بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیلااااام ما آمدیم...
همگی...
مارتینی اینجایی که...
ای بابا چه بخور بخوری راه انداختین صفحهات پیش...
پس من چی؟!
 

!/!

عضو جدید
کاربر ممتاز
دونستن موقع پایانم هنریه

باز میگه لازانیااااا



شبت بخیر

سیلااااام ما آمدیم...

سلام/
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اُمُل نیستم!
دل می خواستم از تو، نه تن
!
تن فروش در شهر زیاد است
!
جایی خواندم فرقی ندارد زن باشی یا مرد،
دل نداده تن بدهی فاحشه ای!!!!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سیلااااام ما آمدیم...
همگی...
مارتینی اینجایی که...
ای بابا چه بخور بخوری راه انداختین صفحهات پیش...
پس من چی؟!

سلام سلام
بیا عزیزم
اینقذر زیاد بود حتی من شکمو هم نتونستم همشو بخورم!
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به عشخ زندگیم:
مرمری خودم
[h=6]نسکافه ها ، ما را از عشق شرقی مان دور می کنند !

چــای دارچینــی معروفت را دَم کن

امروز که بعد از ســال ها به دیــدارت آمده ام
...
[/h]
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برم بخورم؟؟؟؟
این چه طرز پذیراییه؟
پاشو جمع کن بساطتو بابا
الان عشخ خودم میاد واسم بهترین غذا ها رو میاره...
ایش...
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
موهایت را که چنگ میکنی ...

من میــزنم و قلم میــرقصد !!
عزیـــــــز من آرامتر ...
این شعر دیوانه شـد !!!!

==========

اینجا صدای ِ پـا زیاد می شنوم امّا هیچکدام تو نیستی..

"
دلم" خوش کرده خودش را به این فکر که شاید "پابرهنه" بیایی !!

==========

از راه که میـــــآیی دستهایت را تکان نده

آنقدر زخــــــم خورده هستم

که گمـــان میکنم داری میروی

 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چــــــــــــــــــــه حالی میده زیر کرسی تهنایی......
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
برم بخورم؟؟؟؟
این چه طرز پذیراییه؟
پاشو جمع کن بساطتو بابا
الان عشخ خودم میاد واسم بهترین غذا ها رو میاره...
ایش...
همینی که هست...اونام تازه واسه شهرزاد قصه گو بود..
شومام وایسا ممریت بیاد :دیی
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همینی که هست...اونام تازه واسه شهرزاد قصه گو بود..
شومام وایسا ممریت بیاد :دیی

شوما شانس آوردی دستم بهت نمیرسه
وگرنه همون چهار تا شویدی که برات باقی مونده رو میکندم تا دل جمع کثیری رو خونک کنم...:دییییی


تهنا نیستی 6 جفت چش داره نیگات می کنه!

ای بابا... خوبه چار قدم سرم بود
یه چند وقت دیگه میان کرسی رو هم زنونه مردونه میکنن به لطف خدا راحت میشیم خواهر
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز

شوما شانس آوردی دستم بهت نمیرسه
وگرنه همون چهار تا شویدی که برات باقی مونده رو میکندم تا دل جمع کثیری رو خونک کنم...:دییییی

به کوری چش دشمنان اسلام...زلف دارم در حد جنگل آمازون تا چشت در آد :دیییییی
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بازي شروع شد
گرگم به هوا!
تو گرگ بودي
و من چه زود خرشدم
گرگ بلا بود و خر را به چنگ اورد........

بازي اول را تو بردي
بعد قايم موشک بازي کرديم.
تو پنهان شدي ومن گشتم.....

با چشماني بسته.....

در تاريکي ....

به دنبال تو مي گشتم
به دنبال رد پايت.....

به دنبال صداي کفشهايت
بارها زمين خوردم و بلند شدم
و تو ...

از پشت سر ميخنديدي !!!

به چشمان بسته ام ودست هاي در هراسم
بازي دوم را هم تو بردي
همبازي قديمي....
حالا نوبت من است
من گرگ مي شوم

گرگ!


چشمانت را مي بندم !
و تو مي گردي
به دنبال رد پايم ...... به دنبال صداي کفشهايم
اما افسوس!!!
وقتي که چشم هايت را باز کني من را نخواهي ديد
زيرا که من کفشهايم را در اورده ام
و پا برهنه گريخته ام
و با همبازي جديدم دور شده ام
خيلي دور
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگه ایندفعه تهنام اگه این مارتینی هم بره...
ویولون رو هم که گرفتیم...
نگارم که قرصاشو خورده خوابیـــــده...
آخ ژون...
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من پنداشتم او مرا خواهد برد

[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به همان کوچه رنگين شده از تابستان
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به همان خانه بي رنگ و ريا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به همان لحظه که بي تاب شوم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]او مرا خواهد برد به همان سادگي رفتن باد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]او مرا برد...![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ولي برد ز ياد ...[/FONT]
[/FONT]
 

Maenad

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چگونه فراموشت کنم تورا
که از خرابه هاي هرزگي به قصر سپيد عشق هدايتم کردي

و عاشقي بيقرارو ياري باوفا براي خويش ساختي آهو بره اي شدي که دوستي گرگ را پذيرفتي و براي اشکهاي او شانه هايت را ارزاني داشتي و با صداقت عاشقانه ات دلش را به درد آوردي

چگونه فراموشت کنم
تورا که سالها در خيالم سايه ات را ميديدم و تپش قلبت را حس ميکردم و به جستجوي يافتنت به درگاه پروردگارم دعا ميکردم که خدايا پس کي اورا خواهم يافت
چگونه فراموشت کنم تورا که همزمان با تولدت در قلبم همه را فراموش کردم برايم تمامي اسم ها بيگانه شده اند و تمامي خاطرات مرده اند.....

(به یاد ...)


 

Similar threads

بالا