتگان معصوم ِ غمگین ِ تبعیدی خاک آلوده را

بیزارم

لبخندشان

مهربانی شان

اشکها و حماقتهاشان.

می خواهم

از آن ِ خود باشم

با خشم

غرور و حسد

و دوست دارم

با هر قدم،

فرشته ای را

زیر پا له


 

raha122

عضو جدید
[FONT=_MRT_Khodkar]بالــش خودم را ترجیح م[/FONT]ے[FONT=_MRT_Khodkar]دهمـ [/FONT]

[FONT=_MRT_Khodkar]شــانةهایت مثل بالش ها[/FONT]ے[FONT=_MRT_Khodkar] مسافرخانه استــــ[/FONT]!

[FONT=_MRT_Khodkar]خـــــــوب م[/FONT]ے[FONT=_MRT_Khodkar]دانمـ[/FONT]

[FONT=_MRT_Khodkar]ســــرها[/FONT]ے[FONT=_MRT_Khodkar] زیــــاد[/FONT]ے[FONT=_MRT_Khodkar] را تکیــــــه گاه استــــ[/FONT][FONT=_MRT_Khodkar] ..[/FONT]
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا