دلتنـگـي بـراي مـن تمــامـي نـدارد .
فـرقـي هـم نـدارد جــز در مقياس انـدازه و نـوع !
وقتـي هستـي يـک جـور ...
و وقتـي نيــستـي بيشتـر و بيشـتر .
مـــن هميشــه دلتنـگ تــوام
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه میپنداشتیم
دلتنـگـي بـراي مـن تمــامـي نـدارد .
فـرقـي هـم نـدارد جــز در مقياس انـدازه و نـوع !
وقتـي هستـي يـک جـور ...
و وقتـي نيــستـي بيشتـر و بيشـتر .
مـــن هميشــه دلتنـگ تــوام
مروت گرجه نامی بی نشان است /نیازی عرضه کن بر نازنینیما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود انچه میپنداشتیم
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورمروت گرجه نامی بی نشان است /نیازی عرضه کن بر نازنینی
روحم از شوق شگفتی لبریزیوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور / کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
روحم از شوق شگفتی لبریز
نگاهم به نگاهت حیران
تازگی اتش عشق تو شده قسمت ما
نی قصهی آن شمع چه گل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیستتازگی اتش عشق تو شده قسمت ما
غیرچشمان نجیب تو ندارم دوستی
توهمون حس غریبی که همیشه بامنییا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ی کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ی کیست
یکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بودتوهمون حس غریبی که همیشه بامنی
توبهونه هر عاشق واسه زنده بودنی
همه به من می خندندیکی از روزهایی که زمین تبدار و سوزان بود
و صحرا در عطش می سوخت تمام غنچه ها تشنه
ومن بی تاب و خشکیده تنم در آتشی می سوخت
ز ره آمد یکی خسته به پایش خار بنشسته
دردلم جاودانه ای و در اوج ماندگارناشناسی درون سینه ی من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید...
رفيقان يك به يك رفتند مرا با خود رها كردنددردلم جاودانه ای و در اوج ماندگار
درخاطرم زنده ای ومهربانیت بهترین یادگار
من عاشقمدر عطر بوسه های گناه آلود
رویای آتشین تو را دیدم
همراه با نوای غمی شیرین
در معبد سکوت تو رقصیدم...
ره بسی دور است
لیک در پایان این ره....قصر پر نور است.
تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخفته است
ای مایه امید من ، ای تکیه گاه دور
هرگز مرنج از آنچه به شعرم نهفته است
روح من تازیانه ها می خورد به گناهی که عشق می ورزید
او سفر کرد و کس نمی داند من در این خاکدان چرا ماندم
آتشی بعد کاروان ماند من همان آتشم که جا ماندم
مين منيم تك عاشقي حيرتده قويموش گوزلرين
سوگيليم بير سويله جيران ياخشيدر سن ياخشيسان؟
ديديم اي غنچه دهن كونلومي قان ايله ميسن!نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد...................حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور..................خود گری،خودشکنی، خود نگری پیدا شد
ديديم اي غنچه دهن كونلومي قان ايله ميسن!
ديدي:بيجايره عشقمده فغان ايله ميسن!
ديديم انصاف ايله اينجيتمه مني عاشقينم...
ديدي "گيت!سريمي دنيايه عيان ايله ميسن".
منم آن که دیده به دیدار دوست کردم بازنفس بده که برایت نفس نفس بزنم..........نفس به جز تو نخواهم برای کس بزنم
مرا اسیر خودت کرده ای دعایی کن..............که آخرین نفسم را در رکابتان بزنم
زندگی: من نگاه نوازشگر یک پریزاده ام
تو خلوت سرد تنهایی
مرگ: من فرصت گرم انتقامم
تو انتظار بیهوده یک مادر ناباور
روز وصل دوستداران یاد باد/یاد باد آن روزگاران یاد باد
دیشب به سیل اشک ره خواب می زدم
نقشی به یاد تو بر آب می زدم
من شمع توام اینگونه خاموشم نکن/گرچه دورافتاده ام امافراموشم نکن
نشد از یاد برم خاطره ی دوری را
باز هم گر چه رسیدیم به هم دل تنگ ام![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |