گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب اشنا میشیم
اینجانب رضا هستم فرزند بابام متولد چند سال قبل صادره از اینجا...
:biggrin:سارا هستم..

سلام..تیکه انداختی به من:(:D




تیکه کجا بوده من اصلا تیکه بلد نیستم بندازم اونم به خانمها:)
هییییییییییییییییییییییییییییی استغفراا....:eek:
[/QUOTE]بلدی..خوبم بلدی:crying::Dتپلوووو
 

chemblog

عضو جدید
اگه دیدمش سلامتو می رسونم حتما
به چادور یا ریاست؟
قوربون پنجولت بگردین این چادووووووور رو پیدا کنید
نیاز دارمااااااااااااااااااا:D
میگن رییس با چادور جذبه اش بیشتر میشه:D[/QUOTE]
خب تا پیدا بشه یه ملافه بنداز رو خودت کارت راه میفته
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه دیدمش سلامتو می رسونم حتما
به چادور یا ریاست؟
قوربون پنجولت بگردین این چادووووووور رو پیدا کنید
نیاز دارمااااااااااااااااااا:D
میگن رییس با چادور جذبه اش بیشتر میشه:D[/QUOTE]



عجب جدی میگی
باشه یه تیم جستجو تشکیل میدیم الان
یه رییس که بیشتر نداریم:دی
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
[/QUOTE]بلدی..خوبم بلدی:crying::Dتپلوووو[/QUOTE]


تپلو نیستم هزار بار:biggrin::biggrin::biggrin:
یکم شکمه اونم با ورزش اب میشه
 

chemblog

عضو جدید
ب[/QUOTE]


تپلو نیستم هزار بار:biggrin::biggrin::biggrin:
یکم شکمه اونم با ورزش اب میشه
[/QUOTE]

می خوای اصافی شکمتو بده من یه خورده رو فرم بیام
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
به چادور یا ریاست؟
قوربون پنجولت بگردین این چادووووووور رو پیدا کنید
نیاز دارمااااااااااااااااااا:D
میگن رییس با چادور جذبه اش بیشتر میشه:D
خب تا پیدا بشه یه ملافه بنداز رو خودت کارت راه میفته[/QUOTE]
صاف واستااااااااااااااااااا ببینم:D
این چه طرز برخورد با رییس آینده است:biggrin:
ملافه بندازم........همه میترسن فک میکنند برنامه احضار روح داریم:D
به چادور یا ریاست؟
قوربون پنجولت بگردین این چادووووووور رو پیدا کنید
نیاز دارمااااااااااااااااااا:D
میگن رییس با چادور جذبه اش بیشتر میشه:D



عجب جدی میگی
باشه یه تیم جستجو تشکیل میدیم الان
یه رییس که بیشتر نداریم:دی
[/QUOTE]

به به عجب آدم های خوبی پیدا میشن..........
شما به دلیل نیت پاک و همت مضاعف بعدا ترفیع درجه میگیرید:D
باید این تیم از توانایی خاص برخوردار باشه.........چادور رییس که الکی نیست:D
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
بلدی..خوبم بلدی:crying::Dتپلوووو[/QUOTE]


تپلو نیستم هزار بار:biggrin::biggrin::biggrin:
یکم شکمه اونم با ورزش اب میشه
[/QUOTE]:biggrin:....
 

chemblog

عضو جدید
خب تا پیدا بشه یه ملافه بنداز رو خودت کارت راه میفته
صاف واستااااااااااااااااااا ببینم:D
این چه طرز برخورد با رییس آینده است:biggrin:
ملافه بندازم........همه میترسن فک میکنند برنامه احضار روح داریم:D




عجب جدی میگی
باشه یه تیم جستجو تشکیل میدیم الان
یه رییس که بیشتر نداریم:دی
[/QUOTE]

به به عجب آدم های خوبی پیدا میشن..........
شما به دلیل نیت پاک و همت مضاعف بعدا ترفیع درجه میگیرید:D
باید این تیم از توانایی خاص برخوردار باشه.........چادور رییس که الکی نیست:D[/QUOTE]

رییس خوبه یه خورده جدی باشه
شما صلاحیت رییس شدن رو ندارید لطفا بعد از جدی شدن دوباره اقدام نمایید
 

شهرام 59

عضو جدید
کاربر ممتاز
سنگ پشت
پشتش سنگين بود و جاده‌هاي دنيا طولاني. مي دانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت. آهسته آهسته مي ‌خزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه دور بودند. سنگ پشت تقديرش را دوست نمي ‌داشت و آن را چون اجباري بر دوش مي كشيد. پرنده اي در آسمان پر زد، سبك بال... ؛ سنگ پشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست، اين عدالت نيست.

كاش پُشتم را اين همه سنگين نمي كردي. من هيچ گاه نمي رسم. هيچ گاه. و در لاك‌ سنگي خود خزيد، به نيت نااميدي. خدا سنگ پشت‌ را از روي زمين بلند كرد. زمين را نشانش داد. كُره‌اي كوچك بود.

و گفت : نگاه كن، ابتدا و انتها ندارد... هيچ كس نمي رسد. چرا؟

چون رسيدني در كار نيست. فقط رفتن است. حتي اگر اندكي. و هر بار كه مي‌روي، رسيده‌اي. و باور كن آنچه بر دوش توست، تنها لاكي سنگي نيست، تو پاره اي از هستي را بر دوش مي كشي؛ پاره اي از مرا. خدا سنگ پشت را بر زمين گذاشت. ديگر نه بارش سنگين بود و نه راه ها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتي اگر اندكي؛ و پاره اي از «او» را با عشق بر دوش كشيد





--
آسمان فرصت پرواز بلندی است

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
 

chemblog

عضو جدید
گاهی اوقات انسان در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که در نگاه اول بسیار دشوار به نظر می رسد و یا شاید غیر قابل حل.انسان ها در مقابله با این گونه مسائل سه گونه رفتار از خود نشان می دهند: عده ای از همان اول با دیدن مساله از ترس پا به فرار می گزارند.عده ای وارد شاهراه حل مساله می شوند اما متاسفانه به دلیل رعایت نکردن قوانین حل مساله در نیمه های راه چپ کرده و از جاده خارج می شوند.اصولا نمی توان مهندسین را جزو این دو گروه قرار داد و اما گروه سوم ان هایی هستند که با ارامش وارد مسیر پر از هیجان حل مساله می شوند و با رعایت قوانین حاکم بر مسیر به سلامت به مقصد می رسند. حال بیایید گروه سوم را که می توان گفت مهندسین شامل این گروه هستند را زیر میکروسکوپ قرار دهیم.این گروه را نیز می توان به دو قسمت تقسیم کرد گروه اول کسانی هستند که با دیدن یک مساله گردن کلفت خود را به انواع سلاح های حل مساله مجهز می کنند و به جنگ با این غول بی شاخ و دم میروند این گروه اغلب مهندسان تازه کارند اما گروه دوم که اغلب شامل مهندسان کارکشته و دود چراغ خورده است انهایی هستند که در مقابل سلاح هایی که میتوانند استفاده کنند سه سلاح را ترجیح میدهند:
فکر،قلم،کاغذ
گروه اول ساعت ها وقت صرف می کنند و هزینه های زیادی را متقبل می شوند و در نهایت به جواب مساله میرسند(به جواب می رسند چون مهندسند) اما در مقابل انها گروه دوم یا همان مهندسان ایده ال انهایی اند که وقتی با مساله روبرو شدند ابتدا اصلی ترین اسلحه خود یعنی قدرت تفکر را از غلاف بیرون می اورند و به پیکار میروند و بعد از شناسایی نقاط ضعف دشمن (مساله) با دو اسلحه دیکر خود ضربه کاری را وارد می کنند و با کمترین وقت و هزینه به انچه می خواهند می رسند.
و در اخر برای این که به اهمیت این چند خطی که نوشتم پی ببرید و متوجه شوید که این ها را فقط برای پر کردن صفحات سایت و امتیاز گرفتن ننوشتم توجه شما را به واقعه ای شاید تکراری ولی قابل تامل جلب می کنم: هنگامی که ناسا فضا نوردان خود را برای انجام تحقیقات به فضا فرستاد متوجه شد که با مشکل بزرگی رو برو است و ان این که در فضا به دلیل عدم وجود فشار و جاذبه خودکار های معمولی قادر به نوشتن نیستند و برای جامعه علمی این وضوع یک آفت محسوب می شوند چون تحقیقی که در ان نوشتن نباشد مانند زنبوری است که عسل نداشته باشد.!به هر حال حل این مساله به شرکت مشاوره ای اندرسون سپرده شد.انها (این طور که من شنیده ام) یک دهه روی این موضوع کار کردند و میلیون ها دلار هزینه کردند و در نهایت خودکاری را اختراع کردند که در فضای بدون جاذبه توانایی نوشتن داشت.این ها همان گروه اول اند و حال بشنوید از گروه دوم: روس ها برای این مشکل راه حل ساده تری پیدا کردند و به جای تمام این هزینه ها و سپری کردن زمان از مداد برای نوشتن در فضا استفاده کردند... قضاوت با خودتان!
حالا ببینم شما مهندسا جز کدوم دسته هستید؟؟؟؟
 

chemblog

عضو جدید
سنگ پشت
پشتش سنگين بود و جاده‌هاي دنيا طولاني. مي دانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت. آهسته آهسته مي ‌خزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه دور بودند. سنگ پشت تقديرش را دوست نمي ‌داشت و آن را چون اجباري بر دوش مي كشيد. پرنده اي در آسمان پر زد، سبك بال... ؛ سنگ پشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست، اين عدالت نيست.

كاش پُشتم را اين همه سنگين نمي كردي. من هيچ گاه نمي رسم. هيچ گاه. و در لاك‌ سنگي خود خزيد، به نيت نااميدي. خدا سنگ پشت‌ را از روي زمين بلند كرد. زمين را نشانش داد. كُره‌اي كوچك بود.

و گفت : نگاه كن، ابتدا و انتها ندارد... هيچ كس نمي رسد. چرا؟

چون رسيدني در كار نيست. فقط رفتن است. حتي اگر اندكي. و هر بار كه مي‌روي، رسيده‌اي. و باور كن آنچه بر دوش توست، تنها لاكي سنگي نيست، تو پاره اي از هستي را بر دوش مي كشي؛ پاره اي از مرا. خدا سنگ پشت را بر زمين گذاشت. ديگر نه بارش سنگين بود و نه راه ها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتي اگر اندكي؛ و پاره اي از «او» را با عشق بر دوش كشيد





--
آسمان فرصت پرواز بلندی است

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
این سنگ پشتو اینجوری نگاش نکنینا موجود جالبیه ... پسر خالم یکی شو تو خونه داشت اومده بود ماچش کنه اونم دماغشو گاز گرفته بود تا یه هفته جاش پیدا بود
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
سنگ پشت
پشتش سنگين بود و جاده‌هاي دنيا طولاني. مي دانست كه هميشه جز اندكي از بسيار را نخواهد رفت. آهسته آهسته مي ‌خزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه دور بودند. سنگ پشت تقديرش را دوست نمي ‌داشت و آن را چون اجباري بر دوش مي كشيد. پرنده اي در آسمان پر زد، سبك بال... ؛ سنگ پشت رو به خدا كرد و گفت: اين عدل نيست، اين عدالت نيست.

كاش پُشتم را اين همه سنگين نمي كردي. من هيچ گاه نمي رسم. هيچ گاه. و در لاك‌ سنگي خود خزيد، به نيت نااميدي. خدا سنگ پشت‌ را از روي زمين بلند كرد. زمين را نشانش داد. كُره‌اي كوچك بود.

و گفت : نگاه كن، ابتدا و انتها ندارد... هيچ كس نمي رسد. چرا؟

چون رسيدني در كار نيست. فقط رفتن است. حتي اگر اندكي. و هر بار كه مي‌روي، رسيده‌اي. و باور كن آنچه بر دوش توست، تنها لاكي سنگي نيست، تو پاره اي از هستي را بر دوش مي كشي؛ پاره اي از مرا. خدا سنگ پشت را بر زمين گذاشت. ديگر نه بارش سنگين بود و نه راه ها چندان دور. سنگ پشت به راه افتاد و گفت: رفتن، حتي اگر اندكي؛ و پاره اي از «او» را با عشق بر دوش كشيد





--
آسمان فرصت پرواز بلندی است

قصه این است چه اندازه کبوتر باشی
;)....

گاهی اوقات انسان در زندگی خود با مسائلی روبرو می شود که در نگاه اول بسیار دشوار به نظر می رسد و یا شاید غیر قابل حل.انسان ها در مقابله با این گونه مسائل سه گونه رفتار از خود نشان می دهند: عده ای از همان اول با دیدن مساله از ترس پا به فرار می گزارند.عده ای وارد شاهراه حل مساله می شوند اما متاسفانه به دلیل رعایت نکردن قوانین حل مساله در نیمه های راه چپ کرده و از جاده خارج می شوند.اصولا نمی توان مهندسین را جزو این دو گروه قرار داد و اما گروه سوم ان هایی هستند که با ارامش وارد مسیر پر از هیجان حل مساله می شوند و با رعایت قوانین حاکم بر مسیر به سلامت به مقصد می رسند. حال بیایید گروه سوم را که می توان گفت مهندسین شامل این گروه هستند را زیر میکروسکوپ قرار دهیم.این گروه را نیز می توان به دو قسمت تقسیم کرد گروه اول کسانی هستند که با دیدن یک مساله گردن کلفت خود را به انواع سلاح های حل مساله مجهز می کنند و به جنگ با این غول بی شاخ و دم میروند این گروه اغلب مهندسان تازه کارند اما گروه دوم که اغلب شامل مهندسان کارکشته و دود چراغ خورده است انهایی هستند که در مقابل سلاح هایی که میتوانند استفاده کنند سه سلاح را ترجیح میدهند:
فکر،قلم،کاغذ
گروه اول ساعت ها وقت صرف می کنند و هزینه های زیادی را متقبل می شوند و در نهایت به جواب مساله میرسند(به جواب می رسند چون مهندسند) اما در مقابل انها گروه دوم یا همان مهندسان ایده ال انهایی اند که وقتی با مساله روبرو شدند ابتدا اصلی ترین اسلحه خود یعنی قدرت تفکر را از غلاف بیرون می اورند و به پیکار میروند و بعد از شناسایی نقاط ضعف دشمن (مساله) با دو اسلحه دیکر خود ضربه کاری را وارد می کنند و با کمترین وقت و هزینه به انچه می خواهند می رسند.
و در اخر برای این که به اهمیت این چند خطی که نوشتم پی ببرید و متوجه شوید که این ها را فقط برای پر کردن صفحات سایت و امتیاز گرفتن ننوشتم توجه شما را به واقعه ای شاید تکراری ولی قابل تامل جلب می کنم: هنگامی که ناسا فضا نوردان خود را برای انجام تحقیقات به فضا فرستاد متوجه شد که با مشکل بزرگی رو برو است و ان این که در فضا به دلیل عدم وجود فشار و جاذبه خودکار های معمولی قادر به نوشتن نیستند و برای جامعه علمی این وضوع یک آفت محسوب می شوند چون تحقیقی که در ان نوشتن نباشد مانند زنبوری است که عسل نداشته باشد.!به هر حال حل این مساله به شرکت مشاوره ای اندرسون سپرده شد.انها (این طور که من شنیده ام) یک دهه روی این موضوع کار کردند و میلیون ها دلار هزینه کردند و در نهایت خودکاری را اختراع کردند که در فضای بدون جاذبه توانایی نوشتن داشت.این ها همان گروه اول اند و حال بشنوید از گروه دوم: روس ها برای این مشکل راه حل ساده تری پیدا کردند و به جای تمام این هزینه ها و سپری کردن زمان از مداد برای نوشتن در فضا استفاده کردند... قضاوت با خودتان!
حالا ببینم شما مهندسا جز کدوم دسته هستید؟؟؟؟
:w19:...
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سنگ پشتو اینجوری نگاش نکنینا موجود جالبیه ... پسر خالم یکی شو تو خونه داشت اومده بود ماچش کنه اونم دماغشو گاز گرفته بود تا یه هفته جاش پیدا بود
:biggrin:پسرعمه ام یه دونه تازه پیدا کرده خیلی کوچولوئه...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهندسان گرام خوشحال شدم........میدونم شما هم ناراحت شدین اول صبحی رییس دیدین:D
بدرود...
روز خوبی داشته باشید
 

chemblog

عضو جدید
با اجازتوم منم برم سلف ببینم امروز دانشگاه چه اشی برامون پخته
 

javad_arash2003

عضو جدید
کاربر ممتاز
برای گردش دوروزه ، توشه ای سه روزه همراه ببر ، و اگر توان رسیدن به خواسته زندگی ات را دو هزار گام می دانی خود را آماده پیمودن سه هزار گام بنما ، چرا که شتاب در هنگام رهسپاری نباید کم شود .
 

manochehri_s

عضو جدید
کاربر ممتاز
بای همگی...:(دیگه تو این تالار نمیام..ببخشید که مزاحمتون شدم..دوستای خوبی برام بودین..موفق باشین..
 
بالا