نوشته های ماندگار

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
Life Is Beautifull (?!!!) 1997




روبرتو و پسرش رو به عنوان اسیر بردن به یه پایگاه نظامی
از یه نفر که المانی بلده درخواست میکنن که حرفای فرمانده رو واسه بقیه ترجمه کنه
تو این قسمت روبرتو داوطلب میشه و واسه اینکه پسر کوچیکش متوجه حرفای وحشتناک فرمانده نازی نشه
اونا رو اینجوری ترجمه میکنه...:


قوانين بازي : بخاطر سه چيز امتياز از دست مي دي

اگه گريه کني

اگه بخواي مامانت رو ببيني,اگه گرسنه باشي و اسنک بخواي...
بخاطر گرسنگي براحتي امتياز از دست مي دين همونطوري که من ديروز کلي امتياز از دست دادم
درخواست آبنبات چوبي نکنين بهتون نمي ديم
چون ما قبلا خودمون همشو خورديم
حالا من بايد سريع برم چون دارم قايم موشک بازي مي کنم ممکنه که پيدام کنن...!
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرسیدم: می تونی آینده رو ببینی؟ آرام گفت: من نمی تونم آینده رو ببینم. اصلا علاقه ای به آینده ندارم. اگه بخوام دقیق تر بگم هیچ تصوری از آینده ندارم. برای این که یخ هیچ آینده ای نداره. تنها چیزی که یخ داره گذشته ایه که درون اون به دام افتاده. این طوریه که یخ می تونه همه چیزو حفظ کنه. اون قدر روشن و متمایز و واضح که انگار هنوز جریان داره. این ذات یخه. گفتم: خیلی خوبه. خیالم رو راحت کردی. هر چی باشه اصلا دلم نمی خواد بدونم آینده ام چطوریه. دیدن دختر 100% دلخواه در صبح زیبای آوریل...هاروکی موراکی
 

فرهيخته

عضو جدید
کاربر ممتاز
عسيي مسيح بر راهي مي گذشت،نابينايي كه از درد ناديدن مي سوخت بر دامنش چنگ زد و مهاجم و گدازان از دل فرياد مي كشيد و مي گريست و
ضجه مي زد و رها نمي كرد.عيسي دستش را گرفت و بر پايش داشت و گفت:«نيروي ايمانت تو را شفا داد».

« نيايش اگر به صورت تهاجمي و مصرانه و مستمر انجام گيرد به اجابت مي رسد»




آنگاه كه « تقدير» نيست و از « تدبير» نيز كاري ساخته نيست،«خواستن» اگر با تمام وجود،با بسيج همه اندام ها و نيروهاي روح و با قدرتي كه در «صميميت» هست تجلي كند، اگر همه هستيمان را يك «خواستن» كنيم،يك خواستن مطلق شويم،و اگر با هجومها و حمله ها صادقانه و سرشار از يقين و اميد وايمان «بخواهيم»،پاسخ خويش را خواهيم گرفت.

ايمانِ نيرومند «مي آفريند»،هر در فرو بسته اي كه كليدش در دست ما نيست،كه با سر انگشت مهارت،حيله،تدبير و نبوغ باز شدني نيست،با حمله تند و سرسختانه خواستني كه از قدرت اعجازگر يقين عشق و اخلاص،حالت تهاجمي آمرانه گرفته باشد،فرو مي كشند.



«وقتي عشق فرمان مي دهد،محال سر تعظيم فرود مي آورد»

(دكتر علي شريعتي ،از كتاب كوير)
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار


آن بالا كه بودم، فقط سه پيشنهاد بود. اول گفتند زني از اهالي جورجيا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه اي در سواحل فلوريدا داشته باشيم. با يك كوروت كروكي جگري.
تنها اشكال اش اين بود كه زنم در چهل و سه سالگي سرطان سينه ميگرفت. قبول نكردم. راست اش تحمل اش را نداشتم.
بعد موقعيت ديگري پيشنهاد كردند : پاريس خودم هنرپيشه مي شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشيم. اما وقتي گفتند يكي از آنها نه سالگي در تصادفي كشته ميشود.
گفتم حرف اش را هم نزنيد. بعد قرار شد كلوديا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توي محله هاي پايين شهر ناپل زندگي كنيم. توي دخمه اي عينهو قبر.
اما كسي تصادف نكند. كسي سرطان نگيرد. قبول كردم. حالا كلوديا- همين كه كنارم ايستاده است - مدام مي گويد خانه نور كافي ندارد، بچه ها كفش و لباس ندارند، يخچال خالي است.
اما من اهميتي نميدهم. مي دانم اوضاع مي توانست بدتر از اين هم باشد. با سرطان و تصادف. كلوديا اما اين چيزها را نمي داند. بچه ها هم نميدانند.

پرسه در حوالی زندگی، روایت مصطفی مستور،انتخاب عکس : کیارنگ علایی
عکاس: مارسین گورسکی- Marcin Goroski- از لهستان
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردم گمان می‌کنند که اگر کسی رنج می‌برد برای این است که مثلا معشوقش یک روز مرده است. و حال آنکه رنج حقیقی او جدی‌تر از این است: رنج می‌برند چون می‌بیند که غصه هم دوام ندارد. حتی درد بی‌معنی است.کالیگولاآلبر کامو
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
همیشه در جهان چیزی در حال مردن است. ولی آنچه می میرد به سادگی تن به مرگ نمی دهد بلکه برای بقای خود تلاش می کند و می خواهد دورۀ عمر سپری شده را بازگرداند.

برتولت برشت / اندیشه های متی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
كاش تولد من هم مي ماند براي بعد ،
به كجاي دنيا بر مي خورد ؟!

سال بلوا
عباس معروفی​
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک لطیفه قدیمی است که می‌گوید، بنده ‌خدایی می‌رود پیش روانکاو می‌گوید:
«برادرم دیوانه‌ است، فکر می‌کند مرغ است!»‌
روانکاو به او می‌گوید:
«خوب چرا پیش من نمی‌آوریش»
جواب می‌گیرد: چون تخم‌مرغ‌هایش را نیاز داریم

خوب فکر کنم این خیلی شبیه نظر من درباره روابط انسانی است
این روابط کاملا غیر منطقی و احمقانه‌اند
ولی فکر می‌کنم که ما آنها را ادامه می‌دهیم
چون به تخم‌مرغ‌ها احتیاج داریم!

آنی هال
وودی آلن
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
با دیپلم,با پول,با شوهر,ادم خوشبخت نمیشود.با این چیزها آدم خوشبخت نمیشود..باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.

چشم هایش
بزرگ علوی​
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
چنان تنهایی وحشتناکی احساس می‌کردم که خیال خودکشی به سرم زد
تنها چیزی که جلویم راگرفت این بود که
من در مرگ تنهاتر از زندگی خواهم بود.
..!

Nausea
Jean-Paul Sartre
1938

 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی. آدم هایی یافت می شوند که راه رفتنشان، گفتنشان، نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می رویاند....! . .
جای خالی سلوچ محمود دولت آبادی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن ،عاشق بودن بدهد؟گاه عشق گم است؛اما هست،هست،چون نیست.عشق مگر چیست؟آنچه که پیداست؟نه،عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست.معرفت است.
عشق از آن رو هست که نیست.پیدا نیست.حس می شود.می شوراند.منقلب می کند.به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد.می گریاند.می چزاند.می کوباند و می دواند.دیوانه به صحرا!

جای خالی سلوچ - محمود دولت آبادی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آنچه در دستهای تو گنجد ، فراتر از قامت دست نرود
اما خیالی که بر دل نشیند همواره فزونی یابد
وسعت پذیرد
و جاودانه در گستره های تکامل ریشه دواند .


کتاب : بارانی باید . اثر : سوزان پالیس شوتز
 

Setayesh

مدیر تالار کتابخانه الکترونیکی
مدیر تالار


- یه شعر بخون ؟
- چی بخونم؟
- عاشقانه !
...
- گفتی بیا
گفتی بمان
گفتی بخند
گفتی بمیر.
آمدم؛ ماندم، خندیدم، مردم !


شب های روشن/ کارگردان: فرزاد موتمن/ برداشتی آزاد از رمان شب های روشن داستایوفسکی
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
مرا كسي نساخت٬ خدا ساخت٬ نه آنچنان كه كسي مي خواست كه من كسي نداشتم ٬كسم خدا بود٬ كس ِ بي كسان !

او بود كه مرا ساخت آنچنان كه خودش خواست٬ نه از من پرسيد٬ نه از آن "من ِ ديگرم"!

________________________
________________________

کویر - دکتر شریعتی

.
.
.
:gol:

 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی کسی را دور انداختیم دیگر نباید سعی کنیم اشتباهاتش را تشریح کنیم و وقتی دنبال چراهای اشتباهات او می رویم که هنوز او را کاملا دور نینداخته باشیم .

زندگی، جنگ و دیگر هیچ
اوریانا فالاچی
 

سمانه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از دو کار نفرت دارم : یکی درد دل کردن که کار شبه مردهاست ، و یکی هم از خود دفاع کردن ، برای تبرئه خود جوش زدن ، که کار مستضعفین است ، آدمهای سست . ‌ آدم شجاع به همدرد نیاز مند نیست ، از ناله شرم دارد .
مرد پاک را نیز زندگی و زمان تنها نمی گذارند . زندگی از او دفاع می کند ، زمان تبرئه اش می کند . پلیدان هرگز پاکدامنی رانمی توانند آلود . هر چند سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده باشند !

*هبوط در کویر_ دکتر شریعتی*
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چان در تن ماوا می گزیند کودکی و جوانی وپیری سپری می کند
سپس تنی دیگر بر می گیرد
گیتا کتاب فرزانگی ترجمه مهدی جواهریان پیام یزدان جو
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
به خودم می‌گويم ستاره‌ها واسه اين روشنند
که هرکسی بتواند يک روز مال خودش را پيدا کند!...
اخترک مرا نگاه! درست بالا سرمان است...
اما چه‌قدر دور است!


شازده کوچولو
آنتوان دو سنت‌اگزوپری
 

Similar threads

بالا