افتخار من اینست که شیعه هستم

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
درخواست شیعیان عربستان / مراقب آیت‌الله خامنه‌ای و نظام مبارک‌تان باشید

اقتدار شما اقتدار تمام شیعیان است و هر آنچه درایران رخ میدهد مستقیما روی دیگر شیعیان جهان نیز موثر است، هر رخدادی که موجب اقتدارشما درجهان میشود موجب کاهش فشارها روی ما در این گوشه از جهان است. به گزارش فارس به نقل از سایت خبری البرز، وقتی کنار مزار رسول الله (ص) یک شیعه را می بینی حتی اگر از کشور دیگری باشد تمام غربتی که گرد و غبار آن روی دلت نشسته یکباره از آن زدوده می‌شود.این حکایت دائمی عاشقان اهل بیت (ع) در حرم پیامبر رحمت و کرامت است که حتی نمیتوانند نماز جماعت اقامه نمایند. این درحالی‌ست که وهابیون بجز شیعیان به تمامی مذاهب اسلامی اجازه میدهند قبل یا بعد از اقامه نمازجماعت حرم نمازشان را به هرکسی که میخواهند اقتدا نمایند! کنار سکوی مهاجرین در مقابل خانه حضرت زهرا (س)همانجا که جبرائیل نیز بدون اجازه وارد نمیشد خانه امن شیعیانی است که میخواهند از غربت بیرون بیایند. اینجا میتوان بسیاری از شیعیان را درنهایت سکوت و مظلومیت دید که چگونه بی صدا اشک غربت میریزند. حسین شیعه عربستانی است که ازدمام آمده .وقتی با او روبرو شدم خستگی راه را میشد از صورت نیم سوخته اش زیر آفتاب شبه جزیره عربستان دید. وقتی با او سخن را آغاز کردم میگفت: از دمام آمده ام کاروانی که تمام شان اهل سنت هستند و او تنها زائر شیعه کاروان است . حسین ادامه داد: اصالتا اهل پاکستان است و خانواده او هم اکنون در این کشور بسر میبرند و او برای کار به عربستان آمده و هم اکنون 10سال است که دراین کشور ساکن شده است . وی گفت: زندگی برای شیعیان در این کشور بسیار سخت است و نگه داشتن اعتقادات مثل نگه داشتن آهن گداخته در کف دست است . او ادامه داد: قدر کشورتان را بدانید ،ایران امید تمام شیعیان درجهان است . حسین میگوید: آیت الله خامنه‌ای چشم و چراغ شیعیان در عصرغیبت شده ما او را خیلی دوست داریم کاش بتوانم روزی ایشان را ازنزدیک ببینم. وی که خواست پیامش را به مردم ایران برسانم گفت: ازمردمتان بخواهید قدر این سید جلیل القدر را بدانند و مراقب ایشان باشند. وی افزود: اقتدار شما اقتدار تمام شیعیان است و هر آنچه درایران رخ میدهد مستقیما روی دیگر شیعیان جهان نیز موثر است. وی خاطرنشان کرد: هر رخدادی که موجب اقتدارشما درجهان میشود موجب کاهش فشارها روی ما در این گوشه از جهان است و اگر مشکلی نیز در درون نظام شما پیش بیاید ما برای اعمال فشارهای سیاسی،اقتصادی واجتماعی خود را آماده میکنیم. وی به ایرانیان توصیه کرد: قدر نظامتان را بدانید که امید جهان شیعه است و امت علی (ع)و ائمه معصوم(ع) به رخدادهای ایران است .

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
راز عجیب سالم بودن ذبح اسلامی


متني كه پيش رو داريد بر گرفته از مصاحبه اي است كه تبيان با سركار خانم ليلا شهرستاني انجام داده است . خانم ليلا شهرستاني محقق علوم اسلامي هستند كه در امريكا زندگي مي كنند و در رشته ميكرو بيولوژي تحصيل كرده اند. ايشان دوره ليسانس را در دانشگاه كاليفرنيا استيت يونورسيتي فولرتون در رشته بيولوژي و دوره فوق ليسانس را در كاليفرنيا استيت پالي تكنيك يونورسيتي در رشته ميكرو بيولوژي سپري كرده اند .در جريان تحقيقات دانشگاهي جرقه اي در مطالعات ميان رشته بين علوم اسلامي و ميكرو بيولوژي در ذهن ايشان زده مي شود كه باب جديدي را در فعاليت هاي ايشان مي گشايد . ايشان هم اكنون در مركز آموزشي امام صادق عليه السلام در كاليفرنيا مشغول به تدريس هستند .از تمام جوانان پژوهشگر تبياني كه در ايده هاي پژوهشي خوبي در مطالعات بيولوژيكي مربوط به اسلام دارند دعوت مي كنيم كه به خلاصه اين گفتگو توجه كنند و در صورت تمايل با ايشان در ارتباط باشند .

ليلا شهرستاني
اين حكم فقهي 15 ميليون دلار مي ارزد
رشته ي تحقيقاتي من در ميكروبيولوژي در مورد لاكتوفرين بود. لاكتوفرين يك مولكول پروتئيني است كه در خون ما وجود دارد اين ماده در كلستروم (آغوز) شير مادربه ميزان زيادي وجود دارد. اين ماده خاصيت ضد ميكروبي دارد يا اين كه خيلي شديد جلوي ميكروب ها را مي گيرد. كاري كه لاكتوفرين مي كند اين است كه آهن را به خودش جذب مي كند يعني اين كه هر ميكروبي كه در قسمت لاكتروفرين باشد به خاطر اين كه آهن ندارد نمي تواند رشد كند و ميكروفيلم درست كند.
ميكروفيلم يا بيوفيلم يعني وقتي باكتري ها رشد مي كنند و لايه لايه روي هم قرار مي گيرند و باعث تشكيل چرك مي شوند . اصل تحقيقات ما در مورد اسهال خوني بود كه بوسيله ي ايكولاي ا ُوان فايوسون ايكس سون كه يك نوع خاص باكتري است ايجاد مي شود.
ماجرا اين گونه بود كه در يكي از رستوران هاي آمريكا به نام جك اين د باكس
jack in the box تقريباً حدود 6 يا 7 سال پيش اتفاقي افتاد كه عده اي از اين اسهال خوني مردند و بعد كه يك مقدار تحقيقات شد معلوم شد كه علت اين باكتري ها بوده اين باكتري ها البته در دستگاه هاي گوارشي مثل روده و... هست يعني در بدن همه ي انسان ها هست ولي وقتي از طريق خوردن وارد بدن بشود باعث ابتلابه اسهال خوني خواهد شد كه درصد تلفاتش بالا است. در اسلام مفهوم نجس و پاكي باعث مي شود كه ما به دقت براي صحت عباداتمان آنرا رعايت كنيم اما مفهوم مشابه تميز و كثيف گرچه در غرب اهميت دارد اما اجبار آور نيست . در اين رستوران هم متوجه شدند كه مدفوع زير ناخن آشپز رستوران به گوشت منتقل شده و تعدادي از مشتريان را كشته . گويا اشپز بعد از دستشويي رفتن عجله داشته و دست هارا نشسته!!
شركتي كه تامين كننده گوشت در ان ايالت بود به استاد بنده پروژه اي را داد كه بر اساس ان قرار شد ما در گوشت لاكتوفرين ها را فعال تر كنيم كه اگر باز هم ميكروبي در انها نفوذ كرد امكان رشد نيابد . مبلغ اين قرار داد 15 ميليون دلار بود و چون پروژه من هم در مورد همين لاكتوفرين بود با 5 نفر ديگر كار را شروع كرديم اما متاسفانه ميزان نفوذ لاكتوفرين در گوشت ها در حين آزمايش متغير بود و اين امكان وجود نداشت كه به ماده ثابتي برسيم كه اضافه كردن آن به گوشت ميزان محافظت در برابر باكتري ها را افزابش دهد.



ما در لابراتوار اين لاكتوفرين را فعالش مي كرديم (اين لاكتوفرين با بافري خاص تحت ph خاصي فعال مي شد )و وقتي كه تست مي كرديم لاكتوفرين در حالت عادي باكتري ها را از بين مي برد اما روي گوشت كه امتحان مي شد گاهي موفق و گاهي نا موفق بود. من ازمايش روي نمونه ها را انجام مي دادم و گوشت مي گرفتم و محلول هاي متفاوت را ازمايش مي كردم روزي من تصادفاً ديرم شد و مجبور شدم كه گوشت از منزل ببرم كه گوشت اسلامي بود وقتي امدم اين تست را كردم ديدم اي بابا جوابها خيلي فرق مي كند با گوشت هاي ديگر يعني اولاً وقتي ما اين باكتري ها را مي گذاشتيم درصد اين نفوذ باكتري ها خيلي كمتر بود يعني واقعاً اصلاً خود باكتري بدون لاكتوفرين هم نفوذ نمي كرد! وقتي هم كه مي شستيم اصلاً چيزي ديگه نمونده بود روي گوشت. كنترلر آزمايش ما اب بود يعني هر ازمايش با محلولي خاص صورت مي گرفت و كنترل ان با اب بود.

من ديدم خود باكتري وقتي به گوشت اسلامي مي رسد نفوذ نمي كند و اگر هم كمي نفوذ كند با اب كاملا تميز مي شود. سبحان الله ! اينجا بايد اشاره كنم كه وقتي در فقه ما آب از مطهرات است به همين دلايل مي تواند باشد . ولي الان بخاطر مسائل مادي از اسپري هاي مختلف استفاده مي كنند. ولي همون كه اسلام 1400 سال پيش گفته بود آب و آب از همه چيز بهتراست .
وقتي استادم جواب ازمايش را ديد تعجب كرد من گفتم كه امروز يك فرقي كرده من امروز گوشت حلال آوردم ايشان آقاي دكتر نرن نايدي بود و يك هندي هستند كه دكترا رو در سوئد گرفته وقبلا به واسطه كشف دلايل ميكروبيولوژيك مرگ تعدادي از زنان كه از وسايل خاص بهداشتي استفاده مي كردند مشهور شده به من گفتند كه خودشون – با اينكه مسلمان نيستند- از گوشت حلال استفاده مي كنند . در لابراتوار بعضي برايشان سوال شده بود كه اين چه گوشتي است كه اين قدر نسبت به نفوذ باكتري ها مقاوم هست . استاد ما در حالي كه سالن را ترك مي كرد گفت اين گوشتي است كه هرگز به شما اسهال خوني نمي ده!
براي من علت اين مقاومت گوشت حلال بسيار مهم بود و نكته جالب تر اين بود كه
سازمان گوشت امريكا براي تميز نگه داشتن گوشت 15 ميليون دلار خرج مي كند تا اين آقا اسپريي براي ايشان بسازد كه به گوشت بزنند و مقاوم شود و ان وقت خود او مي داند كه اگر گوشت اسلامي باشد ديگر نيازي به ان همه هزينه نيست اما علاقه به مال دنيا همه انها را از ابراز حقيقت باز مي دارد !

بر مي گردم به اون قسمت لاكتوفرين – لاكتوفرين دليلي كه كار مي كند اين است كه آهن را مي گيرد به خودش و براي همين چون آهن وقتي نباشد باكتري ها نمي توانند رشد كنند ما وقتي كه گوشت را اسلامي سر مي بريم اول شاه رگ زده مي شود بدون اينكه نخاع قطع بشود وقتي شاه رگ قطع مي شود چون كه نخاع قطع نشده قلب هنوز در حال تپيدن هست وقتي قلب مي زند همه خون از بدن خارج مي شود و از انجا كه تمام اهن در گلبول قرمز است وقتي كه همه خون خارج مي شود ديگر گوشت ان آهن را ندارد و به خاطر همين نيازي به لاكتوفرين براي از بين بردن آهن نداريم و باكتري ها هم به علت نبود اهن در خون جذب نمي شوند و اگر بشوند با شستشو با اب ساده از بين مي روند. گرچه استاد ما با همان ايده اي كه از گوشت اسلامي گرفت ان مبلغ را دريافت كرد و اسپري خاصي را هم ساخت و نهايتا حق را منكر شد اما براي خود من اين نكته بسيار مهم بود كه حساسيت اسلام به نجاست خون ازين جهت است كه در تمام فضاي اطراف ما صدها بلكه هزاران نوع باكتري وجود دارد كه به شدت جذب اهن مي شوند و وقتي دست شما خون مي ايد امكان جذب باكتري ها به وسيله اهن خون بسيار بالا است بنابر اين در معرض انواع عفونت ها هستيد اما اگر با دقت ( يك بار يا سه بار ) دست خوني خود را اب بكشيد راه نفوذ باكتري ها را بسته ايد .
من با پروفسور هشام ابراهيم در مورد اين تحقيق صحبت كردم كه ان شا الله چاپ بشود اما ايشان پيشنهاد دادند كه بهتر است زير نظر يك استاد غير مسلمان تحقيقات را ادامه دهم تا در مجامع علمي امريكا پذيرفته شود! كه البته در پي آن هستم .
ليلا شهرستاني
آيا غير از مسئله گوشت حلال پژوهش ديگري نيز در رابطه با فقه اسلامي و ميكروبيولوژي انجام داده ايد؟
بله
خون در داخل دهان طاهر است
به دلايلي كه گفتم خون خارج از بدن باعث انواع آلودگي ها است اما در داخل بيني يا دهان چون مخاط داخلي خودشان حاوي مواد دفاعي هستند و سيستم دفاعي بدن در برابر باكتري ها فعال هستند بنابر اين خون داخل دهان يا بيني پاك اعلام شده . به هر حال در سال هاي دور كه ائمه اطهار سلام الله عليهم اجمعين نمي توانستند به مردم بگويند كه سيستم دفاعي بدن شما اين طور است يا نه بنابر اين مسئله نجاست و طهارت را مطرح كردند كه البته هم جنبه عبادي دارد و هم بهداشتي .
وقتي روزه هستيد سرتان را در آب فرو نكنيد
تمام سلول هاي ما در مايعي شناورند كه هيدروفيلي است يعني يه آب علاقه مند است و آن مايع در حقيقت وسيله شستشوي سلول هاست با فرو بردن سر در اب مطلق اين سلول ها مثل اهن ربا آنرا جذب مي كنند و آب وارد بدن مي شود و روزه باطل مي شود .
سگ و خوك نجس هستند
از اين هزاران هزار باكتري كه در اطراف ما وجود دارد ما تنها نسبت به بعضي از انها حساس هستيم . آن هم تنها آن ويروس ها و باكتري هايي كه مي توانند به سلول ها ي بدن ما متصل شوند چون اين بكتري ها مانند پازل هستند كه فقط تكه هايي كه با ان ها مشابهت دارند به انها وصل مي شوند . مثلا ويروسي كه گياه تنباكو را بيمار مي كند شما را بيمار نمي كند اما در مورد حيوانات چنانچه تماس انسان با انها زياد باشد امكان تغيير در ساختار باكتري هاي انان هست كه باعث بيماري ما بشوند.
در مورد حيوانات نجس اين تشابه ساختار بسيار زياد و سريع است و بنابر اين سگ و خوك به علت اشتراكي كه مي توانند با ما در ساختار بيماري ها و شكل باكتري ها داشته باشند كلا نجس اعلام شده اند . البته باز تاكيد مي كنم در اين موارد جنبه عبادي بر جنبه بهداشتي مقدم است و اصل بر تبعيت از شرع اسلام است زيرا درك تمامي موارد فقهي با علم اندك امروز امكان ندارد " و ما اوتيتم من العلم الا قليلا " با اين وجود ما در مورد علت محرم بودن خواهر و برادر هاي رضاعي و يا علت حرمت مشروبات.... تحقيقات بايولوژيكي انجام داديم و به پاسخ هاي قانع كننده اي رسيديم
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
نقش امام حسن عسكري (علیه السّلام) در هدايت علمی و فرهنگی جامعه





در كنار وظيفة هدايت اعتقادي مردم، مواضع علمي امام عسكري(ع) در پاسخ هاي قاطع و استوار دربارة شبهه ها و افكار كفرآميز و بيان كردن حق، با روش مناظره و گفت وگوي موضوعي و مناقشه ها و بحث هاي علمي و هم زمان با آن فعّاليت ها، كوشش هاي ديگر، همچون صادر كردن بيانيه هاي علمي و تأليف كتاب و مانند آن را برعهده داشت.
با اين مجاهدت ها، از طرفي امّت مؤمن را به شخصيت مكتبي و فكري خود مجهّز مي كرد و از طرف ديگر، پايداري و ايستادگي شان را در برابر جريان هاي فكري كه عليه مكتب، خطري را تشكيل مي داد، تضمين مي فرمود و آن را در نطفه خفه مي كرد. امام حسن عسكري(ع) با دانش گسترده اي كه دربارة محيط داشت، قادر بود آغاز مسائل را احساس كند و اهمّيت اثر آن را بسنجد و براي مقابله با آن برنامه ريزي كند
مبارزه با كج روي ها
نگه داري امام در «سامرّاء» در نزديكي قلمرو جاسوسان حاكم و دور كردن آن بزرگوار از مجالس و محافل امّت، بيشترين اثر را در خالي شدن ميدان براي نشر انديشه ها و اعتقاد هاي فاسد و مسلك هاي باطلي كه در دوران آن امام پديد آمده بود، داشت، ولي امام عسكري(ع) با وجود نگه داري در سامرّاء و تحت نظر عوامل حكومت ستمكار وقت، توانست با ايستادگي در برابر آن انحرافات و بدعت هاي اعتقادي و فكري، نقش خود را در افشاي اين گمراهي ها و هدايت فكري جامعه به مسير درست و راه حق به طور كامل ايفا كند.


مصاديقي از موضع گيري هاي امام(ع):
1. موضع گيري در قبال صوفيه
از جمله جريان هاي فاسدي كه امام عسكري(ع) به شدّت از آنها بيزاري جست و مردم را از گرويدن به آنها برحذر داشت، فرقة صوفيه بود. اين گروه از آغاز پيدايش توانست تحت پوشش اسلام، گروهي از ساده لوحان مسلمان را بفريبد.1
با گسترش انديشة صوفي گري، ائمه به مخالفت با اعتقادات باطل آنها پرداختند و امام حسن عسكري(ع) به نوبة خود در ردّ اين فرقة ضالّه سخن گفته است.2

2. موضع گيري در برابر واقفي ها
واقفي ها گروهي بودند كه امامت را تنها تا امام هفتم(ع)، يعني امام كاظم(ع) مي دانند و قائل به امامت فرزند بزرگوارش، امام رضا(ع) نيستند. بنيان گذاران مسلك واقفي، گروهي از ياران امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) بودند و سران اوّلية اين گروه به دليل آنكه قصد نداشتند اموالي كه از امام كاظم(ع) نزد آنها مانده بود، به امام رضا(ع) به عنوان وارث و جانشين آن حضرت بدهند، به طور كلّي امامت امام هشتم(ع) را انكار و در امامت امام هفتم(ع)، توقّف كردند.3
پس از ايجاد اين فرقة انحرافي، امامان بعدي اين افراد را سرزنش كردند و از آنان بيزاري جستند. امام عسكري(ع) دربارة بيزاري از اين افراد و كساني كه در امامت امام كاظم(ع) قائل به توقّف شده اند، نامه هايي نوشت و فرمود: «كسي كه امامت آخرين فرد ما را انكار كند، گويي امامت نخستين شخص مان را انكار كرده است.»4

3. موضع گيري در برابر ثنويه يا دوگانه پرستان
ثنويه يا دوگانه پرستان، فرقه اي اختراعي بود كه در دوران آن حضرت به وجود آمد و معتقد بودند هر آفريده اي براي خلقت نخست، آفريده شده است و همراه با قديم، قديم ديگري را اثبات مي كنند. در مقابل، سخنان امام در وصف خداوند متعال، گواه بر بطلان سخن آنهاست كه فرمود: «[خداوند] نه از چيزي به وجود آمده و نه از چيزي آفريده شده است و با اين سخن، تمام دلايل و شبهات آنها را رد كرد.»5

4. موضع گيري در برابر مفوّضه
مفوّضه گروهي هستند كه مي گويند: خداوند حضرت محمّد(ص) را آفريده و آفرينش دنيا را به آن حضرت سپرد و هرچه در دنياست، او آفريده است. در رواياتي حضرت عليه آنان احتجاج كرده است.6
افزون بر اين موضع گيري ها، حضرت در مواقع لزوم در برابر شبهه افكنان و تفرقه جويان، پاسخ هاي مستدل و روشن ارائه مي كرد و مردم را از گمراهي نجات مي داد.7و 8


تلاش هاي علمي امام حسن عسكري(ع)
امام عسكري(ع) به حكم شرايط نامساعد و محدوديت بسيار شديدي كه حكومت عبّاسي برقرار كرده بود، موفّق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح كلّ جامعه نشد، ولي در عين حال با همان فشار و خفقان، شاگرداني تربيت كرد كه هر كدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف اسلام و رفع شبهات دشمنان، نقش مؤثّر داشتند.
شيخ طوسي شمار شاگردان حضرت را بيش از يكصد نفر ثبت كرده است9 كه در ميان آنان چهره هاي روشن، شخصيّت هاي برجسته و مردان وارسته اي مانند: احمد بن اسحاق اشعري قمي، ابوهاشم داود بن قاسم جعفري، ابوعمرو عثمان بن سعيد عمري، علي بن جعفر و محمّد بن حسن صفّار به چشم مي آيد كه شرح خدمات و كوشش هاي آن در منابع مرتبط موجود است. افزون بر تربيت اين شاگردان، گاهي چنان مشكلات و تنگناها براي مسلمانان پيش مي آمد كه جز حضرت عسكري(ع) كسي از عهدة حلّ آنها برنمي آمد. امام در اين گونه مواقع، در پرتو علم امامت، با تدبير فوق العاده اي، بن بست را مي شكست و مشكل را حل مي كرد. براي اين مطلب نمونه اي ذكر مي شود:
ابويوسف يعقوب بن اسحاق كِندي كه از فلاسفة اسلام و عرب به شمار مي رفت، كتابي به نام «تناقض القرآن» تأليف و براي تدوين آن، خانه نشين شد. روزي يكي از شاگردان او به محضر امام عسكري(ع) رسيد. حضرت به او فرمود: «آيا در ميان شما مردي رشيد و دانا نيست كه استادتان كندي را پاسخ گويد و از تعرّض به قرآن باز دارد؟» شاگرد كندي گفت: ما شاگردان او هستيم و نمي توانيم به اشتباه استاد اعتراض كنيم. امام فرمود: «اگر مطلبي به شما بياموزم، به او مي رساني؟» عرض كرد: آري. حضرت فرمود: «نزد او برو و با ملاطفت و مهرباني، به او نزديك شو، سپس از او سؤال كن: آيا ممكن است گويندة قرآن از گفتار خود غير از آنچه شما پنداشتي اي، معني ديگري اراده كرده باشد؟ او به تو خواهد گفت: آري، اين احتمال وجود دارد؛ زيرا انسان هنگام شنيدن، بهتر متوجّه معاني مي شود و آنها را درك مي كند؛ چون اين سخن را گفت، به او بگو: شما چه مي داني شايد منظور گويندة كلمات قرآن غير از چيزي باشد كه شما تصوّر كرده اي و او الفاظ قرآن را در غير معاني خود به كار برده باشد.»
آن مرد نزد كندي رفت و مواردي را كه امام به او آموزش داده بود، اجرا كرد. كندي به او گفت: پرسش خود را يك بار ديگر تكراركن و او سؤال را تكرار كرد. كندي با خود انديشيد و دريافت كه هم از جنبة لغت و هم از ديد علمي امكان چنين احتمالي وجود دارد، از اين رو، به شاگردش گفت: به من بگو اين سخن را از كجا آموخته اي؟ شاگرد گفت: اين مطلبي بود كه در دلم خطور كرد و آن را بر تو عرضه كردم. استاد گفت: هرگز فردي چون تو به اين گفته راه نمي يابد و به اين مرتبه از سخن نمي رسد. به من بگو آن را از كه آموخته اي؟ شاگرد در نهايت پاسخ داد: حقيقت اين است كه ابومحمّد، امام حسن عسكري(ع) مرا با اين سؤال آشنا كرد. استاد گفت: اكنون واقع امر را گفتي. سپس افزود: چنين سؤالي تنها زيبندة اين خاندان است و آنانند كه مي توانند حقيقت را آشكار كنند. سپس كندي دستور داد آتشي برافروختند و تمام نوشته هاي خود را در آتش افكند.10

ايجاد شبكة ارتباطي با شيعيان
در زمان امام عسكري(ع) تشيّع در مناطق مختلف و شهرهاي متعدّدي گسترش و در نقاط فراواني تمركز يافته بود. شهرها و مناطقي مانند «كوفه»، «بغداد»، «نيشابور»، «قم»، «خراسان»، «مدائن»، «يمن»، «ري»، «آذربايجان»، سامرّاء، «جرجان» و «بصره» از پايگاه هاي شيعيان به شمار مي رفتند.
گستردگي و پراكندگي مراكز تجمّع شيعيان، وجود سازمان ارتباطي منظّمي را ايجاب مي كرد تا پيوند شيعيان را با حوزة امامت از يك سو و ارتباط آنان را با همديگر را از سوي ديگر برقرار سازد و از اين رهگذر، آنان را از نظر ديني و سياسي رهبري و سازماندهي كند. اين نياز از زمان امام نهم(ع) احساس مي شد و از آن زمان، شبكة ارتباطي وكالت و نصب نمايندگان در مناطق مختلف به منظور برقراري چنين سيستمي از آن زمان به مورد اجرا گذاشته مي شد. اين برنامه در زمان امام عسكري(ع) ادامه يافت و ايشان نمايندگاني از ميان چهره هاي درخشان و شخصيّت هاي برجستة شيعيان برگزيد و در مناطق متعدّد، منصوب كرد. ايشان با آنان در ارتباط بود و از اين طريق پيروان تشيّع را در همة مناطق زير نظر داشت.
نمايندگان امام، داراي سلسه مراتبي بودند و حوزة فعّاليت هر كدام از آنها مشخّص بود. در اين ميان، وجوه جمع آوري شده بايد در نهايت به دست وكيل اصلي امام برسد و او به امام برساند.11

حضور در خانة شيعيان
از جمله عنايات آن حضرت به شيعيان اين بود كه هرگاه مصلحت مي ديد، به شيعيان دستور مي داد كه پس از نماز عشاء، در خانة يكي از شيعيان كه از پيش معيّن شده بود، گرد هم آيند تا با آنان ديدار كند. شيعيان به دستور حضرت در آنجا گرد مي آمدند و مشكلات و مسائل شرعي خود را با حضرت در ميان مي گذاشتند. اين در حالي بود كه تنگناهاي بسياري براي هرگونه ارتباط آن حضرت با شيعيان از جانب حكومت عبّاسي ايجاد شده بود. امام در عصر خود، توجّه بسياري به حفظ و نگهداري شيعيان خود داشت؛ زيرا مي دانست آنان مورد خشم و غضب هستند و از ناحية حكومت، تحت پيگردند و در معرض كشتار و آوارگي قرار دارند. آن حضرت به شيوه هاي گوناگون آنان را از مكر و حيلة دشمنان و حكومت هاي ستمگر برحذر مي داشت.12
امام به ياران خود فرمان مي داد كه خاموشي اختيار و از فعّاليت [بر ضد حكومت] خودداري كنند تا كارها در مجراي خود افتد و حوادث رو به راه شود. حتّي امام وقتي يارانش در بند و زندان بودند، آنان را از شِكوه و تظلّم باز مي داشت.13

پيك نامه ها
افزون بر شبكة ارتباطي وكالت، امام از طريق اعزام پيك ها، با شيعيان و پيروان خود ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر [نيازهاي] آنان را مرتفع مي ساخت.
همچنين ايشان از راه مكاتبه با شيعيان ارتباط برقرار مي كرد و از اين رهگذر، آنان را زير چتر هدايت خويش قرار مي داد. 14

فعّاليت هاي سياسي پنهان
امام عسكري(ع) با وجود همة محدوديت ها و كنترل هايي كه از طرف دستگاه خلافت به عمل مي آمد، سلسله فعّاليت هاي سرّي سياسي را رهبري مي كرد كه با گزينش شيوه هاي بسيار ظريف پنهان كاري از چشم بيدار و مراقب جاسوسان دربار به دور مي ماند.
با اين حال، موضع آن حضرت در برابر حكمرانان و حكومت جور، مهم ترين معيار خواهد بود. حكومت عبّاسي كه از زمان امام رضا(ع) تلاش داشت با بهره مندي از نام امام، سود سياسي ـ اجتماعي به دست بياورد. با اين سياست مزوّرانه دربار، امام حسن عسكري(ع) توانست امتيازهاي فراوان به دست آورد، ولي موضع و برخورد امام در برابر حكمرانان، مانند موضع پدر بزرگوارش در ارتباط با حكومت، محتاطانه بود، بي آنكه توجّهي را جلب كند يا در دستگاه حكومت وارد شود، بلكه رابطة ايشان به پيروي از خطّ پدرانش در برابر قدرت و دولت عبّاسي، رابطه اي ظاهري به شكل روابط روز بود. موضع منفي امام در برابر حكومت، احترام و منزلتي رفيع براي ايشان فراهم آورد. اين مسئله را از علاقة وزيران دستگاه به آن حضرت مي توان ديد.
امام عسكري(ع) دربارة برخي حوادث، سكوت اختيار مي كرد، بي آنكه به طور مثبت يا منفي دربارة آن نظري ابراز فرمايد. همان گونه كه با رهبر شورش «زنگ يا زنج» كه مدّعي بود به امام علي(ع) منسوب است، رفتار كرد و او را از اهل بيت ندانست. شورش صاحب زنگ برخاسته از برنامه و خطّ مشيّ اهل بيت نبود. كشتار مردمي بسيار و مصادرة اموال و آتش زدن شهرها و به اسارت بردن زنان، هيچ يك از آن كارها، حساب يا انگيزة ديني نداشت.
موضع امام دربارة رفتار شورشيان، به علّت كارهاي خلاف احكام اسلامي كه مرتكب شده بودند، قطعاً موضع مخالف و محكوم كننده بود. امام سكوت را ترجيح داد. از روش آنان عيب جويي نكرد و به تفاصيل آنها توجّه نفرمود. اگر چنين كرده بود، اين كار تأييد ضمني دولت به شمار مي رفت؛ زيرا شورش زنگ با توجّه به نقطه ضعف هاي فراوان و منفي آن، در نهايت براي ضعيف كردن حكومت عبّاسيان و در هم شكستن قدرت و نفوذشان با هدف هاي امام تطبيق مي كرد و آن امري بود كه شايستگي داشت كه امام براي مصالح نهضت و فعّاليت خود از آن استفاده كند. هر چند ميان معارضان اختلاف باشد، ولي همگي در مخالفت با دشمن واحد، منافع مشترك دارند.15

پشتيباني مالي از شيعيان
يكي ديگر از فعّاليت هاي امام عسكري(ع) حمايت و پشتيباني مالي از شيعيان، به ويژه ياران خاص و نزديك آن حضرت بود. با مطالعه در زندگي آن امام بزرگوار، اين مطلب به خوبي آشكار مي شود كه گاهي برخي ياران امام، از تنگناي مالي در محضر ايشان شكوه مي كردند و حضرت گرفتاري مالي آنان را برطرف مي كرد و گاه حتّي پيش از آنكه اظهار كنند، امام مشكل آنان را برطرف مي كرد. اين اقدام امام مانع مي شد كه آنان زير فشار مالي، جذب دستگاه حكومت ستمكار عبّاسي شوند.16
اين امام همام در همة مواردي كه احساس مي كرد، مي توان يارانش را با ارسال پول ياري داد، از اين امر خودداري نمي كرد. گفتني است براي امام از مناطق گوناگون اسلامي كه پايگاه هاي شيعيان آن حضرت بود، به وسيلة نمايندگان ايشان كه در آن مناطق پراكنده بودند، اموال بسيار برده مي شد و امام با دقّت بسيار و با روش هاي گوناگون مي كوشيد تا آن امر را كاملاً از چشم دولتيان بپوشاند. مي توان ديد امام كه تحت نظر و زير فشار بود، چگونه پول ها را تحويل مي گرفت و به گونه اي كه صلاح مي دانست، به مصرف مي رساند، بي آنكه دستگاه جور از آن فعّاليت ها چيزي درك كند، بلكه ناتوان و دست بسته، در برابر امام به سر مي برد و با وجود كوشش بسيار، از كشف مسئله ناتوان بود و اگرگاهي دولت برخي اموال را كشف مي كرد، به اين علّت بود كه برخي اطرافيان امام، در انتخاب روش صحيح، سهل انگاري مي كردند.17
همچنين امام عسكري(ع) در مواردي كه صلاح مي ديد، رقم هاي قابل توجّهي در اختيار نمايندگان ويژة خود قرار مي داد تا طبق صلاح ديد خود ميان شيعيان و نيازمندان انفاق كنند و آنان را از گرفتاري هاي مالي رهايي بخشد. تأكيد دوباره بي راه نيست كه پرداخت چنين مبالغي با توجّه به محدوديت هرگونه فعّاليت امام، نبايد مورد ترديد يا انكار قرار گيرد؛ زيرا اين تحرّكات در پوششي كاملاً مخفي صورت مي پذيرفت.18
همچنين امام عسكري(ع) دربارة حفظ و نگهداري اموال مسلمانان و بيم از تباه شدن و از بين رفتن آنها، توجّه بسياري مي كرد. به همين دليل، در بيشتر مناطق شيعه نشين، براي دريافت حقوق شرعي از مردم و صرف آنها ميان نيازمندان و تهي دستان، نمايندگان و وكلايي تعيين فرموده بود تا شيعيان براي حلّ مشكلات شرعي و اجتماعي خود به آنها مراجعه كنند. آن بزرگوار به كارها و امور آنها رسيدگي مي كرد و كارها و رفتار آنان را زير نظر داشت و با گفتار و مكاتبه آنها را حمايت مي كرد.19

آماده سازي شيعيان براي دوران غيبت
افزون بر امور مهم و مسئوليت هاي عمومي امامت كه امام عسكري(ع) بدان ها مي پرداخت، آن حضرت نقشي مشخّص و اختصاصي نيز داشت و آن نقش تدارك و آماده سازي عملي مرحلة امامت فرزند بزرگوارشان، حضرت حجّت بن الحسن(ع) بود. در اين ميان، برخي عوامل زمينه ساز و تسريع كنندة غيبت حضرت وليّ عصر(ع) قابل ذكرند:
1. بي لياقتي مردم: بي ترديد يكي از عواملي كه سبب كنار گذاشته شدن نسبي امام هادي(ع) و امام عسكري(ع) و عدم حضور ظاهري و چشم گير آن دو بزرگوار در صحنة اجتماع شده بود، بي لياقتي مردم و بي توجّهي آنان به ساحت مقدّس امامان معصوم(ع) بود كه به تدريج طيّ سال هاي متمادي رشد كرده و در آن دوران به اوج خود نزديك شده بود.
2. خلفاي جور: همچنين ترس خلفاي جور و درباريان آنان از قيام مردم به رهبري امام كه سخت گيري هاي فراوان را بر ايشان تحميل مي كرد، عاملي ديگر در زمينه سازي غيبت امام است. خلفاي ظالم عبّاسي كه از نفوذ علويان و به ويژه امامان معصوم(ع) در ميان مردم احساس خطر مي كردند، به طور مداوم بر آن حضرات ايجاد مزاحمت مي كردند و در نهايت، دستان پليد خويش را به خون اهل بيت عصمت و طهارت(ع) آغشته مي ساختند.
3. تقدير الهي: با همة اين احوال، تقدير الهي و ارادة حتمي خداوند بر نهان زيستي و غيبت طولاني دوازدهمين امام شيعيان، حضرت مهدي(عج) قرار گرفت. از اين رو، شرايط اقتضا مي كرد نوعي مقدّمه چيني و آماده سازي مردمي، بر آن پيشاپيش صورت گيرد. با توجّه به اين عوامل است كه مي بينيم دوران زندگي و امامت دهمين و يازدهمين امام به عنوان حلقة وصلي بين دو دوران ظهور و غيبت، در هاله اي از پوشيدگي فرو مي رود. به ويژه در زمان امام يازدهم، بسياري از ارتباطات بين امام و شيعيان، به وسيلة نامه نگاري هاي متقابل برقرار مي شد و پيام ها و رهنمودهاي حضرت بيشتر توسط وكيلان مخصوص و نايبان معيّن به مردم انتقال مي يافت و در برخي مراجعات مردم، بنا به مصالحي، خواستة آنان به امر حضرت، به دست يكي از خادمان يا ملازمان آن بزرگوار به انجام مي رسيده است.20


دلايل رفتار امام
اين جلوه ها، كيفيّت برخورد با غيبت حضرت مهدي(ع) را روشن مي سازد و قضاوت دربارة چگونگي بهره بردن از امام غايب را آسان مي كند. به عبارت ديگر، وقتي امام حاضر مسلمانان كه بايد پيشوا و حاكم بر تمام امّت اسلامي باشد، بر اثر جهالت، غفلت، شقاوت و ذلّت پذيري مردم و ستمگري و بي پروايي حاكمان، به چنان شرايط دشواري در نحوة زندگي و ارتباط با جامعه گرفتار مي شود، ابتلاي به غيبت دوازدهمين امام و آخرين وصيّ پيامبر(ص)، امري دور از انتظار نيست. از طرف ديگر، وقتي دهمين و يازدهيمن امام كه بي هيچ ترديدي دوران حضور را سپري مي كرده اند، بر اثر شرايط تحميلي به چنان عملكرد و ارتباطي رو فرموده اند، حضرت حجّت(ع) نيز براي اجراي مسئوليّت هاي خويش در ارتباط با شيعيان و جامعة اسلامي و عموم مردم، ناگزير از چنين عملكردي است.

نشانه هايي براي ياران
با اين حال، امام براي اطمينان خاطر به دوستان و اطرافيان خود، پيام ها، سخنان و نشانه هايي ارائه فرمود تا هر گونه شبهه نسبت به وجود حضرت حجّت(ع) زدوده و دل هاي مشتاق به سوي حضرتش رهنمون شود. آن حضرت از بيم دشمنان، ولادت فرزندش را پنهان كرد و جز معدودي از ياران نزديك خويش، كسي را از اين موضوع آگاه نكرد.21

زمينه سازي عصر غيبت
امام حسن عسكري(ع) در جهت آماده سازي زمينه براي غيبت فرزندش حضرت حجّت(ع) بايد مردم را براي اين مرحله آماده مي ساخت. برخي از كارهايي كه آن بزرگوار براي تحقّق اين هدف انجام داد، عبارتند از:
1. نهان ساختن: امام حسن عسكري(ع) براي مقدّمه سازي و مهيّا كردن ذهنيّت مردم، به طور عموم و خصوصاً شيعه، در مورد غيبت، شيوة نهان سازي را بسيار بيشتر از آنچه در زندگي امام هادي(ع) مورد توجّه بود، به كار گرفت. آن حضرت به جز ايّامي كه به دستور خليفة عبّاسي براي ديدار وي از خانه بيرون مي رفت يا برخي اوقات به جهت مصالحي كه در نظر داشت، به كسي اجازة ملاقات مي داد يا خود شخصاً به ديدار آنها مي رفت، ديدار ديگري با مردم نداشت؛ بلكه حتّي در برابر شيعيان ظاهر نمي شد و از پشت پرده با آنان سخن مي گفت.22
2. ارجاع به نمايندگان: امام حسن عسكري(ع) نمايندگاني را معيّن كرده بود و آنها را با تأييد و بيان اعتماد، مورد حمايت خويش قرار مي داد تا براي حلّ مشكلات ديني و دنيوي رابط ميان آن حضرت و آنان باشند و تا شيعيان به روش مراجعة مستقيم به نمايندگان مأنوس شوند.
3. تأييد كتب فقه و اصل هاي تصنيف شدة ياران: امام حسن عسكري(ع) برخي كتاب هاي فقهي و اصولي را كه براي عمل به آن و هدايت شدن در روزگار حضرت و پيش از آن گردآوري شده بود و نيز صاحبان و مؤلّفان آن كتب را مورد تأييد خويش قرار مي داد و از زحمات و تلاش هاي آنان قدرداني كرده و آن را مي ستود. همچنين حضرت از مردم خواست تا به اين كتاب ها عمل كنند.23

بيانيه هاي امام حسن عسكري(ع) دربارة غيبت امام مهدي(ع)
امام عسكري(ع) هم زمان با مخفي كردن فرزند بزرگوارش از چشم مردم و نشان دادن ايشان به برخي خواص، سعي كرد فكر غيبت را در اذهان و افكار رسوخ دهد و به مردم بفهماند كه اين مسئوليت اسلامي را بايد تحمّل و به اين انديشه عادت كنند.
دراين باره مي بينيم كه ايشان در راستاي فرموده هاي پيامبر(ص) و ائمة اطهار(ع) دربارة غيبت، سه رويكرد را دنبال مي كرد:
1. اعلاميه ها يا بيانيه هاي كلّي و عمومي دربارة صفات مهدي(ع) پس از ظهور و قيامش كه در دولت جهاني تشكيل مي دهد؛
2. توجيه نقد سياسي دربارة اوضاع موجود و مقرون كردن آن به انديشة وجود مهدي(ع) و ضرورت ايجاد دگرگوني ها از سوي ايشان؛
3. اعلاميه هاي كلّي براي پايگاه ها و اصحابش كه در آن، ابعاد انديشة غيبت براي آنان و ضرورت آمادگي و عمل به آن از ناحية رواني و اجتماعي توضيح داده شده بود تا غيبت امام و جدايي او را از آنان بپذيرند.24
بديهي است اگر مسألة غيبت بدون مقدّمه و آمادگي قبلي برقرار مي ماند، براي مردم امري شگفت آور و حيرت بخش و غافل گيركننده بود. از اينجا بود كه امام عسكري(ع) اين روش را عمل كرد و آن، برنامه اي ويژه براي آماده كردن ذهنيّات امّت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذيرند و بدون حيرت و شگفتي و همراه داشتن عواقب ناخوشايند و نامحدود، آن را حفظ كنند.

25
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
خطیب جمعه تهران در واکنش به جنگ روانی دشمنان / آیت‌الله جنتی : بروید مثنوی را بخوانید و ماجرای کدو را فراموش نکنید


خطیب جمعه تهران در واکنش به جنگ روانی دشمنان/ آیت‌الله جنتی:
بروید مثنوی را بخوانید و ماجرای کدو را فراموش نکنید خطیب جمعه تهران با اشاره به جنگ روانی دشمن علیه نظام گفت: دشمن همواره سعی می‌کند تا با شیوه‌های جنگ روانی علیه نظام استفاده کرده و چهره آن را در داخل و خارج تخریب کند.
لذا من به آنها می‌گویم که بروند مثنوی را بخوانند و ماجرای کدو را فراموش نکنند.
آیت‌الله جنتی در ادامه با تشریح اقدامات تحقق جهاد اقتصادی اولین لازمه آن را بستن کمر همت برای جهاد دانست و افزود: کسانی که می‌خواهند جهاد اقتصادی را محقق کنند باید همانند یک سرباز کمر همت را بسته و وارد میدان شوند.
به گزارش شبکه ایران به نقل از فارس، آیت‌الله جنتی امام جمعه موقت تهران امروز در خطبه‌های دوم نماز عبادی سیاسی جمعه تهران با اشاره به روایتی از معصومین (ع) و ایام فاطمیه با تبین مقام بالای حضرت زهرا (س) اظهار داشت: فاطمه زهرا (س) همچون علی (ع) است اما امام نیست.
لذا در همه صحنه‌های حساس مشاهده می‌کنیم که ایشان دوشادوش علی (ع) در صحنه حاضر است. وی در ادامه با اشار به روز ارتش جمهوری اسلامی ایران تأکید کرد: ارتش کشور ما ارتشی مکتبی و ولایی و مطیع و تحت فرمان ولایت فقیه است. امروز این ارتش مورد افتخار مردم کشورمان است.
آیت‌الله جنتی در ادامه سخنان خود به موضوع جهاد اقتصادی اشاره کرد و گفت: جهاد به معنای مبارزه و جنگ اقتصادی است. چرا که دشمن در اقتصاد می‌خواهد ما را فلج کند تا حکومت اسلامی را به این وسیله ساقط کرده و در نهایت مردم را به دلیل مشکلات اقتصادی در برابر حکومت قرار دهد.
ماجرای کدو را فراموش نکنید! خطیب جمعه موقت تهران در ادامه با اشاره به جنگ روانی دشمن علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اشاره کرد و گفت: دشمن همواره سعی می‌کند تا با شیوه‌های جنگ روانی علیه نظام استفاده کرده و چهره آن را در داخل و خارج تخریب کند.
لذا من به آنها می‌گویم که بروند مثنوی را بخوانند و ماجرای کدو را فراموش نکنند.
آیت‌الله جنتی در ادامه با تشریح اقدامات تحقق جهاد اقتصادی اولین لازمه آن را بستن کمر همت برای جهاد دانست و افزود: کسانی که می‌خواهند جهاد اقتصادی را محقق کنند باید همانند یک سرباز کمر همت را بسته و وارد میدان شوند. وی دومین لازمه جهاد اقتصادی را ایمان و معنویت دست‌اندرکاران خواند و گفت: ضمن اینکه باید ابزار و امکانات مادی را برای تحقق این امر فراهم کرد لازم است ایمان و معنویت به صورت جدی تقویت شود چرا که هر کجا معنویت وارد شد ابزار و امکانات موجب پیشرفت بیشتر شد. اصلی - فرعی کردن مسائل کشور امام جمعه موقت تهران الزام دیگر جهاد اقتصادی را مسئله هماهنگی دستگاهها عنوان کرد و گفت: همه دستگاههای کشور از جمله وزارتخانه‌ها، قوای سه‌گانه، کارخانجات و مردم با فعالیت گسترده و همه‌جانبه و با هماهنگی کامل باید با هدف مشترک فعالیت‌ها را سامان دهند تا نتیجه مطلوب که کسب رشد 8درصدی اقتصادی است به دست آید.
وی در ادامه سخنان خود به تأکید رهبر معظم انقلاب مبنی بر اصلی و فرعی کردن مسائل کشور اشاره کرد و گفت:‌ کشور ما امروز درگیر مسائل مهم و اصلی زیادی است بنابراین با نگاه به این مسائل باید از پرداختن به مسائل فرعی پرهیز شود.
آیت‌الله جنتی در ادامه با بیان اینکه دشمن همواره به دنبال تفرقه‌اندازی قومی، نژادی و سیاسی است، به انتخابات پیش‌رو در اواخر امسال اشاره کرد و گفت:‌ همه باید با وحدت کلمه و در زیر یک پرچم در انتخابات حاضر شوند که این رمز پیروزی است.
مسلمانان منطقه دیگر فریب آمریکا را نمی‌خورند وی در بخش دیگری از سخنان خود به بیداری اسلامی و خیزش‌های مردم منطقه اشاره کرد و افزود: ملت‌های منطقه اسلام را می‌خواهند و دیگر حاضر نیستند زیر بار ظلم بروند. بنابراین آمریکا و مزدورانش هرچه دست‌وپا بزنند راه به جایی نمی‌برند چرا که توده مردم امروز بیدار شدند.
آیت‌الله جنتی همگان را به مطالعه تاریخ انقلاب اسلامی ایران توصیه کرد و یادآور شد: رژیم طاغوت جنایات و کشتارهای زیادی علیه مردم بیدار شده ایران مرتکب شد تا شاید بتواند حرکت مردم ایران را متوقف کند اما مقاومت و ایستادگی مردم ایران انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند بنابراین مردم مسلمان منطقه نیز باید با الگوگیری از مردم مقاوم ایران از به شهادت رسیدن در راه خدا نهراسند. چرا که هدف آنقدر بزرگ است که ارزش شهادت در این راه را دارد.
وی همچنین با تشریح وقایع منطقه و به خصوص بحرین خاطرنشان کرد: مردم مسلمان منطقه امروز متوجه فریبکاری سران استکبار شده‌اند و در مقابل توطئه‌های آنان فریب نخواهند خورد. آیت‌الله جنتی همچنین مردم بحرین را مظلوم‌ترین مردم منطقه توصیف کرد و گفت: مسلمانان بحرین امروز علاوه بر اینکه تحت ظلم حاکمان خود هستند توسط سربازان بیگانه سعودی مورد شکنجه و جنایت قرار گرفته‌اند. خطیب موقت نماز جمعه تهران در خاتمه به نامه وزیر امور خارجه کشورمان به دبیرکل سازمان ملل و رئیس شورای امنیت اشاره و با تقدیر و تشکر از صالحی گفت: جمهوری اسلامی ایران نمی‌تواند نسبت به تحولات و عواقب ناشی از آن در منطقه بی‌تفاوت بماند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
باخدا ... بی خدا

بسم الله الرحمن الرحیم

"باخدا ... بی خدا"

خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.​
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم
=-=-=
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان
.​
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
=-=-=
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
.​
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
=-=-=
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
.​
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
=-=-=
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
.​
بنده: خدایا!من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
=-=-=
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
.​
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
=-=-=
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
.​
بنده: اعتنایی نمی کند و می خوابد
=-=-=-=-=
خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
.​
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ،اما باز خوابید
=-=-=
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست.​
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
=-=-=
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد.​
ملائکه:خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد…شاید توبه کرد…
بنده ی من ، تو به هنگامی که به نماز می ایستی من آنچنان گوش فرا می دهم که انگار همین یک بنده را دارم و تو چنان غافلی که گویا صدها خدا داری
=-=-=-=-=
"""تویی ، که لایق سجده های طولانی"""




 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خطیب جمعه تهران در واکنش به جنگ روانی دشمنان / آیت‌الله جنتی : بروید مثنوی را بخوانید و ماجرای کدو را فراموش نکنید



با تشکر از مطلب قدیمیتون که فکر کنم مال 2-3 هفته پیش هستش !!!!! چون این هفته که آیت الله خاتمی بودند و هفته پیش هم تا جایی که ذهن بنده یاری میکنه آیت الله امامی کاشانی ، این قضیه کدو بسیار قضیه مورد داری هستش در مثنوی ، من موندم حیران اینهمه مثال زیباتر ، چرا ایشون این رو مثال زدند ؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنگاه که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید ...



اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض بركاتها و ردّ كل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان .(1)
ترجمه:

زمانى كه حضرت حجة(عج) ظهور كند به عدالت حكم مى كند و كسى نمى تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه ها به وسیله او امن مى گردد زمین بركاتش را براى استفاده مردم خارج مى كند و امور را به دست اهلش مى سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى كنند.
شرح:

حكومت عادلانه و رفع ظلم و جور: «اذا قام القائم حكم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور» نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است كه عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است كه بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ كسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یك وقت خانه زید را براى خودم مى گیرم، كه این ظلم است و یك وقت خانه او را مى گیرم و به دیگرى مى دهم كه این جور است. نقطه مقابل این است كه خانه زید را نمى گیرم براى خودم كه این عدل است و اگر به كسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.

امنیت راه ها: «و امنت به السبل» راه ها به وسیله او امن مى شود.
شكوفایى طبیعت: «و اخرجت الارض بركاتها» زمین بركاتش را خارج مى كند چه بركات كشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى كه براى ما مخفى است.
سپردن امور به اهل خبره: «و رُدّ كلّ حقّ الى اهله» كارها را به اهلش مى سپارند به خلاف زمان ما كه بسیارى از كارها به دست نااهلان است چرا كه رابطه ها بر ضابطه ها مقدّم شده است.

حاكمیّت دین اسلام: «ولم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام» هیچ دینى باقى نمى ماند و همه ادیان دین واحد مى شوند و آن همانا اسلام است.

گرایش قلبى به اسلام: «و یعترفوا بالایمان» كه دو معنى دارد ممكن است یا اشاره به این باشد كه همه تابع مكتب اهل بیت مى شوند و یا اشاره به این باشد كه علاوه بر این كه در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.

فرق بین ایمان و اسلام در روایات آمده است، بعضى از روایات مى گویند اسلام آن چیزى است كه اگر شخص آن را اظهار بدارد جانش محفوظ و ذبیحه اش حلال است و ایمان آن چیزى است كه مایه نجات او در قیامت است. در بعضى از روایات داریم كه اسلام مانند مسجدالحرام و ایمان مانند كعبه است. احتمال دارد كه این عبارت اشاره به آیه اى باشد كه مى فرماید: قالت الاعراب آمنّا...(2)

رئوس كارهایى كه آن حضرت انجام مى دهد و از روایات استفاده مى شود در چهار محور خلاصه مى شود:

1- اصلاح عقائد: «ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله كلمة الاسلام» (3) در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى ماند جز این كه كلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرك برچیده خواهد شد.

2- تكامل عقول: جهش علمى و عقلانى پیدا مى شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى فرمایند:

اذا قام قائمنا وضع یده على رئوس العباد (شاید منظور ایشان این باشد كه مردم تحت تربیت او قرار مى گیرند) فجمع بها عقولهم و كملت بها احلامهم (اندیشه ها و خردهاى آنها كامل مى شود).(4)

3- عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است كه یملأ الارض عدلا و قسطاً كما ملئت ظلماً و جوراً.(5)

4- اصلاح اخلاق: از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده كردن ارزش هاى اسلامى كه این را از روایات علائم آخرالزمان استفاده مى كنیم، روایاتى كه مى گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، كم فروشى، شراب خوارى، خون بى گناهان را ریختن زیاد مى شود و معنایش این است كه مهدى(عج) قیام مى كند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور كلّى مختل شده و حضرت مهدى(عج) نظام ارزشى را درست مى كند.


حضرت مهدى(عج) داراى لشكر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان كه در ادعیه آمده است:

واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است كه: والمجاهدین بین یدیه، كسانى كه مى خواهند از اعوان آن حضرت باشند باید در این چهار محور كار كنند و كسى كه هیچ یك از این امور را ندارد و دعا كند كه از اعوان او باشد، این دعا دور از اجابت است.

اللّهم اجعلنى من اعوانه و انصاره و اتباعه و شیعته و المجاهدین بین یدیه.

پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج 52، ص 338.

2- آیه 14، سوره حجرات.

3- تفسیر قرطبى، ج 12، ص 300.

4- بحارالانوار، ج 52، ص 328.

5- بحارالانوار، ج 14، ص 33.

منبع: سایت فرهنگی، اعتقادی امامیه

مهدی دقیقی

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
معجزه های ریاضی و عددی در قرآن
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= نویسنده : سید محمد رضا بحری =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
خداوند متعال در سوره بقره آیه ی 22 می فرماید : «اگر از آنچه که بر بنده خودمان فرو فرستاده ایم در تعجب و تردید می باشید . پس (حداقل) یک سوره مشابه آن بیاورید و در این کار از هر که خواهید کمک بگیرد . و در آیه بعد از آن می فرماید : «اگر نتوانستید که هرگز هم نخواهید توانست از آتشی بترسید که برای کافران آماده شده است» . اصولاً قرآن به حدی شیوا و روان است که هر کس حتی کمترین آشنایی با زبان عربی داشته باشد با خواندن یا شنیدن قرآن ناخودآگاه در می یابد که هیچ فرد سخنوری نمی تواند چنین بیانی داشته باشد و کلام و سخن هیچ انسانی نمی تواند باشد . معجزه قرآن فقط به معارف عمیق عقلی و اجتماعی ، علوم غیبی و معانی شگفت انگیز و شیوایی و روانی کلام محدود نمی شود و هر روز ابعاد تازه ای از شگفتیهای قرآن کشف می شود . =-=-=-=-= اکنون 20 مورد برای نمونه از اعجازهای عددی و ریاضی قرآن که با استفاده از کامپیوتر تاکنون مشخص شده در زیر می آوریم : نکته : پیش از مطالعه ، توجه داشته باشید که کلمات ذکر شده در مقاله ، با "اعراب" باید سرچ بشود ...

1ـ کلمه (امام) به معنای رهبر و زمامدار الهی به صورت مفرد و جمع 12 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مطابق است با روایات نقل شده از پیامبر اسلام (ص) از طریق شیعه و سنی مبنی بر اینکه تعداد امامان بعد از ایشان 12 نفر می باشند . برای نمونه یکی از آیات قرآن که کلمه امام در ‌آن آمده است ، سوره یس آ‌یه 12 می باشد: «وکل شییء أحصیناه فی امام مبین» و ما هر چیزی را در امام روشنگری جمع نموده ایم .
نام دوازده امام که جانشینان پیامبر (ص) می با شند عبارتند :
1ـ امام امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)
2ـ امام حسن (ع)
3ـ امام حسین (ع) که امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برادر یکدیگر می باشند و هر دو فرزند امام امیرالمؤمنین (ع) می باشند در حالی که بقیه امامان علیهم السلام نسبت به یکدیگر نسبت پدر و پسر دارند
4ـ امام سجاد (ع)
5ـ امام محمد باقر (ع)
6ـ امام جعفر صادق (ع)
7ـ امام موسی کاظم(ع)
8ـ امام رضا(ع)
9ـ امام جواد (ع)
10ـ امام هادی (ع)
11ـ امام حسن عسگری(ع)
12ـ امام مهدی (ع) که طبق اعتقادات مسلمانان او زنده و غیرقابل رؤیت و در همه جا حاضر است و روزی قدرت جهان را همراه حضرت عیسی (ع) بدست می گیرد .
برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به کتاب شریف و مقدس «اسرار آل محمد (ص) » نوشته شاگرد و سرباز فداکار امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام جناب سلیم بن قیس هلالی .

2ـ کلمه (شهر) به معنی ماه ، 12 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مساوی تعداد ماههای یکسال است .

3ـ کلمه (یوم) به معنای روز ، 365 بار در قرآن کریم تکرار شده است که مساوی تعداد روزهای یکسال شمسی است .
4ـ کلمه (ساعه) 48 بار در قرآن کریم تکرار شده است که در 24 مورد قبل از آن یکی از حروف ذکر شده است و در 24 مورد دیگر قبل از آن حرفی وجود ندارد . بنابراین هر مورد را که در نظر بگیریم مطابق است با تعداد ساعات یک شبانه روز که 24 ساعت می باشد .
5ـ کلمه (سجد) به معنای سجده کرد و مشتقات آن (در زمان ماضی ، مضارع و امر) برای عاقلان 34 بار تکرار شده است که این عدد برابر است با تعداد سجده های واجب روزانه ، چون روزانه 17 رکعت نماز واجب است و هر رکعت 2 سجده دارد .
6ـ کلمه (رجل) به معنای مرد مساوی کلمه (امراه) به معنای زن هر کدام 24 بار آمده است .
7ـ کلمه (ملائکه) به معنای فرشتگان و کلمه (شیطان) به معنای اهریمن و یا جن هر کدام 88 بار تکرار شده است .
8ـ کلمه (استعاذه) به معنای پناه بردن و کلمه (ابلیس) به معنای شیطان هر کدام 11 بار به کار رفته است .
9ـ کلمه (آخرت) به معنای جهان آخرت و کلمه (دنیا) به معنای این جهان هر کدام 115 بار تکرار شده است .
10ـ کلمه (الحسنات) به معنای خوبی ها و کلمه (سیئات) به معنای گناهان هر کدام 180 بار تکرار شده است .
11ـ کلمه (الحیاه) به معنای زندگی وکلمه (الموت) به معنای مرگ هر کدام 145 بار تکرار شده است .
12ـ کلمه (ارسل) به معنای فرستاد و مشتقات آن 513 بار در قرآن کریم تکرار شده است و نام 28 پیامبری که در قرآن از آنها نامی آورده شده است نیز مجموعاً 513 بار تکرار شده است .
13ـ کلمه (الرسل) به معنای پیامبران و کلمه (الناس) به معنای مردم هر کدام 368 بار تکرار شده است .
14ـ کلمه (الرغبه) به معنای میل و کلمه (الرهبه) به معنای ترس هر کدام 8 بار تکرار شده است .
15ـ نام مبارک پیامبر اسلام (محمد و احمد) مجموعاً 5 بار در قرآن امده است (4 بار محمد و 1 بار احمد) و کلمه صلوات که به معنای درود می باشد و بیشتر برای درود فرستادن بر پیامبر و خاندان پیامبر استفاده می شود نیز 5 بار در قرآن تکرار شده است .
16ـ کلمه (ایثار) به معنای گذشت و فداکاری و کلمه (شح) به معنای بخل و تنگ نظری هر کدام 5 بار تکرار شده است .
17ـ کلمه (سرور) به معنای شادی و کلمه (حزن) به معنای غم و اندوه هر کدام 4 بار تکرار شده است .
18ـ کلمه (الحر) به معنای گرما و کلمه (البرد) به معنای سرما هر کدام 4 بار تکرار شده است .
19ـ عبارت (حزب الله) به معنای یاران خداوند و عبارت (حزب الشیطان) به معنای یاران شیطان هر کدام 3 بار تکرار شده است .
20ـ در قرآن کریم به اینکه 300 سال شمسی دقیقاً برابر 309 سال تمام قمری است به صورت مستقیم اشاره شده است .
این مطلب وقتی مشخص شد که یکی از علمای دین یهود از حضرت امام امیرالمؤمنین (علیه السلام) پرسید : چرا قرآن مدت توقف و خواب اصحاب کهف را 309 ذکر سال کرده است در حالی که در حاشیه تورات ما این مدت 300 سال نوشته شده است ؟
حضرت امیر علیه السلام فرمودند : «سالهای شما شمسی است ولی سالهای ما قمری است» .
جالب اینجاست که یکی از اساتید ریاضی این محاسبات را انجام داده که خلاصه قابل فهم آن چنین است :
سال شمسی یهود 365 روز تمام بوده است . بنابراین 300 سال آنها می شود :
روز 109500=365×300
در حالی که سال قمری برابر است با 354 روز و 8 ساعت و 48 دقیقه بنابراین 309 سال قمری برابر است با :
روز 109500= 48 دقیقه و 8 ساعت و 354 روز ×309
پس معلوم شد که 300 سال شمسی یهود برابر است با 309 سال قمری نه یک روز کمتر نه بیشتر.
این در حالی است که تا صدها سال بعد از نزول قرآن هنوز شبانه روز به 24 ساعت و هر ساعت به 60 دقیقه و الی آخر تقسیم نشده بود . و حتی ساعت هنوز اختراع نشده بود .
بنابراین حضور هر کلمه در قرآن در مکان خاص و به تعداد معین حادی پیام و مفهوم ویژه ای می باشد که در حقیقت یک نوع از اعجاز و معجزه می باشد . زیرا مجموعه آیات قرآن در مدت نسبتاً طولانی 23 سال و در اوضاع و احوال مختلف مثلاً گاهی در جنگ و گاهی در صلح ، گاهی در مکه و گاهی در شعب ابیطالب و محاصره گاهی در مدینه و گاهی در سفر و گاهی در شب و گاهی در روز بر پیامبر (ص) نازل می شد و چنین نبود که پیامبر خدا (ص) مانند مؤلفان کتابهای مختلف مدتی در کتابخانه ای خلوت کند و از سر فرصت و فراغت و یا با رجوع به منابع مختلف کتابی بنویسد .
=-=-=-=-=
یکی دیگر از اعجازهای قرآن که 2 سال قبل توسط یکی از فارغ التحصیلان رشته آمار جناب آقای کوروش جم نشان کشف شده است :
قبل از ‌آنکه آن را توضیح دهیم ابتدا سه نکته را متذکر می شویم : الف)همان طور که می دانیم تعداد کل آیات قرآن کریم 6236 آیه است که یک عدد زوج است .
ب) همچنین می دانیم که قرآن 114 سوره دارد پس مجموعه شماره سوره های قرآن می شود 6555 که یک عدد فرد است: (6555=114+000+4+3+2+1)
ج) اگر شماره ی هر سوره را با تعداد آیات آن سوره جمع کنیم عدد مخصوص آن سوره بدست می آید مثلاً برای سوره حمد که اولین سوره قرآن می باشد عدد مربوط می شود 8‌ (7+1) و برای سوره بقره می شود 288(286+2) و برای سوره آل عمران عدد مربوط می شود 203 یعنی (200+3) .
حال اگر این عددهای به دست آمده برای هر سوره را به تفکیک زوج و فرد در جدول های جداگانه ای قرار دهیم نتایج شگفت آوری به دست می آید .
جدول عددهای حاصله ی فرد..............................جدول عددهای حاصله ی زوج
آل عمران 203 ................................فاتحه 8
مائده 125 ................................ بقره 288
انعام 171 ...................................... نساء 180
و ...////////////////////////////////////// و ...

----------------- /////////////////////////////////////-----------------
جمع کل 6555 ............................................ جمع کل 6236


چهار مطلب شگفت انگیز در این جدول ها دیده می شود :
الف)مجموع اعداد جدول زوج برابر است با 6236 که مساوی مجموع کل ‌آیات قرآن است و مجموع عددهای حاصل از جدول فرد برابر است با 6555 که همان عدد حاصل جمع شماره سوره های قرآن است . ب) در هر جدول 27 سوره وجود دارند که تعداد کل آیات آن سوره یک عدد زوج است و بنابراین در هر جدول نیز 30 سوره وجود دارد که تعداد کل آیات آن سوره فرد است . ج) در هر جدول به طور مساوی 57 سوره قرار می گیرد . د) مجموع اعداد جدول زوج یک عدد زوج شده است و مجموع اعداد جدول فرد یک عدد فرد شده است .
بدین ترتیب حتی اگر یک آیه از یک سوره ای کم شود یا زیاد شود و یا یک سوره جابه جا شود تمام نظم فوق از بین می رود .
بنابراین این رابطه اثبات می نماید که یک سوره و حتی یک آیه از قرآن شریف کم و یا زیاد نشده است .
=-=-=-=-=
اکنون یک نوع دیگر از معجزات قرآن را بیان می نماییم :
خداوند متعال در سوره صف آیه 6 می فرماید : «و به یاد آورید هنگامی که عیسی پسر مریم گفت ای بنی اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تورات را که قبل از من نازل شده تأیید می کند و بشارت دهنده هستم به پیامبری که بعد از من می آید و نام او احمد است» .
همچنین خداوند در سوره اعراف ، آیه ی 157 می فرماید : «مؤمنان کسانی هستند که از پیامبری پیروی می کنند که از هیچ بشری تعلیم ندیده است همان پیامبری که یهودیان و مسیحیان نام او را در تورات و انجیل نوشته شده می یابند» .
حال اگر در همان زمان که قرآن نازل شد ، نام پیامبر در تورات و انجیل وجود نداشت فوراً علمای یهود که دائماً از نزدیک مراقب اسلام بودند برای اثبات عدم حقانیت قرآن به مسلمانان اعلام می کردند که چنین چیزی نیست و تورات و انجیل را به مسلمانان نشان می دادند .
در حالی که چنین چیزی اتفاق نیفتاد و خود این مسأله نشانگر این است که نام مبارک پیامبر در زمان نزول این آیات در کتابهای مقدس یهودیان و مسیحیان بوده است و آنها با این نام مقدس کاملاً آشنایی داشته اند به همین دلیل خداوند متعال در سوره انعام آیه 20 می فرماید : «اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) پیامبر را می شناسند همچنانکه فرزندان خود را می شناسند» .
اما در قرنهای بعد نام آن حضرت و اوصاف او را از تورات و انجیل به تدریج حذف کردند . و حتی مطالب شرم آوری را درباره بعضی از انبیاء الهی وارد کردند تا کارهای زشت خود را توجیه کنند لذا خدای متعال در قرآن کریم نقشه آنها را خنثی نمود و چهره پاک و واقعی انبیاء را مشخص نمود . البته در بعضی موارد کتابهای مقدس که از تحریف به میزان زیادی مصون مانده اند مثل انجیل برنابا نام مبارک پیامبر و اوصاف آن حضرت وجود دارد .
و در سایر کتابهای مقدس ادیان دیگر نیز نام و مشخصات آن حضرت آمده است .
برای نمونه :
در کتاب تورات سفر تکوین باب 20 چنین آمده است : «خدای متعال به حضرت ابراهیم بشارت داد به فرزندی که نامش اسماعیل است و اینکه نسل او را بسیار فرماید و در ذریه اش دوازده امیر و یک امت بزرگ قرار خواهد داد » .
توضیح :
بنی اسرائیل از نسل حضرت اسحاق می باشند و پیامبر اسلام (ص) از نسل حضرت اسماعیل می باشد و منظور از 12 امیر همان 12 امام معصوم علیهم السلام می باشند .
علاقمندان می توانند برای اطلاعات بیشتر به کتاب (بشارات عهدین) نوشته دانشمند معظم جناب آقای محمد صادقی و کتاب (محمد (ص) در تورات و انجیل) نوشته داود عبدالأحد مراجعه کنند .

یکی از معجزات غیبی قرآن این بود که خداوند در سوره احزاب آیه 40 می فرماید :«محمد پیامبر خدا و آخرین پیامبران است»‌
حال اگر محمد (ص) پیامبر واقعی خدا نبود هیچگاه نمی توانست و حتی شاید لازم نمی دید که با صراحت بگوید که بعد از او پیامبری دیگر نخواهد آمد چون به آینده اطلاع نداشت که پیامبری بعد از او نخواهد آمد .
=-=-=-=-=
اکنون چند روایت درباره اهمیت و عظمت قرآن ذکر می نماییم :

حضرت امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده اند : از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که فرمود : «دیری نپاید که فتنه ها برپا گردد . عرض کردم یا رسول الله ! راه فرار و رهایی از فتنه ها چیست؟ پیامبر (ص) فرمودند : «قرآن کتاب خدا»‌ کتابی که اخبار گذشتگان و آیندگان شما در آن آمده است کتابی که حل و فصل اختلافات و کشمکش های شما در آن می باشد و کتابی که می تواند حق و باطل را به آسانی از هم جدا و روشن سازد . حقیقتی که هزل و شوخی در آن راه ندارد . کتابی که هر ستمگری آنرا به دور اندازد خداوند کمر او را می شکند . آن همان ریسمان محکم الهی است که ارتباط انسان با خدای بدان وابسته است .
با همان کتاب است که گفتگوهای باطل و بی فایده پایان می پذیرد ، دانشمندان از خواندن و تفکر در آن سیر نمی شوند و با گذشت روزگار و قرنها کهنه و فرسوده نمی شود . کتابی است که عجایب و مزایای آن بی پایان است . این قرآن همان گفتاری است که وقتی جنیان‌ آن را شنیدند دلباخته ی آن گردیدند و بی اختیار گفتند : ما قرآن شگفت آوری می شنویم که که به سوی سعادت رهبری می کند ».
همچنین در حدیث دیگری حضرت امیر علیه السلام می فرمایند : «قرآن آن نور مطلق است که غروب در آن راه ندارد ، دریای عمیق و پهناوری است که عمق آن پیدا نیست مایه ی عزت و سربلندی است که یاران واقعی آن خوار و مغلوب نخواهند گردید . قرآن کتابی است که خداوند آن را سیراب کننده ی تشنگان علم و بهار دلهای دانشمندان و آخرین مقصد نیکان و صالحان قرار داده است» .
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند : «قرآن برنامه ی سعادت و زندگی انسانهاست که از طرف پروردگارشان برای آنان تنظیم گردیده است . مرد مسلمان کسی است که برنامه ی خود را مورد دقت قرار دهد و هر روز حداقل پنجاه آیه از آن را تلاوت کند » . =-=-=-=-= اکنون چند آیه از قرآن کریم را برای تبرک می آوریم

سوره مبارکه نساء آیه 135 : ای کسانی که ایمان آورده اید ! کاملاً قیام به عدالت کنید برای خدا گواهی دهید ، اگر چه این گواهی به زیان خود شما یا پدر و مادر و نزدیکان شما تمام شود . چرا که اگر آنها ثروتمند و یا فقیر باشند ، خداوند سزاوارتر است که از ‌آنان حمایت کند . بنابراین از هوا و هوس پیروی نکنید که از حق منحرف خواهید شد .

سوره مبارکه آل عمران آیه های 133 و 134 و 135 : و شتاب کنید برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن برابر ‌آسمانها و زمین است که برای پرهیزگاران آماده شده است . همانهایی که در ثروتمندی و فقر انفاق می کنند و خشم خود را فرو می برند و از خطای مردم درمی گذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد . همانهایی که وقتی مرتکب عمل زشتی بشوند یا به خود ستم کنند ، به یاد خدا می افتند و برای گناهان خود طلب آمرزش می کنند و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد. و بر گناه در حالی که می دانند گناه است اصرار نمی ورزند .
سوره مبارکه بقره آیه 177 : نیکی ، این نیست که به هنگام نماز روی خود را به سوی مشرق یا مغرب بچرخانید . بلکه نیکی و نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان و کتاب آسمانی و پیامبران (از ته قلب) باور داشته باشد و قسمتی از مال خود را با همه علاقه ای که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و فقیران و واماندگان در راه و تقاضاکنندگان و بردگان انفاق می کند ، نماز را برپامی دارد و زکات را می پردازد و همچنین کسانی که به عهد و قول خود وفا می کنند و در برابر محرومیتها و بیماریها و در میدان مبارزه استقامت به خرج می دهند . اینها کسانی هستند که راست می گویند و گفتارشان با عملشان هماهنگ است و اینها هستند پرهیزگاران .
سوره مبارکه بقره قسمتی از آیه 275 : و کسانی که ربا می خورند (در روز قیامت) برنمی خیزند مگر مانند دیوانه ای که تعادل خود را نمی تواند حفظ کند و مرتب زمین می خورد . این مجازات به خاطر آن است که آنها در دنیا گفتند : «داد و ستد هم مانند ربا است و تفاوتی میان آن دو نیست» . در حالی که خدا داد و ستد را حلال کرده و ربا را حرام .
سوره مبارکه بقره آیه 276 : «خداوند سود ربا را نابود گرداند و صدقات را افزونی بخشد و خداوند افراد بسیار کافر گنه پیشه (یعنی رباخواران) را دوست ندارد» .
سوره مبارکه بقره قسمتی از آیه شریفه 279 : «پس اگر ربا را ترک نکردید آگاه باشید که به جنگ خداوند و پیامبرش برخاسته اید» .
همچنین در حدیثی پیامبر اسلام(ص) می فرمایند : «هر کس یک درهم ربا خورد مانند آن است که با مادر خود در خانه کعبه زنا کرده است» .
سوره مبارکه عنکبوت آیه 26 و 27 و 28 : «و لوط به ابراهیم ایمان آورد و ابراهیم گفت : من به سوی پروردگارم هجرت می کنم که او صاحب قدرت و حکمت است . و در سن پیری اسحاق و یعقوب (اسرائیل) را به او بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در نسل او قرار دادیم و پاداش او را در دنیا دادیم و او در آخرت از صالحان است . و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت : شما عمل بسیار زشتی انجام می دهید که هیچ یک از موجودات جهان قبل از شما آن را انجام نداده است . شما به سراغ پسران (مردان) می روید و راه تداوم نسل و شرافت انسان را قطع می کنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام می دهید . اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند : اگر راست می گویی عذاب الهی را برای ما بیاور . لوط عرض کرد : پروردگارا مرا در برابر این قوم فاسد یاری فرما » .
سوره مبارکه نمل آیات 54 الی 56 : «و یاد کن لوط را که چون به قوم خود گفت : «آیا دیده و دانسته مرتکب عمل ناشایست (لواط) می شوید ؟ آیا شما به جای زنان از روی شهوت با مردها درمی آمیزید ؟ ]نه![ بلکه شما مردمی هستید که خود را به نادانی زده اید . اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند : خاندان لوط را از شهرتان بیرون کنید که آنها مردمی هستند که به پاکی تظاهر می نمایند» .
سوره مبارکه هود آیات 77 الی 83 : «و هنگامی که فرستادگان ما (فرشتگان عذاب) به سراغ لوط ‌آمدند ، از آمدنشان ناراحت شد ، و قلبش پریشان گشت و گفت : امروز روز سختی است ! (زیرا آنها را نشناخت و از این ترسید که قوم تبهکار مزاحم آنها شوند) قوم او به قصد مزاحمت میهمانان به سرعت به سراغ او آمدند . لوط گفت : ای قوم من ! اینها دختران منند و برای شما پاکیزه ترند با آنها ازدواج کنید و از زشتکاری دست بردارید از خدا بترسید و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید آیا در میان شما یک مرد فهمیده و‌آگاه وجود ندارد؟! قوم لوط گفتند : تو که می دانی ما تمایلی به دختران تو نداریم و خوب می دانی ما چه می خواهیم . لوط گفت : افسوس ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیار من بود تا می دنستم با شما زشت سیرتان ددمنش چه کنم . فرشتگان عذاب گفتند : ای لوط ما فرستادگان پروردگار توایم آنها هرگز دسترسی به تو پیدا نخواهند کرد در دل شب خانواده ات را از این شهر حرکت ده مگر همسرت که او هم به همان بلایی که ‌آنها گرفتار می شوند گرفتار خواهد شد . موعد عذاب آنها صبح است : آیا صبح نزدیک نیست؟!
و هنگامی که فرمان ما فرا رسید ، آن شهر و دیار را زیر و رو کردیم و بارانی از گدازه های آتشی و خاکستر آتشفشانی برایشان فرو فرستادیم . سنگهایی که نزد پروردگارت هدفدار شده بود و این گونه عذاب ها از اینچنین ستمگرانی دور نخواهد بود » .

لازم به تذکر است که یکی از علائم آخرالزمان زیاد شدن عمل بسیار زشت لواط می باشد .1
سوره مبارکه مائده آیه 46 و 47 : «و به دنبال پیامبران گذشته ، عیسی (مسیح) پسر مریم را فرستادیم در حالی که کتاب تورات را که قبل از او فرستاده شده بود تأیید می کرد و انجیل را به او دادیم که در آن هدایت و نور و موعظه بود برای پرهیزگاران . اهل انجیل نیز باید به آنچه خداوند در آن نازل کرده حکم کنند و کسانی که بر طبق آنچه خدا نازل کرده حکم ننمایند ، بدکارند» .
سوره مبارکه آل عمران آیه 54 و 55 : «و دشمنان مسیح برای نابودی او و دینش نقشه کشیدند و خداوند نیز برای حفظ او و دینش نقشه کشید و خداوند بهترین چاره جویان است هنگامی که خدا به عیسی فرمود : من تو را برمی گیرم و به سوی خود بالا می برم و تو را از کسانی که کافر شدند پاک می سازم و کسانی را که از تو پیروی کردند تا روز قیامت بالاتر از کسانی که کافر شدند قرار می دهم . سپس بازگشت شما به سوی من است و در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داوری می کنم» .
سوره مبارکه آل عمران 113 و 114 و 115 : «همه مسیحیان و یهودیان یکسان نیستند گروهی از آ‌نان هستند که به حق و ایمان قیام می کنند و پیوسته در اوقات شب آیات خدا را می خوانند در حالی که سجده می نمایند . به خدا و روز قیامت ایمان می آورند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در انجام کارهای نیک سبقت می گیرند و آنها از صالحانند . و آنچه از اعمال نیک انجام دهند ، پاداش شایسته آن را می بینند و خدا از پرهیزگاران آگاه است » .
سوره مبارکه مائده آیه 82 : «به طور مسلم ، دشمن ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود (منظور علما و سران آنها می باشد) **و مشرکان خواهی یافت و به طور مسلم نزدیکترین دوستان به مؤمنان را کسانی می یابی که می گویند : «ما یاران عیسی هستیم» این به خاطر آن است که در میان ‌آنها ، افرادی عالم و تارک دنیا وجود دارند و آنها در برابر حق تکبر نمی ورزند» . البته به فرموده امام ششم شیعیان حضرت امام صادق (ع) (ناصبی ها از یهود هم بدترند) توضیح: ناصبی ها به گروهی گفته می شود که نسبت به دوازده امام بی احترامی کرده و شیعیان 12 امام را مورد اذیت و آزار قرار می دهند.

سوره مبارکه شمس آیه های 1و2و 3 :
1)والشمس و ضحاها : سوگند به خورشید و گسترش نور آن 2)والقمر اذا تلاها : سوگند به ماه هنگامی که پس از آن می آید 3)و النهار اذا جلاها : سوگند به روز هنگامی که جهان را روشن سازد .
البته قرآن دارای یک معنی ظاهری است و معانی عمیق و غیرظاهری هم در بسیاری از آیات وجود دارد . از جمله در همین 3 آیه فوق می باشد . از امام ششم حضرت صادق علیه السلام روایت شده که منظور از خورشید ، وجود مبارک پیامبر اسلام و منظور از گسترش نور آن دین اسلام می باشد . و منظور از ماه وجود مبارک امام اول حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد که بعد از پیامبر حجت خدا بر تمام مردم زمین است و منظور از روز وجود مبارک امام دوازدهم (مهدی موعود (عج)) می باشد که جهان را با نور عدل و توحید روشن خواهند فرمود .
به امید روزی که امام دوازدهم حضرت مهدی موعود علیه السلام و یار عزیزش حضرت مسیح(ع) و سایر یاران بزرگوار آن حضرت ظهور یابند و انتقام پیامبر اسلام و دختر پاک و مظلوم او یعنی حضرت فاطمه زهرا علیهالسلام و دو فرزند شهیدش امام حسن و امام حسین علیه السلام را از ظالمان بزرگ تاریخ و بشریت و دوستان و پیروان آنها بگیرند و حقیقت قرآن را بر سراسر جهان حکمفرما نمایند . و این آرزویی است که خداوند متعال همانگونه که در سوره انبیاء آیه 105 فرموده است وعده آن را در کتاب های مقدس گذشته نیز داده است : و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون ترجمه : و در «زبور» بعد از تورات نوشتیم : مسلماً سراسر زمین را بندگان شایسته ام وارث خواهند شد.
ضمناً از پیامبر اسلام(ص) روایات بسیار زیادی درباره امام دوازدهم بعد از خود و اینکه او از فرزندان فاطمه (ع) است نقل شده است که جناب آقای آیت اله صافی گلپایگانی در کتاب ارزشمند و معروف خود به نام «برگزیده روایات درباره امام دوازدهم (عج)» صدها روایت را از دهها کتاب معتبر شیعه و اهل سنت درباره وجود مبارک امام دوازدهم از پیامبر اسلام (ص) جمع آوری نموده اند .
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
امنيّت در حكومت مهدوی

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=


مردم در زمان غيبت تنها دو حرف از 27 حرف علم را آموخته‌اند. امام مهدي(عج) با ظهور خود تمام حروف را در ميان مردم منتشر مي‌كند. در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: «علم و دانش 27 حرف است. آنچه تا كنون همة پيامبران آورده‌اند جز دو حرف بيشتر نيست و مردم تا امروز جز دو حرف از علم آگاهي ندارند. وقتي قائم قيام كند، 25 حرف ديگر را آشكار و در ميان مردم پخش مي‌كند و آن دو حرف را به آن ضميمه مي‌نمايد و 27 حرف علم در ميان مردم پخش مي‌شود.



امنّيت اجتماعي:
در روايتي آمده است: «بدانيد آن كس از ما كه فتنه‌هاي آينده را دريابد، با چراغي روشنگر در آن گام مي‌نهد و بر همان سيره و روش پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) رفتار مي‌كند تا گره‌ها را بگشايد، بردگان و ملت‌هاي اسير را آزاد نمايد، جمعيّت‌هاي گمراه و ستمگر را پراكنده و حق جويان پراكنده را جمع آوري كند. او سال‌هاي طولاني در پنهاني از مردم به سر مي‌برد؛ آن چنان كه اثرشناسان اثر قدمش را نمي‌شناسند گرچه در يافتن اثرها و نشانه‌ها تلاش فراوان مي‌كنند. سپس گروهي براي در هم كوبيدن فتنه‌ها آماده مي‌گردند و چونان شمشيرها صيقل مي‌خورند. ديده‌هايشان با قرآن، روشنايي مي‌گيرد و در گوش‌هايشان تفسير قرآن طنين افكند و در صبح گاهان و شام گاهان جام‌هاي حكمت سر مي‌كشند».1
آنگاه كه حضرت ظهور كرد... علم و دانش در دل‌هاي مؤمنان قرار مي‌گيرد تا جايي كه مؤمني نيازمند دانش برادرش نمي‌شود


مرور تاريخ بيانگر بحران‌هاي داخلي و بين‌المللي است كه ريشه در قوميّت‌گرايي، تعصّبات نژادي و نبود هدايت واحد دارد. آنچه زيبا و اميد بخش به نظر مي‌رسد، تجلّي و تحقّق حضور مردي است كه در آينده‌اي نزديك به اين مسائل پايان مي‌بخشد. در عرصة حكومت مهدوي آنچه ماية ارزش و تعالي بشر است، تقوا و اسلام است. كرامت انساني در اين نظام بر پاية ايمان و عمل صالح است. اين ملاك ارزشي، هويّت ديني واحد به مردم مي‌بخشد كه در هم شكنندة هويت‌هاي كاذبي چون ناسيوناليسم كه نتيجة تلاش بشري براي ايجاد همرنگي در درون ملّت‌هاست يا جنبش فمنيسم كه به دنبال تعريف هويّت بر مبناي جنسيّت و وارد كردن آن به عرصة سياست و قدرت است، خواهد بود.

امام رضا(ع) در تفسير آية «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ؛2 هر كه در آسمان‌ها و زمين است ‏خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوي او بازگردانيده مي‏شويد.» فرمود: «در شأن قائم فرود آمده است. زماني كه خروج كند، يهود و نصارا و آفتاب‌ پرستان و زنديقان و مرتدان و كافران، شرق و غرب زمين را گرفته باشند؛ پس اسلام را بر آنان عرضه مي‌‌دارد. هر كدام كه اسلام آورد، او را به نماز خواندن و دادن زكات و آنچه مسلمانان به آن مأمور مي‌باشند، امر مي‌‌كند و هر‌ كه اسلام نياورد، گردن او را مي‌‌زند تا آنكه در مشرق و مغرب كسي نماند، مگر آنكه خدا را به يگانگي بشناسد.»3


حاكم شدن كلمة توحيد بر تمام سرزمين‌ها، وحدت و يگانگي هويّتي را بر بشر حاكم مي‌كند و امّت اسلامي به تمام معناي كلمه به وجود مي‌‌‌آيد. پيامد اين امر، كنار گذاشتن اختلافات قومي و تعصّبات نژادي و خروج از بحران‌هاي اجتماعي است.


امنّيت فرهنگي و معنوي:

فرهنگ، از موضوعات مهم عرصة‌ اجتماعي و مسائل امنّيتي است. با مطرح شدن بحث جهاني ‌شدن و خطر يك‌ پارچه‌سازي فرهنگي، همچنين شكستن مرزهاي امنّيتي به وسيلة وسايل ارتباطي، اهمّيت اين حوزه افزون‌تر گرديده است. در اصطلاح كلّي فرهنگ، به مجموعه‌ باورهايي اطلاق مي‌شود كه در ذهن افراد جامعه نهادينه شده است. بنابراين، مي‌‌توان گفت كه نقش تك‌ تك افراد جامعه و طبايع آنها در شكل‌ گيري هر تفكّر و فراي آن، فرهنگي برجسته است.

علوم بشري همواره در تغيير و تحوّل است و نمي‌تواند حكم قطعي در مورد مسائل ارائه دهد؛ زيرا عقل بشري بر علوم و قوانين طبيعي احاطة كامل ندارد و همه چيز را با تجربه مي‌آموزد. به طور كلّي حوزة علوم بشري همواره با ناامني‌هاي فكري و دگرگوني‌ها رو به روست، اگر چه طبع بشري، در شكل‌گيري فرهنگ‌‌ها يا ناامني‌هاي اجتماعي دخيل است، با توسعة‌ آموزشي، اخلاقي و مذهبي، مي‌‌توان اميدوار بود كه بشر جايگاه اصلي خود را بشناسد و اصول اخلاق و ارزشي را در جامعه اجرا كند.
با ظهور امام كه حكومت عدل الهي بر پا مي‌شود، اسلام كه بر طبق روايات جز اسمي از آن در آخرالزّمان باقي نمي‌ماند، احيا و زنده مي‌شود: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ ‏بِالْهُدي وَ دِينِ الْحَقِّ لِيظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند».4

در روايتي نيز آمده است كه: «هنگامي كه قائم قيام كند ـ هر كس اهل هر ديني باشد ـ به اسلام گرايش پيدا كند و به آن ايمان آورد.»5

آگاهي و معرفت از لوازم اصلي تأمين امنّيت فرهنگي است. با زنده شدن اسلام و برپايي حكومت الهي، طبيعت بشر به جايگاه اصيل خود ـ مقام خليفـ[ اللّهي ـ واقف مي‌شود. آنگاه فرهنگ غني اسلامي بر پا مي‌شود و آرامش و طمأنينه فرهنگي و معنوي باز خواهد گشت.

در دنياي زر و زور و تزوير كنوني كه تبليغات فريب افكار عمومي و شعارهاي دروغين در قالب ارزش‌ها نقش مهمّي يافته و ابرقدرت‌هاي جهاني با بهره‌گيري از اين راهكارها اعمال ننگين خود را ارزشمند و منطبق بر عدالت جلوه مي‌دهند.
ظهور امام مي‌تواند چنين راه دشواري را بر بشر هموار كند. امام باقر(ع) در تفسير آية 41 سورة حج مي‌فرمايد: «اين آيه در مورد آل محمّد و مهدي و ياوران آنهاست كه خداوند آنان را مالك شرق و غرب زمين مي‌گرداند و دين را آشكار مي‌سازد و به وسيلة او و يارانش، بدعت‌ها را نابود مي‌كند؛ همانطور كه بي‌خردي را به وسيلة حق نابود نمود و چنان كند كه اثري از ستم ديده نشود و به نيكي‌ها فرمان مي‌دهد و از زشتي‌ها جلوگيري مي‌كند.»6

امنّيت علمي:

بشر در طول ادوار مختلف با كشف قوانين طبيعي پا به عرصة علوم طبيعي گذاشت و با بهره‌مندي از عقل و استعدادها و توانايي‌هاي ذاتي توانست بر نظام طبيعت چيره شود؛ امّا علوم بشري همواره در تغيير و تحوّل است و نمي‌تواند حكم قطعي دربارة مسائل ارائه دهد؛ زيرا عقل بشري بر علوم و قوانين طبيعي احاطه كامل ندارد و همه چيز را با تجربه مي‌آموزد. به طور كلّي حوزة علوم بشري همواره با ناامني‌هاي فكري و دگرگوني‌ها رو به روست. با اين گستردگي علوم، مردم در زمان غيبت تنها دو حرف از 27 حرف علم را آموخته‌اند. امام مهدي(عج) با ظهور خود تمام حروف را در ميان مردم منتشر مي‌كند. در حديثي از امام صادق(ع) آمده است: «علم و دانش 27 حرف است. آنچه تا كنون همة پيامبران آورده‌اند جز دو حرف بيشتر نيست و مردم تا امروز جز دو حرف از علم آگاهي ندارند. وقتي قائم قيام كند، 25 حرف ديگر را آشكار و در ميان مردم پخش مي‌كند و آن دو حرف را به آن ضميمه مي‌نمايد و 27 حرف علم در ميان مردم پخش مي‌شود.»7

در روايت ديگر نيز آمده است: «آنگاه كه حضرت ظهور كرد... علم و دانش در دل‌هاي مؤمنان قرار مي‌گيرد تا جايي كه مؤمني نيازمند دانش برادرش نمي‌شود.»8

زماني كه قائم(ع) قيام كند، با حكم داوودي ميان مردم حكم مي‌كند و نيازي به گواه ندارد. خداي تعالي به او الهام مي‌نمايد او با علم خود حكم مي‌كند و هر پرسشي را پاسخ مي‌گويد. او با فراست و زيركي دوست را از دشمن باز مي‌شناسد.

علمي كه امام مهدي(عج) به مردم عرضه مي‌كند، علم الهي است و قطعيت و ثبات به همراه دارد، نه شكاكيت و نسيبت را، در نتيجه آرام بخش فكري است.


امنّيت قضايي و حقوقي:

حقوق بشر از جمله موضوعات و مجادلات جهاني است كه حتّي دستاويز قدرت‌هاي بزرگ براي پيگيري اهداف شوم و توسعه‌طلبانه قرار گرفته است. تدوين حقوق بشر و تشكيل دادگاه‌هاي كيفري در بسياري موارد دچار نقصان‌هاي جدّي است؛ زيرا عقل بشر قادر نيست بر همة ابعاد وجود احاطه يابد و ممكن است اشتباه كند يا منافع شخصي را در تدوين قواعد و تشكيل دادگاه لحاظ كند.
عدالت، وجدان، ايمان، سعة صدر و ... از عناصر مهم و كليدي در حوزة قضاوت هستند. امام علي(ع) تضمين امنّيت قضايي افراد در جامعه را مستلزم رعايت سه اصل انتخاب قاضي، شرايط قاضي و وظايف دولت در برابر قاضي مي‌داند.9
بي شك حاكميّت الهي از نظر قواين و اجراي آنها مشكل نخواهد داشت؛ زيرا قوانين الهي كامل‌ترين و جامع‌ترين قوانين است و مجري آنها در حكومت امام مهدي(عج)، شخص امام است كه منتخب الهي است. امام صادق(ع) فرموده است: «زماني كه قائم قيام كند، با حكم داوودي ميان مردم حكم مي‌كند و نيازي به گواه ندارد. خداي تعالي به او الهام مي‌نمايد او با علم خود حكم مي‌كند و هر پرسشي را پاسخ مي‌گويد. او با فراست و زيركي دوست را از دشمن باز مي‌شناسد.»10
در حكومت امام مهدي(عج) قوانين به بهترين نحو اعمال مي‌شود و دست هر صاحب نفوذ منفعت طلبي كوتاه خواهد شد.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

نویسنده : زهرا رضائیان منبع : موعود
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتگو با اوریانا فلانچی در مورد حجاب


وبلاگ ' انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی ' نوشت :

اوریانا فالاچی خبرنگار زن ایتالیایی در مصاحبه با حضرت امام خمینی (ره) می پرسد: این چادر، آیا صحیح است که این زنها خود را در زیر چادر مخفى کنند؟ این زنها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده‏اى است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفى کنند؟



و حضرت امام (ره) در پاسخ می فرمایند: "اولًا اینکه این یک اختیارى است براى آنها، خودشان اختیار کردند. شما چه حقى دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام مى‏کنیم به زنها که هر کس چادر مى‏خواهد یا هر کس پوشش اسلامى، بیاید بیرون. از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون مى‏آید. شما چه حقى دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتورى است که شما نسبت به زنها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصى را نمى‏گوییم. براى حدود زنهایى که به‏ سن و سال شما رسیده‏اند هیچ چیزى نیست. ما زن هاى جوانى که وقتى ایشان آرایش مى‏کنند و مى‏آیند، یک فوج را دنبال خودشان مى‏کشند،اینها را داریم جلوشان را مى‏گیریم. شما هم دلتان نسوزد. من دیگر بلند شوم. شما هم دلتان نسوزد." (صحیفه امام، ج‏10، ص: 104)

در این مصاحبه اولا حضرت امام (ره) پاسح منطقی و قاطع به وی می دهند، ثانیا به مصاحبه پایان می بخشند. در این پاسخ هم فالاچی را پیرزنی قلمداد می کنند که دیگر جذابیتی ندارد. این پاسخ برای زنان غربی که ارزش خود را در ظاهر خویش دنبال می کنند از هر پاسخی شکننده تر است.

من در آن زمان رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا بودم. از ایران تلکسی آمد که به خانم اوریانا فالاچی ویزا بدهیم تا با رئیس جمهور وقت بنی صدر مصاحبه نماید.

من او را به سفارت دعوت کردم. وی با هفت قلم آرایش آمد و در بین صحبت هایش گفت که از منزل فقط برای دیدن من آمده است. از وی در مورد سفرش به ایران و نظرش در مورد این سفر پرسیدم. به شدت تحت تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفته بود و اینکه امام خمینی حسرت یک نگاه را در دلش گذاشت و هرگز به او نگاه نکرد. وی از دستان زیبای حضرت امام (ره) گفت و اینکه این بیادماندنی ترین مصاحبه های وی بوده است.

وی گفت در مورد حجاب اسلامی قانع نشده است و آن را درک نمی کند.

او زن مسنی بود و من حدود 26 سال سن داشتم. به وی گفتم تو گفتی که امروز صرفا برای دیدن من از خانه بیرون آمده ای. وی آن را تایید کرد. گفتم که سنمان به هم نمی خورد. تعجب کرد. مانده بود که چرا این را می گویم. گفتم من ویزا را به خاطر قلم شما می دهم و نه سن و قیافه شما. گفت طبیعی است. پرسیدم اگر صرفا برای دیدن من و گرفتن ویزا آمده اید پس چرا آرایش کرده اید؟! جا خورد. گفتم ممکن است دلیل آرایش خود را بیان کنید. مانده بود چه جواب بدهد. برایش فلسفه حجاب در اسلام را گفتم و اینکه در اسلام جذابیت فیزیکی زن نباید یک ارزش اجتماعی باشد بلکه صرفا یک ارزش زناشویی است. زنان در اسلام برای خود ارزش والایی قائلند و حاضر نیستند بدن خود را برای جلب نظر مردان در جامعه به نمایش بگذارند و لباس ها و آرایش های تحریک آمیز داشته باشند. ما نمایش بدن زنان را برای تبلیغ کالا توهین به شخصیت وی می دانیم و ارزش زن به ایمان و عمل صالح و قلم او و نقش مادری او است و نه اندازه دور کمر و قد و وزن و رنگ پوست و مدل بینی او. حجاب در حقیقت برای حفظ حرمت زنان و نشانه اتکای به نفس و عدم احساس کمبود در آنان است. قدری تحت تاثیر این گفته ها بود و انتظار نداشت که این مطالب را از زبان جوان 26 ساله ای مثل من بشنود. سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی نزدیک بود. او را برای شرکت در مراسم مذکور دعوت کردم. وی در مراسم شرکت کرد. موقع ورود هیچ آرایش نداشت. سلام کرد و ناخن های خود را نشان داد و گفت ببین نه در صورت و نه در دست آرایشی ندارم. این صرفا به خاطر تو است. از او تشکر کردم و دعوت کردم به جمع میهمانان بپیوندد.

محمد حسن قدیری ابیانه
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
رهنمود هايي از نهج البلاغه در مورد برخی بیماری ها



بيماري به ويژه از نوع شديد يا مزمن آن در رديف فشارهاي رواني روزمره بشري است و واكنش هاي رواني گوناگون و گاه شديدي را موجب مي شود.

نهج البلاغه سركشي و نافرماني از خدا و ارتكاب گناه را بيماري توصيف مي كند:

اي انسان! چه چيز تورا بر گناه جرات داده ؟

و دربرابر پروردگارت مغرور ساخته؟

و بر نابودي خود علاقه مند كرده؟

آيا بيماري تورا درمان نيست؟

و خواب زدگي تو بيداري ندارد؟

چرا آنگونه كه به ديگران رحم مي كني به خود رحم نمي كني؟ ...

فرد بيماري را مي بيني كه سخت ناتوان است ، از روي دلسوزي بر او اشك مي ريزي ، اما چه چيز تو را بر بيماري خود بي تفاوت كرده است؟[1]

امام بيماري جسمي را گرچه مانعي براي انجام كارهاي خوب مي داند و توصيه مي كند در دوران سلامت و قبل از مبتلا شدن به بيماري در انجام كارهاي خوب شتاب كنيد.[2]اما در عين حال معتقد است “خدا آنچه را كه از آن شكايت داري (بيماري) موجب كاستن گناهانت قرار داد ، در بيماري پاداشي نيست اما گناهاني را از بين مي برد ، و آنها را چونان برگ پاييزي مي ريزد...”.[3]

برخي عوامل بيماريزا و آسيب زننده به روح ، روان ، خانواده و جامعه از ديدگاه حضرت علي عليه السلام عبارتند از :

حسادت[4]،


خود بزرگ بيني و غرور[5]،

عجز و ناتواني[6]،

عشق ناروا يا وابستگي هاي دروغين[7]،

تعصب و غيرت نشان دادن بيجا[8]،

گفتار نادرست دانشمند [9]،

منافق[10]و ياران بي وفا[11]،

كه گستره اي از عوامل رواني ، جسماني ، معنوي ، و اجتماعي را در بر مي گيرد.

نهج البلاغه در كنار برشمردن چنين عوامل بيماريزايي توصيه هايي نيز براي حفظ تندرستي مي كند:

“ در آغاز سرما خود را بپوشانيد و در پايانش آن را دريابيد ، زيرا سرما با بدن ها همان مي كند كه با برگ درختان خواهد كرد ، آغازش مي سوزاند و پايانش مي روياند“[12]،

يا...“ بوي خوش و عسل درمان كننده و نشاط آور،سواري بهبودآور و نگاه به سبزه زار و درمان كننده و نشاط آور است“[13].

همچنين راهبردهايي كه برخي از آنها امروزه تحت عنوان درمان هاي معنوي در پژوهش هاي جديد به وفور به چشم مي خورد عبارتند از : تقوا و پرهيز كاري[14]، استقامت و پايداري[15]، افكندن خود در چيزي كه از آن مي ترسي[16]و

دعا و نيايش[17].

در اين ميان دعا جايگاه خاصي دارد، امام علي عليه السلام درباره نقش دعا در مقابله با بيماري اعم از جسمي و روحي مي گويد:..

و از گنجينه هاي رحمت او چيزها در خواست كن كه جز او كسي نمي تواند عطا كند،مانند:“عمر بيشتر ‌تندرستي بدن، و گشايش روزي“ و نيز درخواست استمرار سلامت و كارايي اندام ها تا لحظه مرگ
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
از "بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" بیشتر بدانیم
اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد چنانکه در دعا مى‏خوانیم: یا من سبقت رحمته غضبه «اى خدائى که رحمتت بر غضبت پیشى گرفته است».
وبلاگ حکمتی از قرآن در مطلبی به به بیان ویژگی های بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ب هعنوان یکی از آیه های قرآن کریم پرداخت.


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(1)
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful


aمیان همه مردم جهان رسم است که هر کار مهم و پر ارزشى را به نام بزرگى از بزرگان آغاز مى‏کنند، یعنى آن کار را با آن شخصیت مورد نظر از آغاز ارتباط مى‏دهند. ولى آیا بهتر نیست که براى پاینده بودن یک برنامه و جاوید ماندن یک تشکیلات، آن را به موجود پایدار و جاویدانى ارتباط دهیم که فنا در ذات او راه ندارد، از میان تمام موجودات آنکه ازلى و ابدى است تنها ذات پاک خداست و به همین دلیل باید همه چیز و هر کار را با نام او آغاز کرد و از او استمداد نمود لذا در نخستین آیه قرآن مى‏گوئیم: «بنام خداوند بخشنده بخشایشگر» (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ).
و در حدیث معروفى از پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏خوانیم: کلّ امر ذى بال لم یذکر فیه اسم اللّه فهو ابتر: «هر کار مهمى که بدون نام خدا شروع شود بى فرجام است»
و نیز امام باقر علیه السّلام مى‏فرماید: «سزاوار است هنگامى که کارى را شروع مى‏کنیم، چه بزرگ باشد چه کوچک، بسم اللّه بگوئیم تا پر برکت و میمون باشد»
کوتاه سخن اینکه: پایدارى و بقاء عمل بسته به ارتباطى است که با خدا دارد به همین مناسبت خداوند به پیامبر دستور مى‏دهد که در آغاز شروع تبلیغ اسلام این وظیفه خطیر را با نام خدا شروع کند: اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ (سوره علق آیه 1)، و مى‏بینیم حضرت نوح در آن طوفان سخت و عجیب هنگام سوار شدن بر کشتى براى پیروزى بر مشکلات به یاران خود دستور مى‏دهد که در هنگام حرکت و در موقع توقف کشتى «بسم اللّه» بگویند (سوره هود آیه 41 و 48)و آنها نیز این سفر را سر انجام با موفقیت و پیروزى پشت سر گذاشتند.و نیز سلیمان در نامه‏اى که به ملکه سبا مى‏نویسد سر آغاز آن را «بِسْمِ اللَّهِ» قرار مى‏دهد (سوره نحل آیه 30)
روى همین اصل، تمام سوره‏هاى قرآن- با بسم اللّه آغاز مى‏شود تا هدف اصلى از آغاز تا انجام با موفقیت و پیروزى و بدون شکست انجام شود و تنها سوره توبه است که بسم اللّه در آغاز آن نمى‏بینیم چرا که سوره توبه با اعلان جنگ به جنایتکاران مکّه و پیمان شکنان آغاز شده، و اعلام جنگ با توصیف خداوند به «رحمان و رحیم» سازگار نیست.


نکته‏ها:

آیا بسم اللّه جزء سوره است؟
در میان دانشمندان و علماء شیعه اختلافى نیست که بسم اللّه جزء سوره حمد و همه سوره‏هاى قرآن است، اصولا ثبت «بسم اللّه» در آغاز همه سوره‏ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا مى‏دانیم در متن قرآن چیزى اضافه نوشته نشده است، و ذکر «بسم اللّه» در آغاز سوره‏ها از زمان پیامبر صلّى اللّه علیه و اله تاکنون معمول بوده است. به علاوه سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن بسم اللّه را در آغاز هر سوره‏اى مى‏خواندند، و متواترا نیز ثابت شده که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله آن را تلاوت مى‏فرمود، چگونه ممکن است چیزى جزء قرآن نباشد و پیامبر و مسلمانان همواره آن را ضمن قرآن بخوانند و بر آن مداومت کنند.به هر حال مسأله آنقدر روشن است که مى‏گویند: یک روز معاویه در دوران حکومتش در نماز جماعت بسم اللّه را نگفت، بعد از نماز جمعى از مهاجران و انصار فریاد زدند أسرقت أم نسیت؟ آیا بسم اللّه را دزدیدى یا فراموش کردى!


اللّه جامعترین نام خداست:
زیرا بررسى نامهاى خدا که در قرآن مجید و یا سایر منابع اسلامى آمده نشان مى‏دهد که هر کدام از آن یک بخش خاص از صفات خدا را منعکس مى‏سازد، تنها نامى که جامع صفات جلال و جمال است همان «اللّه» مى‏باشد. به همین دلیل اسماء دیگر خداوند غالبا به عنوان صفت براى کلمه «اللّه» گفته مى‏شود به عنوان نمونه: «غفور» و «رحیم» که به جنبه آمرزش خداوند اشاره مى‏کند (فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ)- سوره بقره آیه 266.
«سمیع» اشاره به آگاهى او از مسموعات، و «علیم» اشاره به آگاهى او از همه چیز است (فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ)- بقره: 227.
و در یک آیه بسیارى از این اسماء، وصف «اللّه» قرار مى‏گیرند. هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ:
«اوست اللّه که معبودى جز وى نیست، اوست حاکم مطلق، منزه از ناپاکیها، از هر گونه ظلم و بیدادگرى، ایمنى بخش، نگاهبان همه چیز، توانا و شکست ناپذیر، قاهر بر همه موجودات، و با عظمت»
یکى از شواهد جامعیت این نام آن است که ابراز ایمان و توصیه تنها با جمله لا اله الّا اللّه مى‏توان کرد.


رحمت عام و خاص خدا:
مشهور در میان گروهى از مفسران این است که صفت «رحمان» اشاره به رحمت عام خداست که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار مى‏باشد، زیرا «باران رحمت بى‏حسابش همه را رسیده، و خوان نعمت بى‏دریغش همه جا کشیده»
ولى «رحیم» اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است. و تنها چیزى که ممکن است اشاره به این مطلب باشد آن است که «الرَّحْمنِ» در همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آن است، در حالى که «الرَّحِیمِ» گاهى به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است مانند (وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً) «خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است» (احزاب: 43)
در روایتى نیز از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم: «خداوند معبود همه چیز است، نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است»
چرا صفات دیگر خدا در «بسم اللّه» نیامده است؟
و تنها روى صفت «رحمانیت و رحیمیّت» او تکیه مى‏شود. امّا با توجه به یک نکته، پاسخ این سؤال روشن مى‏شود و آن اینکه در آغاز هر کار لازم است از صفتى استمداد کنیم که آثارش بر سراسر جهان پرتوافکن است، همه موجودات را فرا گرفته و گرفتاران را در لحظات بحرانى نجات بخشیده است.
بهتر است این حقیقت را از زبان قرآن بشنوید آنجا که مى‏گوید: وَ رَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ «رحمت من همه چیز را فرا گرفته است» (اعراف- 156)
از سوى دیگر مى‏بینیم پیامبران براى نجات خود از چنگال حوادث سخت و دشمنان خطرناک دست به دامن رحمت خدا مى‏زدند، در مورد «هود» و پیروانش مى‏خوانیم: فَأَنْجَیْناهُ وَ الَّذِینَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا: «هود و پیروانش را به وسیله رحمت خویش (از چنگال دشمنان) رهائى بخشیدیم» (اعراف- 72)
پس اساس کار خداوند بر رحمت است و مجازات جنبه استثنائى دارد چنانکه در دعا مى‏خوانیم: یا من سبقت رحمته غضبه «اى خدائى که رحمتت بر غضبت پیشى گرفته است». انسانها نیز باید در برنامه زندگى اساس و پایه کار را بر رحمت و محبت قرار دهند و توسل به خشونت را براى مواقع ضرورت بگذارند.

منبع : پی سی پارسی
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفتی وهابی : برگزاری جشن میلاد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حرام است !


برگزاری جشن میلاد پیامبر (ص) حرام است!
فارس: مفتی وهابی سعودی برگزاری هرگونه جشن به مناسبت میلاد رسول اکرم (ص) را حرام اعلام کرد.
"عبدالعزیز بن عبدالله آل الشیخ" که مفتی کل عربستان سعودی به شمار می‌آید، روز گذشته در مصاحبه با روزنامه سعودی "المدینه" گرفتن هرگونه جشن به مناسبت میلاد پیامبر (ص) را بدعتی بی‌پایه و اساس خواند.
وی گفت: من هیچ پایه و اساسی درباره گرفتن جشن به مناسبت تولد پیامبر در سنت رسول خدا، سنت خلفای راشدین و ائمه هدایت نمی‌بینم.
چندی پیش این مفتی وهابی سعودی پس از فاش شدن برخی از مفاسد خاندان آل‌سعود استفاده از توئیتر و فیس بوک را برای مردم عربستان تحریم کرده بود.
این مفتی وهابی در ادامه افزود: برخی اعتقاد دارند، اگر کسی برای تولد پیامبر جشن نگیرد، به رسول خدا جفا کرده و شرط محبت را به جا نیاورده است و این تصوری اشتباه است.

مفتی سعودی تاکید کرد: بالعکس کسانی که جشن نمی‌گیرند و به این مناسبت بهایی پرداخت نمی‌کنند، دقیقا همان کسانی هستند که به سنت پیامبر پایبند هستند و اگر نشانی از چنین کاری بین خلفای راشدین و پیروان آنان می‌یافتند پیش و بیش از هر کس به برگزاری چنین مراسمی اقدام می کردند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقدام ضدشيعي وهابيون در اطراف خانه خدا


عده‌ای از وهابیون عربستانی طی شب‌های گذشته اقدام به توزیع کتابچه، مقاله و لوح‌های فشرده 'حاوی مطالبی علیه شیعیان' در اطراف کعبه و مسجدالنبی و در میان نمازگزارن و زائران کردند.

خبرگزاری رسا نوشت:
دولت آل‌سعود و علمای وهابی درباری این کشور که به هجمه‌های گسترده علیه شیعیان سراسر جهان بویژه شیعیان عربستان ادامه می‌دهند در شبهای گذشته به انتشار مقالاتی ضد تشیع در کعبه و مسجد النبی(ص) پرداخته‌اند. افراد فتنه‌انگیز وابسته به نظام آل‌سعود در ساعت های 11 شب و 2 بامداد در اطراف کعبه حضور می یابند و کتابچه و مقالاتی که درباره اعتقادات و خطرات پیروان اهل بیت (ع) بر جامعه است را توزیع می کنند.

توزیع این کتابچه ها سراسر فتنه در حالی صورت می گیرد که نیروهای امنیتی در این اماکن حضور داشته و از هرگونه برخورد با عوامل انتشار این موارد خودداری می ورزند. فتنه انگیزان وهابی همچنین در ساعات پایانی شب در مسجد النبی (ص) حاضر می شوند و لوح های فشرده ای را که حاوی مطالب علیه تشیع است را میان نمازگزاران توزیع می کنند. شیعیانی که در این اماکن مقدس حضور داشته و شاهد توزیع کتابچه، مقاله و لوح های فشرده علیه پیروان اهل بیت (ع) و مذهب تشیع بودند از سکوت و بی تفاوتی نیروهای امنیتی و علمای حاضر در این اماکن نسبت به توزیع این مطالب فتنه انگیزانه به شدت انتقاد کردند. گفتنی است پس از آنکه شیعیان عربستان در ماه های گذشته با هدف مطالبه حقوق از دست رفته خود، آزادی زندانیان سیاسی، ریشه کن شدن تبعیض و خروج نیروهای سعودی از بحرین به صورت مسالمت آمیز به راهپیمایی می پردازند، دولت آل سعود فشار علیه شیعیان این کشور را به شدت افزایش داده است. مقامات آل سعود و علمای وهابی عربستان که از حامیان آشوب در سوریه به شمار آمده و حتی درصدد مسلح ساختن آشوبگران در این کشور هستند هرگونه اعتراض و تجمع در عربستان را ممنوع اعلام کرده و به نیروهای امنیتی دستور داده اند به افرادی که به صورت مسالمت آمیز تجمع می کنند، تیراندازی کنند.

تاکنون 8 جوان شیعه بر اثر این تیراندازی ها به شهادت رسیده و ده ها تن دیگر که در میان آنان کودک و خانم دیده می شوند نیز زخمی شده اند. وزارت کشور، علما و رسانه های وابسته به آل سعود نیز نسبت به جنبش مسالمت آمیز شیعیان منطقه شیعه نشین شرقیه واکنش نشان داده و حتی سخنان شیخ حسن صفار، خطیب جمعه قطیف که از کشتار شیعیان از سوی نیروهای امنیتی انتقاد کرده بود به شدت مورد تهاجم رسانه ای قرار داده اند.
 

رستاخیز

عضو جدید
با تشکر از مطلب قدیمیتون که فکر کنم مال 2-3 هفته پیش هستش !!!!! چون این هفته که آیت الله خاتمی بودند و هفته پیش هم تا جایی که ذهن بنده یاری میکنه آیت الله امامی کاشانی ، این قضیه کدو بسیار قضیه مورد داری هستش در مثنوی ، من موندم حیران اینهمه مثال زیباتر ، چرا ایشون این رو مثال زدند ؟




بالاخره هر کس به چیزی قرابت و نزدیکی دارد دیگر ، اینطور نیست ؟
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسانیّت ، مدیون خون حسین علیه السلام



پژواک فریاد بیداری عاشورا سال 61 ق. چهارده قرن است که بر تمام فضای مادّی و معنوی زندگی شیعه طنین‌انداز است. با این باور که «کُلُّ یُومٍ عاشورا وَ کُلُّ ارضٍ کربلا»
بازتاب امواجی که از تالاب قتلگاه طف آغاز شد، هر روز با گستره‌ای عظیم ‌تر و دایره‌اي وسیع‌تر تمام گیتی را به هیجان آورده و خون سیّد و سالار شهیدان هر روز پررنگ‌تر و گرم ‌تر در رگ‌هاي انسان‌هاي تشنة حقیقت جریان مي ‌یابد و روح پرتلاطم انسان‌هاي آزاده و عدالت‌طلب را سیراب مي‌کند. امروز شیعه با نگاهی سرخ به آن واقعه عظیم به هیجان آمده و فضای زندگی را بر مستکبران و ستمگران عالم تیره و تار کرده است.

امّا هنوز این سؤال در ذهن بشریّت بیدار مطرح است که چرا و به چه دلیل امام(ع) خون خود، فرزندان، برادران و یاران باوفایش را نثار کرد و فرزندان، دختران، زنان و مادران را به اسارت فرستاد؟
فرمایشات، نامه‌ها، روایات بازمانده از امام حسین(ع) و زیارت‌ها و دعاهای مربوط به عاشورا، بیانگر مسائل فراوانی است که قابل تأمّل و دقّت است:
زنده کردن سیرة پیامبر(ص) و اميرالمؤمنين(ع)، امربه معروف و نهی از منکر، رفع فتنه‌ها، مبارزه با بدعت‌ها و ... چشم‌اندازهایی است که در قیام امام(ع) مطرح شده است.
در میان زیارت‌ها و دعاها، عبارت زیبایی از «زیارت اربعین» پرده از حقیقت دیگری برمی‌دارد که بسیار قابل تأمّل و تعمّق است:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَشْهَدُ ... وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ‏؛1
خداوندا من شهادت مي‏دهم كه‏ ... و جانش را در راه تو بذل و ايثار كرد تا بندگانت را از گمراهي، ناداني، تاريكي، شكّ و شبهه نجات بخشيد.»
یا در تعبیر کوتاهی در «زیارت ناحیة مقدّسه» مي‌خوانیم: «السّلام علی الحسین الذی سمحت نفسه بمهجّته؛ سلام بر حسینی که نفس خویش را با خون دلش نثار کرد.»
عبارت بسیار عمیق، سنگین و قابل تأمّل است، خونِ دلِ جانانِ هستی ایثار مي‌شود برای چه؟
ابتدایی‌ترین احساسی که از این عبارت در جان انسان‌هاي آزاده به وجود مي‌آید، این است که:
1. انسانیّت، عظمت، عزّت و سربلندی خویش را در طول قرون و اعصار مدیون خون حسین(ع) و یاران و فرزندان اوست.
2. انسان‌هاي حقیقت‌بین و دل‌سوخته از این همه ایثار و فداکاری، شرمنده‌اند و در غم و اندوه این ماتم عظما غوطه‌ور که انسان‌ها در طول چهارده قرن چه پاسخ شایسته‌اي به این همه ایثار داده‌اند؟....
بُعد مهمّ دیگر این فراز از زیارت، پاسخ به همان سؤال اوّل است که هدف از این همه ایثار چیست؟ و اين هدف تا چه اندازه عظیم و سنگین است که خون دل بهترین و محبوب‌ترین بنده الهی در راه رسیدن به آن نثار مي‌شود؟
در تعبیر اوّل مي‌فرماید: «خون دلش را در راه تو داد تا بندگانت را از جهالت و نادانی برهاند.»



جهالت چیست؟
جهالت را در مقابل عقلانیّت، علم و دانش معنا مي‌کنند و انسان جاهل، یعنی انسان دور از علم و دانش و عقل و عصر جاهلیّت یعنی عصر نادانی، بی‌هویّتی، گمراهی، بی‌قانونی و ... سرگردانی و حیرت و .... سیری در روایات، درباره جاهليّت و مفهوم آن، بیان‌گر واقعیّت آن است:
1. حضرت علی(ع) در بخشی از خطبة 95 «نهج البلاغه» و در روایت دیگری شبیه آن جایگاه جاهلیّت جهانی قبل از اسلام را با این مشخّصات بیان مي‌فرماید: «مردم دنیا غرق در فتنه و جهل و فساد، هوا و هوس‌هاي سرکش، تکبّر و خودخواهی، سبک مغزی و نژاد پرستی، حیرت و اضطراب، جنگ و غارت و خونریزی، وحشت و ترور، نیرنگ و چپاول، عصبیّت جاهلی، تبرّج و برهنگی، قماربازی و شراب‌خواری و رباخواری، بی هویّتی و بی قانونی، بردگی و اسارت هم‌نوع و بی رهبری الهی و هدایت و ... بودند.» اینها مشخّصه عصر جاهلیّتی بود که قرآن از آن به جاهلیّت اولی نام مي‌برد.
2. و از همان حضرت در «غررالحکم» نقل شده که: «جهل زندگانی را مي‌میراند و موجب ابدی شدن شقاوت و بدبختی مي‌شود.»
3. امام صادق(ع) مي‌فرمایند: «کسی که شراب بنوشد چهل شبانه روز نمازش مورد قبول واقع نمی شود و اگر در روز چهلم بمیرد به مرگ جاهلیّت مرده است، مگر آنکه توبه کند که خدا مي‌پذیرد.»2
4. رسول اكرم(ص) در قسمتی از «خطبة غدیر» مي‌فرماید: «به خدا قسم خداوند به انبیا و رسولان، درباره من بشارت داده، من آخرین انبیا و رسولانم و من حجّت خدا بر همه مخلوقات آسمان‌ها و زمینم، هر کس در این موضوع شک کند، کافر است، آن هم کفر جاهلیّت اوّل و کسی که در این گفتارم تردید کند در همه چیز تردید کرده و تردید کننده در آن در آتش جهنم است.»3
5. حارث بن مغیره مي‌گوید به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا پیامبر (ص) فرموده‌اند: «کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیّت مرده است؟» حضرت فرمودند: «آری.» پرسیدم: آیا جاهلیّت جاهلان و سفها یا جاهلیّتی که امامش را نشناخته؟ حضرت فرمودند: «جاهلیّت کفر و نفاق و گمراهی.»4
6. و از رسول اكرم(ص) نقل شده که فرمودند: «کسی که منکر قائم از فرزندان من در زمان غیبتش بشود به مرگ جاهلیّت مي‌میرد.»5
امام حسین(ع) و یارانش خون دل خویش را در راه خدا نثار کردند که انسان را از آن همه جهالت، سفاهت، بی‌خردی و بی‌هویّتی نجات دهند و در فضای حاکمیّت و رهبری الهی و علم و عدالت‌گستری تربیت نمایند.
و چه زیبا در روایات مربوط به رسالت بزرگ الهی امام عصر(عج) به عنوان صاحب اصلی و منتقم خون جدّ بزرگوارش مي‌خوانیم.
از امام باقر(ع) پرسیدند: هرگاه قائم قیام کند با چه روشی با مردم رفتار مي‌کند؟ حضرت فرمودند: «به سیره و روشی که رسول خدا عمل مي‌کرد، تا اسلام را پیروز گرداند.» راوی پرسید: سیره رسول خدا(ص) چگونه بود؟ حضرت مي‌فرماید: «آنچه را که در جاهلیّت بود باطل کرد و با مردم به شیوه عدل مواجه شد. این چنین امام عصر(عج)، زمانی که قیام کند، آنچه را که در عصر جاهلیّت و آرامش و تن‌آسایی در اختیار مردم بود، باطل مي‌کند و با مردم به عدل رفتار مي‌نماید.»



ضلالت یعنی چه؟
در ادامه همان زیارت اربعین مي‌خوانیم: «و من حیره الضلاله ...؛ تا انسان را از سردرگمی ضلالت و گمراهی نجات دهد.»
ضلالت به معنای انحراف از حق، گمراهی، گم کردن راه یا گم شدن خود انسان در خود است؛ از خداوند در سوره حمد مي‌خواهیم ما را از گمراهان و گمشدگان قرار ندهد و در بسیاری از آیات قرآن، کفر، فسق، اسراف، ظلم و معصیّت و ... از مصادیق ضلالت و گمراهی شمرده شده است.
1. اميرمؤمنان (ع) در برخورد با خوارج در نهروان به آنها هشدار مي‌دهد که: «آن کس که شما را فریب داد، کار را به زیان شما تمام کرد». پرسیدند: ای امیرمؤمنان چه کسی آنها را فریفت؟ فرمود: «شیطان گمراه شده و نفس فرمان دهنده به بدی».
2. حضرت علی (ع) در سخنی دیگر مي‌فرمایند: «کسی که به هدایت الهی هدایت یافت، ارشاد شده است و آن کس که هدایت را در غیر هدایت الهی جست‌وجو کرد، گمراه شده است. کسی که از غیراهل هدایت طلب هدایت کند، گمراه خواهد شد.»
3. و همچنين در خطبة 97 نهج البلاغه مي‌فرماید: «بنگرید به اهل بیت پیامبرتان(ص)، ملازم علايم و نشانه‌های آنها باشید ... از آنها پیشی نگیرید که گمراه مي‌شوید و از آنها عقب نمایند که به هلاکت مي‌افتید.»
4. و در خطبة 194 مي‌فرماید: «شما را از منافقان برحذر مي‌دارم، زیرا آنها گمراهان گمراه کننده و لغزندگان لغزاننده هستند.»
5. و در عبارت‌های جامع دیگری مي‌فرماید: «ساده‌ترین چیزی که بنده به وسیله آن گمراه مي‌شود آن است که حجّت الهی را نشناسد، همان حجّتی که خداوند او را شاهد بر بندگان خود قرار داده و فرمان داده که از او اطاعت کنند و ولایت او را بر آنها واجب گردانیده است.»7
6. و در حدیث ثقلین از رسول خدا(ص) بارها نقل شده که: «من در بین شما دو چیز سنگین و گرانبها باقی مي‌گذارم، کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) اگر به آنها تمسّک جویید هرگز گمراه نمی‌شوید و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در قیامت در کنار حوض کوثر به من بپیوندند.»
رسالت پیامبر(ص) برا ی نجات انسان از جهل و بی‌خبری و ضلالت و گمراهی آغاز شد، در غدیر به کمال رسید؛ امّا در سقیفه بنی ساعده تمام کفر و جاهلیّت و عصبیّت و گمراهی در برابر انسان رها شده از بردگی‌ها و بدبختی‌ها به پاخاست و همه نیروهای اهریمنی خویش را بسیج کرد و در آن دوران غفلت‌زده فریاد بیدارگر صدیقة کبرا(س)، جهاد و مبارزه بی‌امان امام علیّ بن ابی‌طالب(ع)، روشن‌گری امام مجتبی(ع) و یاران باوفای آنها و شهادت همة آن عزیزان، زمینه‌اي شد برای ایثار و بذل خون دل امام مظلوم ، حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)، یاران، برادران و فرزندان شهیدش و اگر امروز در دنیای ما کورسویی از آگاهی، بصیرت، عدالت و آزادگی وجود دارد، مدیون آن همه ایثارگری آنهاست و از کربلا و از ظهر عاشورا تا قیام فرزند منتقم آن عزیز این خون‌ها خواهد جوشید و در ظهور آن ذخیره محبوب الهی انسان از جهل، بی‌خبری، ضلالت و گمراهی و از بند همة شیاطین نجات خواهد یافت و دنیا سرتسلیم و رضا به عبودیت خدا خواهد سپرد.
«اللّهمّ جدّد به ما امتحی من دینک»
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسلام و ایران


همه چیز از یك دعوت ساده شروع شد. در سال ششم هجری قمری، پیامبر اكرم(ص)، امپراتوران «ایران» و «روم» را مخاطب خویش ساخت و با اعزام چند پیك به دربار امپراتوران ایران و روم آنان را به پذیرش اسلام دعوت نمود. عبدالله بن خدافه سهمی قریشی، نامه ممهور به مُهر رسول خدا(ص) را در سادگی تمام و با سرعت به دربار خسرو پرویز ساسانی می‌رساند. پادشاه ساسانی،مست از باده قدرت، تكیه زده بر اریكه امپراتوری، نامه را می‌گشاید:
«از محمّد فرستاده خدا به بزرگ زمامدار ایران.
درود بر آن كسی كه حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد كه محمّد(ص) بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می‌خوانم. من فرستاده خداوند بر همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجّت را بر كافران تمام كنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی‌گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن توست.»1

نامه بر خسرو پرویز گران می‌آید و آن را گستاخی بزرگ‌مردی از «جزیرة العرب» علیه خود تلقّی می‌كند و بی‌محابا، نامه را پاره و به گوشه‌ای می‌افكند.
پیك نامه بر رسول خدا(ص) باز می‌گردد تا گزارش گستاخی پادشاهِ «ساسانی» را به محضر رسول خدا(ص) ارائه كند؛ امّا از دیگر سو، خسرو پرویز، حكم بازداشت این پیامبر عربی را صادر كرده و به سوی اجرا برای امیر دست نشانده خود در «یمن»، یعنی باذان بن ساسان ارسال می‌كند.
خسرو پرویز، درنیافت كه با پاره كردن نامه رسول خدا(ص)، در حقیقت حكم مرگ و پاره شدن شكم خودش را امضا كرده است.
در سال ششم هجری قمری، یعنی سال ارسال نامه رسول خدا(ص)، ایرانِ ساسانی به عنوان رقیب سرسخت امپراتوران روم، بخش‌های مهمّی از دریای «مدیترانه» تا شرق دور و مرز «چین» را در تصرّف خود داشت. مناطق مرزی جزیرة العرب و از جمله یمن نیز تحت سلطه امیران ساسانی بود. این منطقه به دلیل موقعيّت ویژه‌اش گاه به تصرّف «رومیان» و گاه به تصرّف ایرانیان در می‌آمد.
یكی از منابع مهمّ تاریخی مربوط به ایران عصر ساسانی، «اخبار الطِّوال» ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری است كه به زبان عربی نوشته شده است. دینوری در سال 281 ه‍ .ق. وفات یافته است.
اخبار الطّوال، از سرگذشت حضرت آدم(ع) و پیامبران بنی‌اسرائیلی و بالأخره تاریخ باستانی ایران و یمن سخن می‌گوید و فتوحات نخستین اعراب و فتوحات «قادسيّه» و «نهاوند» را به تفصیل در می‌آورد.
در اخبار الطّوال آمده است كه تا پیش از ورود ایرانیان، یمن بر اثر تحریك رومیان توسط دولت «حبشه» اشغال شده بود. انوشیروان ساسانی به قصد كمك به یكی از شاهزادگان یمنی، سَيْفِ بن ذِی يَزَن، سرداری دیلمی را به همراه جمعی از زندانیان دربند، راهی سرزمین یمن می‌كند.
در سال 570 م. با در هم شكسته شدن حكومت آخرین امیر حبشی كه از خاندان ابرهه بود، یمن تبدیل به سرزمینی دست نشانده ایرانیان ساسانی شد. به این ترتیب در اوان تولّد پیامبر اكرم(ص)، گروه بی‌شماری از ایرانیان در یمن، «عدن»، «حضرموت» و سواحل «دریای سرخ» زندگی می‌كردند و یمن را به تمامی در اختیار داشتند.

اوّلین ایرانیان مسلمان
حكم دستگیری رسول خدا(ص) به دست امیر یمن، باذان بن ساسان می‌رسد. او بی‌درنگ، دو نفر به نام‌های بابویه و خسرو را با نامه‌ای، روانه «مدینه» می‌سازد و پیامبر(ص) را از حكم بازداشت پادشاه ساسانی با خبر می‌سازد.
حضرت پس از ملاقات با دو پیك امیر یمن، ایشان را برای استراحت روانه می‌كند و از آنان می‌خواهد تا روزی دیگر برای دریافت پاسخ باز گردند.
روز دیگر، رسول خدا(ص)، خبر دریده شدن شكم خسرو پرویز و كشته شدن او به دست پسرش، شیرویه را به مأموران باذان می‌دهند.
مأموران دست تهی باز می‌گردند و در امارت باذان بن ساسان، جملگی از خبر مرگ پادشاهِ «ساسانی» مطّلع و از اخبار غیبی رسول خدا(ص) متعجّب می‌شوند. پیامبر اكرم(ص) با تقدیم هدایایی به قاصدان یمن فرموده بود:
«به یمن باز گردید. سلام مرا به باذان برسانید و بگویید اگر مسلمان شود، حكومت یمن را همچنان در اختیار خواهد داشت.»
باذان بن ساسان اسلام آورد و با گروهی از ایرانیان كه به آنان «ابناء» و «احرار» می‌گفتند، هسته جدید و اوّلیه ایرانیان مسلمان ساكن یمن را ایجاد كرد. این فرزندان آزاده نقش مهمّی در تاریخ گذشته یمن و جهان اسلام ایفا كردند و چنان‌كه خواهد آمد، نقش مهم‌تری را نیز در آخرالزّمان و در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) ایفا خواهند كرد.
باذان تا آخرین روزهای حیات به عنوان امیر مسلمان یمن در خدمت بود و پس از وی، به حكم پیامبر اكرم(ص)، فرزندش، شَهْر بن باذان حاكم یمن شد. نكته جالب آنكه، اوّلین شهید ایرانی نیز از همین سرزمین برخاست.
ماجرا از این قرار بود كه پس از بازگشت پیامبر اكرم(ص) از حجّـ[ الوداع، در آخرین سال حیات، یعنی سال یازدهم هجری قمری، مردی از بزرگان یمن به نام اسود بن كعب بن عوف ادّعای پیامبری كرد. اسود از طایفه «بنی عنس» و معروف به اسود عنسی بود.
اسود جماعتی را گرد خود آورد، به شهر «نجران» حمله برد و سراسر منطقه ساحلی و بخش‌های درونی «جزیره» تا حضرموت و حدود «طائف» را به تصرّف در آورد.
شهر بن باذان برای جنگ با وی به پا خواست و با 700 سوار تا نزدیكی «صنعا» پیش رفت.
شهر بن باذان در جنگ به شهادت رسید و عنوان «اوّلین شهید ایرانی» را به نام خود ثبت كرد. سرانجام اسود عنسی در خواب كشته شد و شورش گستاخانه‌اش بی‌نتیجه ماند.
گسترش اسلام در یمن و گرایش شیعی ساكنان این منطقه، مرهون مأموريّت‌ها و حضور امیرمؤمنان(ع) در یمن است.
حضرت علی(ع)، چند مأموريّت از طرف رسول خدا(ص) در یمن داشتند.
جمع‌آوری خراج و سامان دادن به اوضاع یمن، موضوع مأموريّت امام علی(ع) در یمن بود. طيّ این سفرها، ایرانیان مقیم یمن، یعنی الابناء و بنی الاحرار
از نزدیك با امام علی(ع) دیدار كردند. این واقعه مربوط به سال دهم هجری قمری است و باعث شد تا ایرانیان از جانب خود نماینده‌ای به نام فیروز را جهت ابراز وفاداری و ایمان به مدینه نزد پیامبر اكرم(ص) گسیل دارند.2
پس از كشته شدن خسرو پرویز، پادشاهيِ ساسانی تا زمان پادشاهی و دولت مستعجل یزدگرد سوم در سال 623 م. ادامه یافت؛ لیكن این امپراتوری روی آرامش و سكون و نیكبختی به خود را ندید. هر روز، بیش از پیش آفتاب این دولت روی به افول نهاد تا آنجا كه در فاصله چهار سال، كشور ایران، امارت ده شاهنشاه3 را به تجربه نشست.
آرتور كریستین سن4 ‌می‌نویسد:
علّت اینكه قومی چون عرب بیابانی، در ظرف مدّت قلیلی توانست كه دولتی صاحب تأسیسات نظامی، مانند دولت ساسانی را از میان بردارد، اغتشاش و فسادی بود كه بعد از خسرو پرویز در همه امور ایران رخ داد.5
او در ادامه اضافه می‌كند:
خلاصه آنكه، در اوج اغتشاش، سی و پنجمین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم را كه از اخلاف خسرو پرویز بود، در سال 623 م. در «اصطخر فارس» یافتند. بزرگان اصطخر او را كه متواری بود و بیش از پانزده سال نداشت، به پادشاهی خواندند و در آتشكده «اردشیر» بر تخت شاهی نشانده و تاج بر سرش گذاردند.6
اوضاع «ایران» به همین منوال بود و این شرایط از چشم خلفای مسلمان حاكم بر حجاز دور نمانده بود.

حمله اعراب مسلمان به ایران
ابی حارثه، سردار خلیفه مسلمانان، یعنی عمر بن خطّاب كه در «سوریه» مشغول بود، اخبار هرج و مرج ایران را به گوش خلیفه رساند.
خلیفه موقعيّت را مغتنم شمرد و نامه‌ای به دربار یزدگرد فرستاد.
به نوشته گردیزی، یزدگرد آخرین ملوك عجم بود و پانزده سالگی به پادشاهی رسید، در زمانی كه بیست و دو روز از خلافت ابوبكر گذشته بود.7
به قول ابن مسكویه رازی، پادشاهی او [یزدگرد سوم] در برابر پادشاهی پدرانش به خواب و گمان می‌مانست.
چون كودك بود، كار كشور هم به دست بزرگان و دستوران می‌چرخید. چنین بود كه كار كشور «پارس» سستی گرفت و دشمنان از هر سو بر یزدگرد گستاخ شدند و سرزمین مرزی ایران را یكی پس از دیگری از چنگ وی به در آوردند یا ویران كردند.8

نامه عمر بن خطّاب به یزدگرد سوم و جواب او
نامه عمر بن خطّاب به دربار یزدگرد سوم رسید. در نامه نوشته بود:9
بسم الله الرّحمن الرّحیم
از عمر بن خطّاب، خلیفه مسلمانان به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس ،یزدگرد! من آینده خوبی برای تو و ملّت تو نمی‌بینم؛ مگر اینكه پیشنهاد مرا قبول كرده و بیعت نمایی. زمانی سرزمین تو بر نیمی از جهانِ شناخته شده، حكومت می‌كرد؛ لیكن اكنون چون افول كرده است. ارتش تو در تمام جبهه‌ها شكست خورده و ملّت تو محكوم به فناست. من راهی برای نجات به تو پیشنهاد می‌كنم. شروع كن به عبادت خدای یگانه، یك خدای واحد، تنها خدایی كه خالق همه چیز در جهان است. ما پیغام او را برای تو و جهان می‌آوریم. او كه خدای حقیقی است. آتش‌پرستی را متوقّف كن. به ملّتت فرمان ده آتش‌پرستی را كه كذب است، متوقّف كنند و به ما بپیوندند؛ برای پیوستن به حقیقت.
الله، خدای حقیقی را بپرستید، خالق جهان را، الله را بپرستید و اسلام را به عنوان راه رستگاری خود قبول كنید. اكنون به راه‌های شرك و پرستش كذب پایان ده و اسلام را به عنوان ناجی خود قبول كنید. با اجرای این، تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسیان را پیدا خواهی نمود، اگر تو بدانی چه چیزی برای پارسیان بهتر است، تو این راه را انتخاب خواهی كرد. بیعت تنها راه است.
خلیفه مسلمانان، عمر بن خطّاب
اصل نامه عمر بن خطّاب به یزدگرد سوم در موزه «لندن» موجود است.
یزدگرد خود را برای تدارك پاسخ مهيّا كرد.
نامه شگفت یزدگرد حاوی نكات نغزی است كه مطالعه‌اش پرده از شناخت ایرانیان از گذشته عرب عصر جاهلی و تفكّر و فرهنگ ریشه‌دار ایرانی برمی‌دارد؛ دریافت و فرهنگی كه در عصر ساسانی دست‌خوش تحریف و یغما گشته بود و امّا اصل نامه:

پاسخ یزدگرد سوم به نامه عمر بن خطّاب
از شاهنشاه، شاه پارس و غیره، شاه كشورها، شاه آریایی‌ها و غیر آریایی‌ها، شاه پارس‌ها و دیگر نژادها و نیز تازیان، شاهنشاه پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمر بن خطّاب، خلیفه تازی به نام اهورا مزدا، آفریننده جان و خرد، تو در نامه‌ات نوشته‌ای كه می‌خواهی ما را به سوی خداوند، الله اكبر هدایت كنی، بدون دانستن این حقیقت كه ما كه هستیم و ما چه را پرستش می‌كنیم.
... تو به من پیشنهاد می‌كنی كه ایزد یگانه و یكتا را پرستش نمایم؛ بدون آنكه بدانی هزاران سال است كه پارس‌ها ایزد یكتا را پرستش كرده‌اند و پنج نوبت در روز او را عبادت می‌نمایند. سال‌هاست كه در این سرزمینِ فرهنگ و هنر، این راه عادی زندگی بوده است.
زمانی كه ما سنّت مهمان‌نوازی و كردارهای نیك را در گیتی پایه‌گذاری نموده و پرچم پندار نیك، گفتار نیك و كردار نیك را برافراشتیم، تو و نیاكانت بیابانگردی می‌كردید ... و دختران بی‌گناه خود را زنده به گور می‌نمودید.
... خداوندگار ما، اهورا مزداست و عجیب است كه شما مردم نیز او را تازه كشف كرده و او را به نام الله اكبر نام‌گذاری نمودید؛ امّا ما مثل شما نیستیم؛ ... ما به نوع بشر كمك می‌كنیم؛ ما عشق را میان بشريّت می‌گسترانیم؛ ما نیكی را در زمین می‌گسترانیم ...
آیا این الله است كه به شما فرمان می‌دهد تا بكشید، غارت نمایید و تخریب كنید؟ آیا شما رهروان الله هستید كه به نام او این اعمال را انجام می‌دهید یا هر دو ...
افسوس، آه، افسوس ... كه امروز ارتش‌های پارسی از ارتش شما شكست خورده‌اند!
من از تو درخواست می‌كنم كه با الله اكبر خودت در بیابان‌هایت بمان و به شهرهای متمدّن ما نزدیك مشو؛ زیرا اعتقادات تو خیلی مهیب و رفتارت بسیار وحشیانه می‌باشد.
شاهنشاه یزدگرد سوم ساسانی
این نامه‌نگاری پس از جنگ «قادسيّه» و پیش از جنگ «نهاوند» كه حدوداً چهار ماه طول كشید و تكلیف رویارویی ایرانیان و مسلمانان معلوم شد، ردّ و بدل شده است.10 به گواهی مدارك موجود تاریخی، میان عمر بن خطّاب و یزدگرد، نامه‌هایی ردّ و بدل شده است. مطالعه این دو نامه، نكات لطیفی را فراروی ما قرار می‌دهد كه به اختصار بیان می‌شود:
1. جناب عمر بن خطّاب، نه تنها یزدگرد ساسانی، بلكه ایران و ایرانیان را نمی‌شناسد. این بی‌خبری را یزدگرد در پاسخی كه به نامه می‌دهد، متذكّر می‌شود و فقدان شناخت از فرهنگ و باورهای ایرانی را به رُخ او می‌كشد؛
2. عمر بن خطّاب، یزدگرد و ایرانیان را نه به سوی اسلام و بیعت با اسلام، بلكه به سوی خود و «بیعت با خود» می‌خواند. به عبارت دیگر برای او دعوت به اسلام، پلی است برای فراخواندن ایرانیان به خود، از همین روست كه در انتها نیز، «بیعت با خود» را تنها راه رهایی ایران از فنا و نابودی معرفی می‌كند؛
3. یزدگرد سوم، با متذكّر شدن مبادی اوّلیه و مبانی اعتقادی ایرانیان، بر یگانه‌پرستی ایرانیان تأكید می‌كند و اصول اخلاقی ایرانیان را متذكّر می‌شود. این همان نكته‌ای است كه اعراب مسلمان دشمن اهل بیت(ع)، همچون اشعث به دلیل نادانی و غفلت از آن، امام علی(ع) را مواخذه و لطف، احسان و اكرام حضرت به ایرانیان را نكوهش می‌كردند؛
4. تجربه و خاطرات یزدگرد از پیشینه رفتارهای اعراب جاهلی مانع از قبول دعوت خلیفه وقت، عمر بن خطّاب و ادّعای او مبنی بر طهارت و یكتاپرستی می‌شود؛
5. یزدگرد ساسانی از محتوای نامه عمر بن خطّاب، نمی‌تواند پی به برتری فرهنگ و دین اسلام ببرد. از این رو پیشینه اعراب را دلیل بر عدم درستی و ادّعای خلیفه می‌شناسد؛
6. پیشینه فرهنگی و تمدّنی، پهناوری سرزمین و شمار سربازان، یزدگرد را غرّه كرده و مجال تأمّل را از او باز می‌ستاند؛
7. و بالأخره آنكه، صورت كم رمق مانده از حیات تمدّنی ایران، مانع و حجابی است كه پادشاه جوان را از درك سرآمدن دولت و وقت امپراتوری ساسانی باز می‌دارد.
متذكّر می‌شوم، آغاز حملات اعراب مسلمان به مرزهای ایران در دوره خلافت ابوبكر (11 ـ 13 ه‍ .ق.) بود. حملات اوّلیه با فرماندهی خالد بن ولید صورت گرفت ... امّا در ابتدا اعراب از جنگیدن با ایرانیان وحشت داشته و جرئت روبه‌رو شدن با سپاهیان ایران را نداشتند. با این حال، مثّنی بن حارث كه صحابی و از امرای شجاع و صاحب رأی بود، مردم را به جنگ با ایران وادار می‌كرد.11

فتح ایران
با مرگ ابوبكر، جانشین او عمر بن خطّاب (13 ـ 23 ه‍ .ق.) فتوحات را ادامه داد. در دوره خلافت ده ساله عمر بن خطّاب، ایران كاملاً به تصرّف اعراب در آمد.
در همین موقعيّت، در حالی كه هیچ یك از طرفین متوجّه و متذكّر آنچه در پس پرده می‌رفت، نبودند؛ طرّاح تقدیر
رقم زننده به سرنوشتی می‌شد كه تا ابدالآباد و مرحله به مرحله و پرده در پرده نتایج آن بارز می‌شد.
سلطان در حالی كه افول ستاره دولت خود را نظاره می‌كرد، مات و متحيّر وقایع مانده و خلیفه جویای تخت و تاج ساسانی سرمست از گشوده شدن دروازه‌های سرزمین پارس و هر دو، بی‌خبر از انعقاد نطفه‌ای شگفت.
تعجّب نباید كرد؛ وقتی كه دریافته شود حضرت امام علی(ع)، از حضور مستقیم در جنگ میدانی با ایرانیان پرهیز می‌كند و لشكریان را متذكّر ضرورت مراعات همه شئون و آداب در وقت رویارویی با ایرانیان می‌شود.
سردار پر نخوت یزدگرد، رستم فرّخ‌زاد در اردوگاه آراسته، شعبـ[ بن مغیره را كه مأمور ابلاغ نامه سعد بن ابی وقّاص، سردار اردوگاه مسلمانان است، به حضور می‌طلبد.
شعبـ[ بن مغیره از راه می‌رسد، با لباسی مندرس و سلاحی كه به گردن آویخته، بی‌اعتنا به آن همه سراپرده و جلال و طوق‌داران، رو در روی رستم فرّخ‌زاد می‌ایستد و بی‌آنكه قدم بر فرش بگذارد، در سادگی اعراب مسلمان شده، در وقت ورود به دروازه‌های فارس و دربار سلاطین «ساسانی»، خاطرات زندگی ساده و بی‌آلایش پیامبر اكرم(ص) را در خاطر داشتند؛ اگرچه این آمد و شدها و دیدار تجمّلات درباری، به سرعت همه خاطرات را از صفحه دل و ذهن آنها شست و در مقابل، مستضعفان حاشیه‌نشین امپراتوری ساسانی، دل به سادگی مسلمانان تازه‌وارد بستند و به محبّت مصادره از خاندان كرامت و وحی دل سپردند.
رستم فرّخ‌زاد، پاسخ نامه سعد بن ابی وقّاص را بر حریر سفیدی نگاشت و به دست مغیره داد تا بدو برساند. او همه سعی خود را مصروف مرعوب ساختن سعد وقّاص با به رخ كشیدن سپاه و گنج و پیل و پیلیان می‌سازد و در واقع دست به نوعی اقدام بازدارنده می‌زند.
در پایان هم از سعد بن ابی وقّاص می‌خواهد كه مردی زیباچهره و جهان‌دیده و پهلوان را گسیل دارد تا خواسته اعراب معلوم شود.
او اضافه می‌كند كه پیام شما را به دربار یزدگرد می‌فرستیم و خواهش شما را اعلام می‌كنیم و در پایان او را نصیحت می‌كند كه چشم طمع از ایران ببندد و جنگ با پادشاهی چون یزدگرد ساسانی را طالب نشود.
پس از این، دیگر رفت و آمد قاصدان بی‌ثمر می‌شود.
كریستین سن در این باره می‌نویسد:
رستم فرّخ‌زاد، نایب السّلطنه حقیقی ایران ساسانی، مردی صاحب‌نام و با قوّت فوق العادّه بود با تدبیر و دلیری تمام. او از نتایج رویارویی با اعراب آگاه بود، از این رو، به عنوان فرمانده كلّ قوای ایران، در دفع دشمنی كوشش دلیرانه كرد. سپاهی بزرگ گرد آورد و آماده نبرد شد؛ امّا با پیش‌دستی عمر بن خطّاب، سپاه ایران در سال 636 م. در قادسيّه و نزدیك «حیره» با سعد بن وقّاص، سردار عرب روبه‌رو شد. جنگ، سه روز طول كشید و با شكست ایرانیان خاتمه یافت. رستم كه شخصاً حركات فروج ایرانیان را اداره می‌كرد و در زیر خیمه نشسته و درفش كاویانی را در برابر خود نصب نموده بود، كشته شد و درفش كاویانی كه نمودار شوكت و قدرت ایران بود، به دست عرب افتاد.13
در این هنگامه، سپاه یكصد و بیست هزار نفری «ساسانی» در برابر سپاه سی هزار نفری مسلمانان بی‌تجربه شكست خورد. در این نبرد، كه به نام قادسيّه مشهور شد، بنابر قول مسعودی، درفش كاویانی به دست عربی به نام ضرار بن الخطّاب افتاد. او این درفش را به سی هزار دینار فروخت؛ در حالی كه قیمت واقعی آن 1،200،000 دینار بود.14
ابن خلدون می‌گوید: صورت طلسمی با اعداد و علائم نجومی بر درفش كاویانی دوخته شده بود. در «التنبیه»،15 بهای درفش كاویانی دو میلیون دینار گفته شده است.
سعد بن ابی وقّاص، سردار عرب، این درفش را به سایر خزائن و جواهر یزدگرد كه خداوند نصیب مسلمانان كرده بود، افزود و آن را با تاج‌ها و كمرها و طوق‌های گوهرنشان و چیزهای دیگر برداشته به خدمت عمر بن خطّاب برد. عمر گفت كه آن را گشوده و پاره پاره نمایند و میان مسلمانان تقسیم كنند.16
سپاهیان شاهنشاهی روی به هزیمت نهادند. سعد بن ابی وقّاص با فتح و فیروزی وارد پایتخت خالی شد و در برابر «ایوان كسرا» اردو زد و خود داخل كاخ‌ها شد و در آنجا همه خزائن را كه شاهنشاه نتوانسته بود ببرد، یافتند.
آرتور كریستین سن شرح كامل جواهرات و نحوه انتقال و تقسیم آنها را در كتابش ذكر كرده است.
یزدگرد آخرین تلاش خود را برای گرد آوردن لشكر به كار بست. فرماندهی سپاه را به سرداری سال‌خورده به نام پیروزان داد. سال 642 م. شاهد آخرین رویارویی ایرانِ ساسانی با اعراب مسلمان در نهاوند بود. به این ترتیب جنگی سخت رخ داد.
ارتش یكصد و پنجاه هزار نفری شكست را پذیرا شد. نبردی كه به «فتح الفتوح» شهرت یافت.
یزدگرد كه دیگر از پادشاهی ایران ساسانی جز عنوانی نداشت، روی به فرار نهاد، مسلمانان از «همدان» و «ری» هم گذشتند، «آذربایجان»، «ارمنستان»، همه ایالات فارس و بالأخره اصطخر را كه گاهواره خاندان ساسانی بود، تصرّف كردند. یزدگرد روی به «مرو» نهاد. از ترس مرزبانان مرو روی به فرار نهاد و تنها در تاریكی شب با لباسی زربفت و زیور شاهوار به آسیابی پناه برد.
یزدگرد به قتل رسید تا آنكه به سال 661 م. اسقفی نصارا جسد او را كه در رود افكنده شده بود، شناخت. آن را در طیلسانی مُشك‌آلود بسته و دفن كرد.17
كریستین سن می‌نویسد:
یزدگرد با دربار و حرمسرای خود از پایتخت گریخت؛ در حالی كه هزار نفر طبّاخ و هزار تن رامشگر و هزار تن یوزبان و هزار تن بازبان و جماعتی كثیر از سایر خدمه همراه او بودند و شاهنشاه این گروه را هنوز كم می‌دانست.18
ذكر این نكته لطیف شنیدنی است كه ایرانیان، در آخرین سال قبل از ظهور، در ناحیه اصطخر با سفیانی به مقابله برمی‌خیزند. شكست ایران ساسانی پایانی برای یك شروع بود. مقدّمه‌ای برای یك فتح الفتوح عظیم كه دروازه عالم را بر امام عصر(عج) می‌گشاید.
در جای جای ماجرای ورود اسلام به ایران و اسلام آوردن ایرانیان، صرف‌نظر از صورت حوادث، نكات لطیف و قابل تأمّلی نهفته است كه تنها با شناسایی حوادث و وقایع آینده جهان و عصر ظهور، قابل بررسی و تحلیل است. روایات ویژه آخرالزّمانی، نورافكنی بر لایه‌های تاریك تاریخ فردای ما و جهانیان می‌افكند.
اصطخر، آخرین نقطه مقاومت ایرانیان بود. محلّی كه با شكست فیروزان، همه موانع فراروی اعراب را برداشت و چون دروازه‌ای مجال تصرّف تمامی نواحی فراخ ایرانِ ساسانی را برای اعراب مسلمان فراهم آورد.
به استناد برخی روایات، در آخرالزّمان و در آخرین سال غیبت كبرا و در هنگامه ظهور حضرت صاحب الزّمان(عج)، در همین ناحیه، ایرانیان با همراهی سيّد خراسانی با سپاه سفیانی روبه‌رو می‌شوند و با شكست لشكرش او را به عقب می‌رانند تا آنكه امام(عج) با فتح و فیروزی به «كوفه» وارد می‌شوند.
محمّد قزوینی، روشنفكری غرب زده كه همه حوادث و وقایع را از منظر خاصّ خویش دیده و تحلیل كرده است، در توصیف آخرین رویارویی‌های ایرانیان و مسلمانان، بدون آنكه متذكّر شرایط تاریخی آن زمان و وضع مردان و زنان آفت زده ایران ساسانی باشد، می‌نویسد:
ایرانیان خائن و عرب مآب آن وقت، از اولیای امور و حكّام ولایات و مرزبانان اطراف، به محض اینكه احساس كردند كه در اركان دولت ساسانی تزلزل روی داده و قشون ایرانی در دو، سه دفعه از قشون عرب شكست خورده‌اند، خود را به دامان عرب‌ها انداخته و نه تنها آنها را در فتوحاتشان كمك كردند و راه چاره را به آنها نمودند؛ بلكه سرداران عرب را به تسخیر سایر اراضی كه در قلمرو آنان بود و قشون عرب به آنها حمله نكرده بود، دعوت كردند و كلید قلاع و خزائن را دو دستی به آنان تسلیم كردند ....19
قزوینی اعتراف می‌كند كه ایرانیان با پذیرش تسلیم اختیاری، سلاح بر زمین گذاشتند و حتّی گامی فراتر نهاده، سپاه مهاجم را در تصرّف ولایات یاری دادند. این همه پرده از واقعه دیگری برمی‌دارد كه چشمان ظاهر انگار وی قادر به دیدارش نیست.

موالیان ایرانی
وقت و بخت دولت ساسانی سر آمده بود و این همه را ایرانیان به صرافت طبع دریافته بودند و از دیگر سو، در آینه دل خود هم‌نوایی و همراهی با تاریخی در حال شدن را احساس می‌كردند. تاریخی كه قرین با عهد رسول ختمی مرتبت، پیامبر آخرالزّمان(ص) بود. این هم‌نوایی، «ایران» و ایرانیان را برمی‌كشید تا در صف امّت این پیامبر وارد شوند. این همه، شرفی بود كه از نگاه روشنفكران دور می‌ماند.
شرافت تمسّك به تاریخ ممسوخ ساسانی و آیین منسوخ زرتشتی، ممكن است برای آنكه بسته زمین و ایدئولوژی ملحدانه «ناسیونالیسم» و «پان ایرانیسم» است، ارزشی داشته باشد؛ امّا آنكه چشم بر عالم باقی دوخته، به گونه‌ای دیگر همه آمد و شدها را می‌نگرد.
چهارهزار نفر از اردوگاه ایرانیان، اسلام را پذیرا شدند و به جمع موالیان پیوستند.
در اصطلاح تاریخی، موالی جمع مولی، به كسانی اطلاق می‌شد كه عرب نبودند و به اعراب می‌پیوستند. عجم‌ها (پارسی نژاد و غیر پارسی) آن زمان كه به حوزه اسلامی وارد می‌شدند، با پذیرش اسلام و عقد پیمان با یكی از قبایل عرب، امان می‌یافتند و در زمره موالیان وارد می‌شدند و به عنوان موالی شناخته می‌شدند.
یكی از بهره‌های موالی از انعقاد این پیمان آن بود كه در هنگام ارتكاب جنایت و محكوم شدن به پرداخت دیه، افراد قبیله به یاری آنان می‌شتافتند؛ همچنان‌كه آنان نیز در جنگ‌ها همراه با قبیله هم‌پیمان خود می‌جنگیدند.20
امیرمؤمنان(ع)، توجّه و الطافات ویژه‌ای به موالیان ایرانی داشتند. مشهور است كه در سپاه مختار ثقفی (66 ه‍ .ق.) كه به قصد خون‌خواهی امام حسین(ع) قیام كرد، كمتر كسی به زبان غیر فارسی تكلّم می‌كرد.21
به عكس سیره و سنّت اهل بیت(ع)، «امویان» مسلمانان را به دو دسته یا دو طبقه مجزّا تقسیم می‌كردند: اعراب و موالیان. بر اساس تعریف آنان، موالیان مسلمانان غیر عربی بودند كه در جنگ با مسلمانان شركت نكرده و اسیر نشده بودند؛ ولی اعراب، به سبب آنكه بلاد موالیان را با جنگ فتح كرده بودند، آنان را بندگان آزاد كرده خویش می‌دانستند.
این همه، در حالی بود كه ایرانیان در سیمای مسلمانان كه به ایران هجمه آورده بودند، نشانه‌هایی از دریافت‌ها و پیشینه قومی و اخلاقی نیاكان خود را كه متّكی و مبتنی بر جوانمردی بود، مشاهده كرده بودند و با روی باز به استقبال سپاه اسلام شتافتند؛ اگرچه اعراب و به ویژه وابستگان به دستگاه خلافت اموی در سده اوّل هجری قمری بر آنان جفا روا می‌داشتند.
در زمان حكومت معاویه (41 ـ 60 ه‍ .ق.) جمعيّت موالیان «كوفه» بالغ بر بیست هزار نفر بود. معاویه با شنیدن این آمار و ارقام وحشت كرد و قصد كشتن آنها نمود؛ امّا با مشورت أحْنَفْ بنِ قَیس از این تصیمم خطرناك منصرف شد و سرانجام برای دوری گزیدن از موالیان، به زِیاد بنِ أبیه، حاكم خود در كوفه دستور داد تا تعداد زیادی از آنها را به شهرهای دیگر، همچون «شام» و «بصره» بكوچانند.22
از مستندات متون تاریخی چنین برمی‌آید كه تا قبل از ورود حضرت علی(ع) به كوفه، سیاست حاكم و نیز رفتار مردمان عرب با موالیان بدین گونه بود كه با آنها به عنوان شهروند درجه دوم برخورد و آنها را از بسیاری حقوق طبیعی، اجتماعی و دینی محروم می‌كردند. سهم بسیار اندكی از بیت‌المال را به آنها می‌دادند و هنگامی كه برای اوّلین بار حضرت علی(ع) موالی را با عرب‌های كوفی در پرداخت عطا یكسان قرار داد، به شدّت از سوی عرب‌ها مورد اعتراض قرار گرفتند.
با ورود حضرت علی(ع) به كوفه، موالی نزد او رفته، تبعیضات فوق را یادآور شدند. ایشان تصمیم گرفتند تا با گفت‌وگو با كوفیان عرب، این مشكلات را برطرف كنند.23

چرا اسلام، چرا تشيّع؟
ایران و ایرانیان با پذیرش شكست و تسلیم خود خواسته، وارد گردونه تقدیر كلّی الهی شدند. به نوشته استاد مرحوم سيّد جعفر شهیدی، عواملی كه سبب شد در مدّتی كمتر از ده سال این امپراتوری بزرگ با چنین نیروی نامنظّم و ساز و برگ ابتدایی نابود شود، به شرح زیر است:
1. ناخشنودی مردم از حكومت ساسانی در پایان كار این خاندان؛
2. فشار سخت طبقه حاكم و دستگاه‌های وابسته بدان بر مردم؛
3. دیرینگی (پوسیدگی و كهنگی) و بی‌روح گردیدن «آیین زرتشتی» از دوره قباد به بعد؛
4. نشر مبادی اسلام در ایران و سادگی و بی‌پیرایگی این دین؛
5. اصل عدالت و مساوات در اسلام كه مردم این مساوات را می‌دیدند و بشارت آن را به این و آن می‌دادند.24
شایان ذكر است كه به قول استاد شهیدی، دیرینگی (كهنگی) و بی‌روح شدن «آیین زرتشتی»، به منزله تهی شدن همه ذخایر این آیین و ناتوان بودنش برای پاسخ‌گویی به نیازها و مقتضيّات فرهنگی و تمدّنی سال‌های پایانی عصر ساسانی بود.
به نوشته دِیاكُونْفْ،25 سلطنت ساسانیان كه همانند مجسّمه‌ای بر روی پایه‌های گلی استوار بود، در برابر حمله و هجوم اعراب نتوانست تاب مقاومت بیاورد.26
افزون بر این همه، سختی‌ها و دردها و رنج‌هایی بود كه مرغان ایرانی را به صیدگاه شهسوار شیرین‌كاری برده بود كه آنان را به باغ آبادان و پر برگ و بار دوستی با اهل بیت(ع) و خدمت بر آستان مباركشان می‌كشید و تاج كرامت
الی الأبد را بر سرشان می‌گذاشت؛ امّا ایرانیان تا نیل به درجه بلندی از «آگاهی و آمادگی» برای قرب به پیشگاه سلطانی و اجرای مأموريّت آن، راه درازی در پیش داشتند.
جای دارد پرسیده شود: چرا ایرانیان و ایران را به این گردونه فراخوانده و به دامگه سلطانی كشیدند؟ و دیگر اینكه، چرا ایرانیان بر روی اسلام و مسلمانان آغوش گشودند و دامان خویش را مهيّای پرورش آن كردند؟
استاد فرزانه، شهید مطهّری درباره این پذیرش می‌نویسد:
مردم ایران كه مردمی باهوش بودند و به علاوه سابقه فرهنگ و تمدّن نیز داشتند، بیش از هر ملّت دیگر، نسبت به اسلام شیفتگی نشان دادند و به آن خدمت كردند ... ایرانیان روح اسلام و معنی اسلام را در نزد خاندان رسالت یافتند. فقط خاندان رسالت بودند كه پاسخ‌گوی پرسش‌ها و نیازهای واقعی روح ایرانیان بودند.27
دلایل بسیاری برای اثبات انطباق «روح و معنی اسلام» و «روحیه ایرانیان» می‌توان ارائه كرد. این روح به طور خاص در خاندان رسالت جاری بود و مطالبات حقیقی ایرانیان را پاسخ می‌گفت.
این هماهنگی و همگونی را در ساحات نظری و اعتقادی و همچنین فرهنگ و اخلاق كهن ایرانیان، به ویژه آنچه كه از تیررس تحریف و دست‌كاری و دستمالی عُمّال حكومتی و روحانیان آلوده عصر ساسانی در امان مانده بود، می‌توان ملاحظه كرد.
پیش و بیش از آنكه ایرانیان، خودشان معرّف ویژگی‌ها و صفات كمالی روحی و اعتقادی ساكنان این سرزمین باشند یا بخواهند سنّت‌های ممدوح فرهنگی و خُلقی ایرانی را بنگارند، بیگانگان در این باره داد سخن داده‌اند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
معاون دبیركل حزب الله : تا آيت ‌الله خامنه‌اي هست، نگراني نداريم


"تا آيت‌الله خامنه‌اي هست، نگراني نداريم" معاون دبیركل حزب الله گفت: با استمرار خط امام خمینی (ره ) و در پرتو رهبری حضرت آیت الله خامنه ای هیچ نگرانی نسبت به آینده انقلاب وجود ندارد و انقلاب در مسیر پیشرفت و توسعه همه جنبه حركت می كند. به گزارش ایرنا شیخ 'نعیم قاسم' نویسنده كتاب 'الإمام الخمینی الاصالة والتجدید' در مراسم رونمایی از كتابش كه در سالن اجتماعات مجتمع 'الساحة' بیروت برگزار شد ، طی سخنانی افزود: قصدم از تالیف این كتاب ارایه مرجع و منبعی برای معرفی اصول و مبانی فكری و اندیشه ی امام خمینی (ره ) بود زیرا امام نه حادثه ای موقتی و نه پدیده ای زودگذر بلكه مدرسه و روشی در فكر، اندیشه و عمل اسلامی بود.

وی ضمن تشكر از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در لبنان برای برپایی این مراسم و تقدیر از حضور چشمگیر علاقه مندان به كتاب و كتابخوانی، اظهار داشت در این كتاب سعی كردم به شكلی مستند و در عین حال روان و واضح به گونه ای اساسی اصول مدرسه فكری امام خمینی را معرفی نمایم كه خواننده با به پایان بردن كتاب تصویری روشن و واضح از آن بدست آورد.

نعیم قاسم گفت: در حین تالیف به گونه ای عمل كردم كه خواننده به راحتی بداند چه بخشی سخن من است و چه بخشی نقل كلام امام می باشد؛ بر این موضوع تاكید دارم زیرا در بسیاری از كتابها كه در مورد امام خمینی نوشته شده این حد و مرز مشخص نیست و گاهی سخن مؤلف با كلام امام در هم آمیخته است.

معاون دبیركل حزب الله گفت: من در حین مطالعه برای تدوین كتاب با زوایای جدیدی از اندیشه امام خمینی آشنا شدم كه برای خودم تعجب بر انگیز بود.

نعیم قاسم در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینكه انقلاب اسلامی ایران ثمره و تجلی اندیشه و مدرسه فكری امام خمینی است، تاكید كرد: با كمی دقت ملاحظه می شود هر كس با این انقلاب در افتاد، سرنگون شد؛ در واقع انقلاب اسلامی ثابت است و دیگران در منطقه متغیر می باشند.

سفیر ایران در بیروت نیز با اشاره به فضای ظلم و ستم و وابستگی حاكم بر ایران در زمان سلطنت شاهنشاهی و نهضت ملت ایران به رهبری امام خمینی(ره) مروری بر تحول ایران با رهبری امام و بر هم خوردن معادلات و موازنه‌های موجود در تحقق خواسته انبیاء داشت و به جایگاه معنوی امام خمینی(ره) نزد ملت ایران اشاره كرد و استقبال از امام و تشییع پیكر مطهر ایشان را شاهدی بر این موضوع داشت.

عضنفر ركن‌آبادی در ادامه به كتاب پرداخت و گفت: نعیم قاسم كه انقلاب اسلامی را درك نموده و از ابتدای پیروزی انقلاب با التزام به خط اسلام ناب‌محمدی، پیگیر و همراه انقلاب بوده در كتاب 'الامام الخمینی الاصالة والتجدید' تلاش دارد از دریای اندیشه امام، گوهرهای ارزشمند و راهنمای قیام، جهاد، پیروزی و عزّت را استخراج نماید و در هفت فصل به پایه‌های فكری خط امام پرداخته تا تصویر فراگیری از آن ارائه دهد.

سفیر كشورمان در بخش دیگری از سخنان خود به فصل هفتم كتاب اشاره نمود كه نویسنده به استمرار خط امام توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی پرداخته و سخن معظم له در توصیف حاكمیت اسلام ناب محمدی(ص) در انقلاب اسلامی و جایگزین شدن این اسلام به جای جهل و خرافه و بدعت و تحجّر، را نقل نمود.

كریم بقرادونی از شخصیت‌های برجسته مسیحی مارونی و رییس سابق حزب كتائب نیز در سخنان خود گفت: شیخ نعیم قاسم دركتابش موفق شده دگرگونی بنیادین در تصویر رایج از امام خمینی كه عامدانه یا غیر عامدانه در افكار بسیاری از مردم شكل گرفته است ایجاد نماید و به شكلی علمی و مستند، تصوّر صحیح از امام را ارائه دهد.

وی گفت: نویسنده كتاب، پیدایش جمهوری اسلامی ایران را رویدادی منحصر به فرد و پدیده‌ای استثنایی بر می‌شمارد و آن را انقلابی كم نظیر می‌داند كه شاه را نه با اراده خارجی، كودتای نظامی و یا با ترور و اغتشاش بلكه با اراده ملّت سرنگون كرد.

وی در ادامه تأكید كرد: مؤلف در این كتاب، روش رایج را كنار نهاده و به بعضی قضایای درونی و وجدانی می‌پردازد كه از مهمترین عناوین آن ، علاقه به سپاه پاسداران ، احترام به حقوق اقلیتها ، پذیرش مبدا حق اختلاف نظر ، دعوت به وحدت اسلامی ، گرامی داشت مقام زن و امید به جوانان می باشد.

بقرادونی در پایان سخنان خود به فصل هفتم كتاب تحت عنوان 'امام الخامنئی و خط الامام الخمینی' پرداخت و با نقل دیدگاه امام خمینی نسبت به مقام معظم رهبری و توصیف ایشان به خورشید نورانی، گفت: كتاب شیخ نعیم قاسم را بخوانید تا همواره بدانید اصالت و تجدد را بهترین جانشین از بهترین پیشین به ارث برده است؛ هر دو امام (امام خمینی و آیت الله خامنه‌ای) دو قضیه را بر دوش گرفتند؛ قضیه مقاومت در برابر مستكبرین و اشغالگران و قضیه یاری به مستضعفان و محرومان و هر دو بخش مهمی از قرن گذشته و كنونی را رقم زدند و چهره ایران، خاورمیانه و دنیا را دگرگون ساختند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کارت عروسی یک شهید + عکس

به گزارش گروه«حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس ، طیبه کلاگر همسر شهید ابوالقاسم کلاگر و خواهر شهید علی رضا کلاگر، طیبه توی طایفه اش، هفت شهید دیده، روی هفت تابوت شیون کشیده، هفت بار، هر خبری که رسیده، هر بار هفتاد مرتبه دلش لرزیده. طیبه خیلی سن نداشت. خیلی با شوهرش زندگی نکرده که شهید شده.


طیبه خودش می گوید: بار اول که ابوالقاسم آمد خواستگاری ام، سرش را پائین انداخت و گفت: دختر عمو، من مرد جنگ و تفنگ و جبهه ام، من یک مسافرم، زیر چشمی نگاهی کردم و توی دلم گفتم: مسافر بهشت. من دلم بهشت می خواهد. انگار حرف های دلم را شنید! زیر چشمی نگاهی انداخت و گفت: چیزی گفتی دختر عمو.
همان لحظه دلم برایش تنگ شد، همان لحظه به دلم گفتم: با من مدارا کن… .
بله را که گفتم، رفت و با یک بسته کارت عروسی برگشت.
گفت: دختر عمو دوست داری کارت عروسی، کارت دعوت مهمان های ما چه شکلی باشد؟
گفتم: معلوم است دیگر، مهمان های ما یا شهدای آینده هستند، یا الان خانواده هاشون یک شهید داده اند، یا جانبازند، تازه مگر شوهر من مسافر بهشت نیست، کارت عروسی ما هم باید در حد خودمان باشد.
مگه میشه خدا را دعوت کرد، کارت دعوت خدا، خدائی نباشد.
خندید و کارتی که چاپ کرده بود، نشانم داد. (تصویر کارت در ضمیمه مطلب)
بعد یک کارتی هم سوای از کارت ما، سپاه گرگان برای ما هدیه آورد، آن هم خیلی قشنگ بود.
عروسی کردیم، هفت روزه عروس بودم که ابوالقاسم رفت جبهه، دیگه ماندگار شد، هر چند وقتی یک مرخصی می آمد و چند روزی بود و می‌رفت.
سه سال با هم زندگی کردیم، زندگی ما در برهه شلیک گلوله و خمپاره و اطلاعیه های جنگ بود.

هر عملیات که می شد، دلم فرو می ر یخت، هی به دلم تشر می‌زدم، با من مدارا کن، مدارا کن.
یک روز که دلم خیلی دلتنگ ابوالقاسم شده بود، خبر دادند؛ مسافر بهشت، پر کشید و رفت.
ابوالقاسم شهید شد، و من تمام سال های که با هم بودیم، فقط سه سال بود.
گاهی یک روز، خاطره ائی برای آدم می سازد که یک تاریخ را به دوش می کشد.
چه رسد به سه سال.
ما سه سال زندگی کردیم، ابوالقاسم شهید شد… .
حالا در تمام این سال ها، دارم با خاطرات آن روزها زندگی می کنم.
بمیرم برایت ای دلم با من مدارا کن…

=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناگفته ‌اي از توجه ویژه مصطفی به دعای فرج و توسل به امام زمان (عج)



«ظهور به هر حال اتفاق می‌افتد اما آن چیزی که مهم است، این است که ما در چه جایگاهی نسبت به آن قرار داریم.» این جمله را نه یک عارف مشهور گفته و نه یک عالم برجسته. این جمله، تکیه کلام یک جوان نخبه ایرانی است که همسرش می‌گوید كه همیشه وقتی می‌خواست کسی را نصیحت کند، این جمله را خطاب به طرف مقابل می‌گفت. جوانی که در این مسیر جایگاه خود را هم به خوبی شناخت و برای تعجیل در ظهور امام مهدی(عج)، جان خود را فدا کرد: شهید مصطفی احمدی روشن.

به گزارش رجانیوز، چهارشنبه شب تعدادی از وبلاگ‌نویسان به خانه پدری شهید احمدی روشن رفتند تا ضمن دیدار از این خانواده بزرگوار، با شخصیت دانشمندی شهید که شاید تفاوت سنی زیادی هم با آن‌ها نداشت، آشنا شوند و از خصوصیت اخلاقی و زندگی شخصی او بدانند. این دیدار حدود دو ساعت طول کشید اما در دقایق پایانی، همسر شهید، بخش‌هايی از خاطرات و زندگی مصطفی شهید را بیان کرد که همه را تحت تاثیر قرار داد.

همسر شهید ابتدا علت دفن پیکر شهید در امامزاده چیذر تهران را بیان کرد و گفت: «مصطفی پیش از شهادت به امامزاده علی‌اکبر (ع) نرفته بود و شب قبل از ترور با هم قرار گذاشته بودیم كه جمعه برای زیارت به آنجا برویم که آن اتفاق افتاد. به همین دلیل، پس از شهادت مصطفی، آنجا را برای خاک‎سپاری انتخاب کردیم تا اولین و آخرین حضور او در آنجا باشد.»

وی همچنین از رابطه معنوی شهید احمدی روشن با امام مهدی (عج) تعریف کرد و گفت که «مصطفی به این مساله ایمان داشت که کاری که برای کشور و انقلاب مي‌كند، حتما در راستای تلاش برای تعجیل در فرج است. مصطفی همیشه دعای فرج را می‌خواند و علاقه خاصی به ادعیه مربوط به حضرت مهدی داشت؛ مثل دعای عهد و دعای ندبه. کلا مصطفی علاقه خاصی به امام زمان (عج) داشت؛ برای همین از همه مردم خواهش می‌کنم که همیشه به نیت مصطفی، دعای فرج را بخوانند و از آن جدا نشوند.»


همسر شهید برای بدرقه هم تعدادی دعای فرج و دعای عهد که منقش به تصویر شهید احمدی روشن بود، به حاضرین اهدا کرد و باز هم بر مداومت بر خواندن دعای فرج تأکید کرد.












تصوير زير از شهيد مصطفي احمدي روشن مربوط به زمان پس از بازگشت او حج تمتع است كه از سوي مادر شهيد در اختيار ما قرار داده شد.


=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
مفتي اعظم سعودي : جنگ با سوريه واجب است

شرق: "شيخ عبدالعزيز آل الشيخ" مفتي اعظم سعودي ها که عنوان رياست کبار العلماي عربستان را نيز به عهده دارد، در اظهاراتي در ديدار با هيئتي کويتي بدون اشاره به حمايت آمريکا و اسرائيل از معترضان سوري و دست‌هاي پشت پرده براي زمين زدن يکي از محورهاي مقاومت در منطقه گفت: تقويت و حمايت ارتش آزاد سوريه و فرو ريختن شوکت و ابهت نظام حاکم در سوريه، نوعي از جهاد في سبيل الله به شمار مي آيد.

اين مفتي وهابي در حالي که سياست سرکوب و خشونت عليه تظاهرات کنندگان مسالمت آميز در عربستان سعودي موج مي زند، بدون اشاره به اقدامات دولت عربستان عليه معترضان مدعي شد: کشتارهاي سوريه در هيچ جايي در تاريخ معاصر مشابه نداشته است.

وي در سخنان خصمانه خود عليه سوريه بدون توجه به انقلاب مرمي در بحرين يا يمن حمايت از شبه نظاميان و تروريست هاي مسلح سوري را براي کشورهاي اسلامي و ملت ها واجب دانست. آل الشيخ البته در پاسخ به سوال ديگري در مورد تظاهرات مسالمت آميز و مردمي در عربستان تمام اظهارات گذشته خود را نقض کرده و گفت: اين اعتراضات چيزي را محقق نخواهد کرد، بلکه تنها کار و فعاليت خوب است که هدف را محقق مي کند، اين اعتراضات تنها شر و بدي ها را زياد مي کند.

وي در بخش ديگري در مورد تحريم کالاهاي "کفار" در عربستان سعودي، در راستاي دستورات مقامات سعودي براي عدم ضربه زدن به منافع آمريکا در عربستان تمايلي به بي رونق کردن بازار کالاهاي آمريکايي از خود نشان نداد و استفاده از اين کالاها را جايز دانست.

آل الشيخ در عين حال در بخش ديگري گفت که جزيره عرب بايد از تمامي کليساها تخليه شود، چرا که اين کليساها دين ديگري غير از اسلام را تبليغ مي کنند.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمة الحق 1 - راه و رسم سربازی امام زمان

امام زمان (عج) به علی ابن مهزیار فرمودند:
«من شبانه روز چشم به راه تو بودم؛ چرا نیامدی؟» (دلائل الامامه ص541)

راه و رسم سربازی:
از برسی مجموع آیات و روایات و کلمات بزرگان به این نتیجه می رسیم که هرکس که این چهار کار را انجام دهد ، انشاءالله در جمع منتظران و سربازان امام زمان (عج) قرار خواهد گرفت و در قیامت شرمنده ی رسول خدا نخواهد شد:
1-سعی در انجام واجبات(واگر واجبی از او فوت شد بلافاصله در صدد قضای آن براید)
2-تلاش برای ترک گناهان(و اگر خدای نکرده مرتکب حرامی شد بدون معطلی توبه کند)
3-کسب شناخت نسبت به حضرت(عج)(با حداقل 15 دقیقه به هر شکلی در شبانه روز)
4-ترویج و تبلیغ معارف مهدوی (از هر راه معقول و مشروع)
مبادا ما هم آقایمان را چشم به راه بگذاریم...

امام حسین (ع) برای ایراد خطبه به سوی اصحاب خود بیرون آمد و چنین فرمودند:
«ای مردم،همانا خدا(جل)بندگان خود را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند؛و هنگامی که او را شناختند،عبادتش کنند؛و چون عبادتش کردند،با این عبادت و پرستش از عبادت و بندگی هرآنچه جز خداست بی نیاز گردند.»
مردی سوال کرد :«ای فرزند رسول خدا (ص)،پدر و مادرم فدایت،شناخت خدا چیست؟حضرت فرمودند:
«این است که اهل هر زمانی،امامی را که باید از او فرمان ببرند را بشناسند.»(علل شرائع ص9ح1)

لذا
شناخت خدا = شناخت امام زمان(عج)(ع)
آیت الله سید مرتضی مجتهدی سیستانی در مقدمه ی کتاب گران قدر و نفیس خود «صحیفه ی مهدیه»می نویسد:

حضرت امام حسین (ع)در عالم مکاشفه به یکی از علمای قم فرمودند:
«مهدی ما در عصر خودش مظلوم است،تا میتوانید در باره ی آن حضرت سخن بگوئید و مطلب بنویسید ؛آنچه درباره ی شخصیت این معصوم بگوئید در واقع درباره ی همه ی معصومین گفته اید؛چون حضرات معصومین همه در عصمت و ولایت و امامت یکی هستند،ولی چون این زمان دوران مهدی ماست سزاوار است درباره ی او گفتگو شود....(در خاتمه فرمودند)باز تأکید می کنم درباره ی مهدی ما زیاد سخن بگوئید و بنویسید؛مهدی ما مظلوم است ؛لازم است بیش از آنچه تاکنون در موردش گفته و نوشته شده،گفت و نوشت.»
زمانه ی امام دوازدهم است ولی ایشان غریب اند افسوس. نیاز است تغیراتی در خود پدید آوریم تا لایق او و حکومت او شویم و این در دنیا و آخرت برای خود ما بهتر است. «امسال سال فرج است اگر بخواهیم!»
- کاری از فعالان ظهور مشهد -
((الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادي المهدي القائم بالامرک و جعلنا من خيرٍ انصاره ي و عوانه ي))
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمة الحق 2 - راه و رسم سربازی امام زمان


---((بسم الله الرحمن الرحيم))---
در آبان 1385 باز هم فردی به نام علی رضا از سوی مأموران اداره ی کل اطلاعات قم بازداشت شد.
برزگر گنجی دادستان قم تشریح کرد:«ادعای نامبرده این است که امام دوازدهم از دنیا رفته و قائم آل محمد من هستم!» و نیز از دیگر اعتقادات نامبرده این است که قبله به سمت مسجد جمکران - که به گفته ی وی محل دفن امام دوازدهم است - تغییر کرده است!
تا کنون بیش از 55 نفر که به تبعیت این فرد در آمده اند دستگیر شده اند.
وی افزود: «5 نفر دیگر هم در قم به عنوان مدعیان امام زمان در بازداشت به سر می برند.
و این مشکل فقط مخصوص قم نیست...

پیامبر اکرم (ص) فرمودند:

«اگر مدت غیبت (مهدی)به اندازه ی عمر نوح شود،از دنیا نمی رود تا اینکه ظهور کرده و جهان را پر از عدل و داد نماید همان طور که پر از ظلم و ستم شده است.»(روز رهایی ص 40)


آیا اگر این روایات و امثال آن که درباره ی امام زمان (عج) است با روش های تبلیغی مناسب و متنوع و از زبان بزرگان و نیز مسؤلان به گوش مردم می رسید و آنان از این روش نسبت به حضرت ، اطلاعات و شناخت صحیح کسب می کردند ، درصد بالایی از اینگونه انحرافات بر طرف نمی شد؟!!!

امام صادق (ع) می فرمایند:
«امام خود را بشناس ؛چون او را شناختی ،این أمر (فرج) چه زود اتفاق افتد و چه دیر،به تو زیانی نخواهد رسید»(الغیبه نعمانی باب 25 ح1)

بنابراین شناخت امام زمان (عج) رمز نجات از گمراهی و فتنه های آخرالزمان است.
به همین دلیل و نیز دلایل دیگر از تکالیف و واجبات زمان غیبت حضرت مهدی (عج) ؛ بدست آوردن شناخت امام زمان (عج) از لا به لای روایات و کلمات خاندان وحی (علیهم السلام) است.(مکیال المکارم ج 2 ص 166)
وظیفه ی همه ی ما نشر و ترویج مهدویت است به هر طریغ ممکن.
امید که در وظیفه ی خود کوتاهی نکنیم.

- کاری از فعالان ظهور مشهد -

((الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادي المهدي القائم بالامرک و جعلنا من خيرٍ انصاره ي و عوانه ي))
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمة الحق 3 - راه و رسم سربازی امام زمان


---((بسم الله الرّحمن الرّحيم))---

يک تقاضا از سربازان امام زمان (عج)

متني توسط حجة الاسلامي مدرس حوزه و دانشگاه فردوسي مشهد مقدس و چند دانشگاه دیگر تهيه گرديده و ما به جهت ياري رساندن فراگيرتري به امام زمان (عج) انتشار داده بوديم و اکنون در اختيار خادمين امام عصر(ع)(عج) قرار مي دهيم تا در صورت تمايل آن را انتشار دهند.اين متن براي امام جماعت هاي محترم (حفظهم الله) تهيه گرديده است.با چاپ آن و تکثير آن به مولايمان کمک کنيد.لازم به ذکر است هيچ اشکال شرعي اي براي تکثير مقالات اين حقير با هر عنواني که هستند وجود ندارد.

و من الله توفيق...

---((بسم الله الرّحمن الرّحيم))---

امام جماعت عزيز سلامٌ عليکم

نوشته اي کوتاه تنظيم کرده ايم در ارتباط با تکليفي بس سنگين؛لطفأ تا پايان با ما همراه باشيد.

امام رضا (ع) فرمودند:«الامام ... الوالد الشفيق ... وکلأم البرّه بالولد الصغير»(تحف العقول)

«امام پدري است مهربان و مثل مادري است که نسبت به فرزند کوچکش دلسوز»

امام سجاد(ع)يکي از حقوق چدر و مادر را در قالب دعا چنين بيان مي کنند:«الهّم لا تنسني ذکرهما في أدبار صلواتي و في انأ من آناء ليلي و في کلّ ساعه من کلّ ساعات نهاري»(صحيفه ي سجاديه ،دعاي 24)

«خدايا پدر و مادرم را پس از نماز ها و در هيچ يک از اوقات شب و ساعات روز از خاطر من مبر»

امام زمان(عج) بر اساس روايت امام رضا (ع) پدر معنوي و آسماني ما محسوب مي شوند و تمام حقوقي را که پدر صُلبي ما بر ذمّه ما دارد ، ايشان هم دارا مي باشند (و البته بسياري حقوق ديگر غير از اين موارد) لذا با توجه به رهنمود امام سجاد(ع)تکليف ماست که پس از هر نماز براي وجود نازنين حضرتش و تعجيل در فرجش دعا کنيم.

استدلالي ديگر :

مرحوم آيت الله موسوي اصفهاني(ره) مي نويسد:«حقيقت عبادت و اصل آن و شرط قبولي آن،معرفت امام و محبت اوست؛پس لازم است که مؤمن بعد از هر نماز،حقيقت ايمان خود و راستي ولايتش را نسبت به مولايش ابراز دارد و با دعا کردن براي او و تقاضاي تعجيل در فرجش از درگاه خداي -عزّوجل- ،ارادتش را اظهار نمايد تا نمازش با سبب قبولي همراه شود.

سرّ ديگري نيز براي اين مطلب (يعني لزوم دعا براي فرج امام زمان-عج- پس از هر نماز)وجود دارد و آن اين است که در روايات متعددي آمده است :«هر مؤمني پس از هر نماز واجب،دعاي مستجاب شده اي دارد».اين روايات در کتاب وسائل الشيعه و کتب ديگري آمده است.پس شايسته است مؤمن کامل که مولايش را از جان و فرزندش عزيز تر مي داند، آن دعاي مستجاب را براي او(تعجيل در فرج مهدي(عج) قرار دهد و آن حضرت را بر خود مقدم دارد.»(مکيال المکارم ج2 ص20و21)

عالم عامل سيد ابن طاووس (ره) مي نويسد:«مبادا و مبادا،تا حدي که امکان دارد خودت و يا احدي از مخلوقات را در دوست داشتن و دعا کردن بر امام زمان(عج) مقدم بداري»(فلاح السائل،فصل8)

حکايتي تأمل برانگيز در اين راستا:

مرحوم آيت الله مجتهدي از علماي تهران نقل کرده اند:

شبي در نجف،بعد از اتمام نماز پشت سر آيت الله مدني و خلوت شدن مسجد،ناگهان ديدم آقاي مدني شروع کرد به گريستن.چون به من اظهار لطف داشتند به خودم جرأت دادم و از ايشان علت گريه را آن هم اين طور ناگهاني پرسيدم.ايشان فرمودند:بعد از نماز يکي به من گفت:امام زمان(عج)را ديده است که به او فرموده اند:

«ببين اين شيعيان بعد از نماز بلافاصله به سراغ کارهاي خود رفتند و هيچ کدام براي فرج من دعا نکردند.»

من هم تا اين را شنيدم متأثر شدم و گريستم.(آيت الله مجتهدي:)بعدأ متوجه شدم امام زمان (عج) اين گلايه را به خود ايشان(آيت الله مدني) کرده بودند.(مير مهر،ص53)

پيشنماز محترم،با تبين اين مسائل براي نماز گذاران،خود نيز پيشقدم شده و پس از هر نماز ،دعاي دسته جمعي براي فرج را اجرا نمائيد.به عنوان پيشنهاد عرض مي شود؛اگر 14 مرتبه ذکر شريف «الهّم عجّل لوليک الفرج» را به صورت همگاني و آهنگين در فضاي مسجد و نماز خانه طنين انداز کنيد، بسيار بجا و زيبا خواهد بود.

مطلب ديگر اينکه:

اگر شما به عنوان الگو و پيشوا ي مذهبي جمع،در نمازها(رکوع ها،سجودها و قنوت ها) براي وجود نازنين حضرت حجة(عج) و فرجشان دعا کنيد،در نهادينه کردن اين أمر مهم و تأثير گذار،نقش بسزايي ايفا خواهيد کرد.

مرحوم سيد ابن طاووس مینویسد:«ازبسیار دعا کردن برای امام زمان (عج) و برای کسانی که دعا کردن برای آنان در نماز های واجب،جایز است،خودداری مکن.»
یکی از شاگردان مرحوم آیت الله بهاءالدینی میگوید:
سالهای بسیاری در قنوت نماز آیت الله بهاءالدینی آیات نورانی قرآن کریم و دعاهای مرسوم را می شنیدیم تا اینکه ناگهان متوجه شدیم که نوع کلمات و عبارات ایشان تغییر یافته است.وقتی دستان خود را مقابل صورت می گرفتند،برای حضرت مهدی (عج) دعا می کردند:«الهّم کن لولیک الحجة ابن الحسن ...»
روزی که در محضر آقا بودیم و فرصت مناسبی فراهم شد ،از تغییر رویه ی ایشان پرسیدیم،یک جمله بسنده کردند:
«حضرت پیغام دادند که در قنوت به من دعا کنید.»(آیت بصیرت،ص 107)

استفتاء:
سوال:ذکر «و عجّل فرجهم» بعد از صلوات مستحب است،آیا در تشهد نماز نیز بعد از صلوات می توان «و عجّل فرجهم» را ذکر نمود؟
آیت الله فاضل لنکرانی:«بلی،به عنوان دعا مانعی ندارد.»
آیت الله تبریزی:«جمله ی «و عجّل فرجهم» به عنوان مطلق الدّعاء مستحب است...»
آیت الله سیستانی:«گفتن آن بعد از صلوات جایز و مستحب است.»
آیت الله مکارم شیرازی:«اشکالی ندارد ولی گاه ترک کنید تا تصوّر نشود جزو نماز است.»
آیت الله بهجت:«به قصد مطلق دعا اشکالی ندارد»(مسائل جدید،جلد 5،ص 129)

روحانی بزرگوار.مردم خصوصأ جوانان ما به این دعای قلبی و خواسته ی باطنی نیاز مبرم دارند:

مرحوم آیت الله بهجت فرمودند:
«اگربرای فرج دعا می کنید،علامت آن است که هنوز ایمانتان پا برجاست.»(در محضر آیت الله بهجت،ج 1،ص363)

- خداوندا ما را جزء سربازان حضرت حجة (عج) قرار دهد -
و در پایان به این جمله ی امام خامنه ای توجه کنید:
شیعه ی خوب کسی است که حضور امام زمان را حس کند و خود را در حضور او احساس نماید. این،به انسان امید و نشاط می بخشد.این ملت بزرگ،بیش از همه چیز به همین امید نیاز دارد.(مقام معظم رهبری،نیمه ی شعبان 1374ه.ش)
موفق باشید.
(پایان متن مذکور)
- کاری از فعالان ظهور مشهد -
- آماده ی ظهورش -

«الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادي المهدي القائم بالامرک و جعلنا من خيرٍ انصاره ي و عوانه ي»
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
بحرینی‌ ها فتنه آل ‌خلیفه را خنثی می‌کنند / شیعیان بحرین با گل به مساجد اهل سنت می‌روند


خبرگزاری فارس: درپی تعرض مزدوران آل خلیفه به مسجد سنی ها در بحرین، شیعیان این کشور امروز برای خنثی کردن این توطئه با گل به مساجد سنی ها می‌روند.




به گزارش روز پنج شنبه پایگاه اطلاع رسانی شبکه العالم، جریان اسلامی "الوفاء" در فراخوانی مردم را دعوت کرد تا درپاسخ به اقدامات تفرقه افکنانه رژیم آل‌خلیفه امروز با گل به مساجد سنی‌ها بروند.

در فراخوان جریان الوفاء آمده است: برای اظهار تسامح و مودت اسلامی، در ورودی مساجد اهل سنت گل قرار می دهیم.
شنبه گذشته گروهی از مزدوران آل خلیفه به مسجد "صعصعه بن صوحان" در روستای "عسکر" حمله کرده و به تخریب و شکستن لوازم و پنجره های این مسجد پرداختند.
بحرینی ها در پاسخ به این فراخوان، قرار دادن دسته‌های گل مقابل مساجد را آغاز کرده اند.
از سوی دیگر، ائتلاف 14 فوریه بحرین از مردم این کشور خواست، عصر امروز به صورت گسترده در تظاهراتی برای بزرگداشت شهید "صبری محفوظ" در منطقه "شهرکان شرکت کنند.
این ائتلاف همچنین از مردم خواست برای اعلام حمایت از شخصیت ها و چهره های انقلابی و در رأس آنها "عبدالهادی الخواجه" فعال حقوقی بحرینی، امشب در تظاهرات شبانه حضور یابند.
عبدالهادی الخواجه در چهل و دومین روز اعتصاب غذای خود به سر می برد.
اعتراضها در روستاها و شهرهای مختلف بحرین در اعتراض به حمله نیروهای امنیتی به یک کودک بحرینی و مجروح کردن او با اشیاء برنده، همچنان ادامه دارد.
نیروهای امنیتی آل خلیفه دیروز پس از ربودن یک کودک بحرینی در منطقه "السنابس"، او را به شدت مورد ضرب و جرح قرار دادند.
ساکنان این منطقه سرانجام پیکر نیمه جان این کودک را در یک پارکینگ درحالی که آثار جراحت و بریدگی با چاقو روی بدن او وجود داشت، یافتند.

خانواده این کودک بحرینی تأکید کردند که فرزندشان صبح برای رفتن به مدرسه از منزل خارج شد، و شاهدان به آنها گفتند که یک خودرو دستگاه امنیتی فرزند آنها را در مسیر مدرسه ربوده است.
"عبدالشهید السنکیس" پدر این کودک بحرینی به روزنامه الوسط بحرین گفت، این سومین بار است که فرزندش در معرض چنین حادثه ای قرار می گیرد، و افراد مهاجم از او می خواهند که با آنها در مسائل امنیتی همکاری کند، ولی فرزندشان با این امر مخالفت می کند.
وی ادامه داد: 2 حادثه قبلی را به مرکز پلیس گزارش ندادم، ولی این بار برای شکایت و درخواست تحقیق درباره این موضوع نزد پلیس رفتم.
 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
گوشه ای از جنایات یهود


من نمی دانم اگر حضرت علی (ع) امروز بودند و این حکایت را می شنیدند ، چه می گفتند یا چه می کردند:


یکی دیگر از جنایات یهود،کشتار بی رحمانه ای بود که در دهکده ای به نام "دیر یاسین" در سرزمین مقدس انجام دادند.

روز نهم آوریل 1948 میلادی نزدیک ظهر بود که سربازان یهودی به این دهکده ی بی سلاح و از همه جا بی خبر حمله کردند و ساکنان را از زن و مرد و بزرگ و کوچک همه و همه را به صف کشیده و هدف گلوله های ننگین خود قرار دادند.پس از آن جسد ها را قطعه قطعه نمودند،حتی شکم زنهای حامله را پاره کرده و بچه هایی که هنوز دیده به جهان نگشوده اند را سر بریده،در چاه و یا به اصطلاح،گابی می انداختند.




هنگامی که نماینده ی صلیب سرخ آقای دکتر لینر برای تحقیق به این روستا رفت و 250 جسد بی جان را با آن وضع وحشتناک دید،بی هوش شده و فورا آن روستا را ترک کرد.

ولی اینگونه حادثه ها در دیر یاسین به پایان نرسید.دقیقا در همان روز پس از تمام شدن این کشتار به روستای ناصرالدین نزدیک طبریا و روستای بلدالشیخ سکریر و همچنین علیوط و شهر حیفا طبریا،حمله کردند و همان کشتار بی رحمانه را در آن روستاها نیز تکرار کردند.

این فقط بخشی از جنایات یهودیان است.



کشته شدن کشیش ایتالیایی (آنتوان توما)،قربانیان عید پوریم و عید فصح و قتل شیعیان ...

می دانید چگونه آنتوان توما را کشتند؟از یکی از متهمین این پرونده به نام "سلیمان سر تراش" پرسیدند:

او را چگونه کشتید؟




گفت:یکی از دوستانم به نام داوود هراری سرش را به گونه از تنش جدا کرد که تا چند دقیقه،خونی از او به زمین نریخت.سپس جسد بی جان او را در انبار آتش زدیم و ما بقی بدنش را قطعه قطعه کردیم و استخوانهایش را با دسته ی هاونگ،خُرد کردیم و آنها را همراه با دل و روده اش در یکی از صرافیهای نزدیک محل جنایت،دفن کردیم و خونش را در شیشه ای ریختیم و به "خاخام موسی ابوالعافیه " تحویل دادیم تا با آن خون،آرد را خمیر کند و برایمان نان بپزد.



 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلمة الحق 4 - راه و رسم سربازی امام زمان


---((بسم الله الرّحمن الرّحيم))---
سوره ی مبارکه ی ابراهیم،آیه ی 5:
«و ذکّرهم بأیّام الله...»
امام باقر و امام صادق(ع) فرمودند:
«ایام الهی و روزهای خدا سه روز اند:
1)روز قیام قائم(عج)
2)روز رجعت
3)روز قیامت.»(تفسیر برهان ج4ص307؛معانی الأخبار،مختصر بصائر الدرجات،ینابیع الموده)
وظیفه ی فراموش شده:
اگر آیه ی شریفه را کنار روایات ذکر شده بگذاریم،معنای آیه اینگونه می شود:
«و تو موظفی که روز قیام قائم و روز رجعت و روز قیامت را به یاد قوم خود بیآوری»
آری قیام و ظهور حضرت مهدی(عج)(ع) و رجعت عدّه ای از شهدا و اموات در زمان ظهور و پس از آن و واقعه ی عظیم قیامت چنان مهّم و اساسی اند که خداوند متّعال یادآوری همیشگی آنها را به مردم،به عنوان وظیفه ای برای تمامی اشخاصی که توان تبلیغ و سخنرانی دارند،مشخص کرده است.(توجه به این نکته ضروری است که قرآن کتابی است جاودانه که دستوراتش برای یک مقطع زمانی خاص تنظیم نشده؛از همین رو نمی توان وظیفه ای را که در این آیه مشخص شده فقط متوجه انبیاء(ع) دانست و بس.)

لذا هر کسی که به هر نحوی توانایی تبلیغ و ترویج معارف مهدویت(2 مورد از 3 مورد مذکور) را داراست واجب است به مردم درباره ی ایام الله اطلاعات و حداقل هشدار دهند.

اما در دانشگاه های ما و در آموزش و پرورش ما و در صدا و سیما ی ما مهدویت بسیار بسیار مظلوم است و غریب مثل خود اماممان در تنها مملکت رسمأ شیعه ی دنیا.
چرا؟!...
برای یاریش برخیز از جای
آماده ی ظهورش
- کاری از فعالان ظهور مشهد -
«الهّم عجّل فرج مولانا الامام الهادي المهدي القائم بالامرک و جعلنا من خيرٍ انصاره ي و عوانه ي»

 

sina_anis

عضو جدید
کاربر ممتاز
امام زمان صلوات الله علیه را بهتر بشناسیم"3" - صفات یاران حضرت


بسم الله الرحمن الرحیم
تقسیم یاران آن بزرگوار :
1- خاص الخاص که 313 نفرند .
2- خاص که 10000 نفرند .
3- عام که عموم مسلمانند .


صفات یاران حضرت صاحب الزمان «صلوات الله علیه» :

1- هر یک قوه چهل مرد را دارند .
2- دلهایشان مانند پاره آهن محکم می گردد .
3- از شیر دلیر تر می شوند .
4- از نیزه کاری تر خواهند بود .
5- شمشیر آنها از آسمان می آید که اسامی خود و پدرشان بر روی آنها نوشته شده است .
6- عاشق ومطیع امام سلام الله علیه هستند ماننداطاعت یک کنیز از مولایش
7- بر روی زمین که راه میروند زمین افتخار می کند و می گوید : «مُرَّ بی صاحبُ القائم »
8- اگر بر کوه ها بگذرند ، کوه ها در هم فرو ریزند .
9- دست از شمشیرهای خود باز نمی گیرند تا آن که خدای تعالی راضی شود .
10- پارسایان شب 11- شیران روز
12- اینان تنها از خدای متعال می ترسند .
13- فریاد « لا اله الا الله » آنان بلند است .
14- همواره آرزوی شهادت دارند .
15- باد های مختلف آنها را از مسیر حق جدا نمی کند .
16- اکثر این 313 نفر جوان هستند .
امیر المومنین « صلوات الله علیه » فرمودند :
اصحاب حضرت قائم « سلام الله علیه » همه جوان هستند در میان آنها پیرمرد یافت نمی شود به جز مانند سرمه در چشم و نمک در طعام که کمتر از هر چیز نمک در طعام است .


17- اکثر این 313 نفر عجمی هستند .
18- شعار یاران حضرت صاحب الزمان «سلام الله علیه» یا لثارات الحسین ( بیایید بخون خواهی حسین ) است .

ادامه دارد ....

منبع : گروه یاوران جنبش مصاف
 
بالا