اییییییی وایی راست میگیااااااا
بیا یه شعر دیگه میذارم
هزار سال دور خودم چرخیده ام
انگار هزار سال رقصیده ام از غصه
و حالا که ایستاده ام گیج می روم میان عالم و ادم .
انگار کابوس هزار ساله به سراغت امده باشد و تو ترسان از خوابی عمیقتر از زندگی بپری.
انگار تمام دلخوشیهات رویایی باشد به اندازه یک چشم بر هم زدن..
انگار کورمال کورمال در تاریکی جلو بروی و ناگهان عصایت گم شود ، زمین بخوری.
انگار تکیه گاه پیچکی را از میان جانش بکشی و اوهم فرو بریزد.
اخر او هم رفت .....
او که رفتنش هیچ وقت بود هم وقتش رسید.
این بار غریبانه شکستم......!
بیا یه شعر دیگه میذارم
هزار سال دور خودم چرخیده ام
انگار هزار سال رقصیده ام از غصه
و حالا که ایستاده ام گیج می روم میان عالم و ادم .
انگار کابوس هزار ساله به سراغت امده باشد و تو ترسان از خوابی عمیقتر از زندگی بپری.
انگار تمام دلخوشیهات رویایی باشد به اندازه یک چشم بر هم زدن..
انگار کورمال کورمال در تاریکی جلو بروی و ناگهان عصایت گم شود ، زمین بخوری.
انگار تکیه گاه پیچکی را از میان جانش بکشی و اوهم فرو بریزد.
اخر او هم رفت .....
او که رفتنش هیچ وقت بود هم وقتش رسید.
این بار غریبانه شکستم......!