مشاعرۀ سنّتی

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااام خوفیییییییین ؟؟؟


تبدیل به غوغای حسادت شده باشد
دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!
از وهن خیانت به امانت چه بگویم
آنجا که خیانت به خیانت شده باشد!
شرمنده عشقیم و دل منجمد ما
جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد
مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست
ای عشق مبادا که جسارت شده باشد

خوفم................
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد................
بازقاطی شد.................
 

میهن مشرقی

عضو جدید
سلااااااااااااااام خوفیییییییین ؟؟؟


تبدیل به غوغای حسادت شده باشد
دل در تب و طوفان تنوع طلبی چیست؟
باغی ست که آلوده به آفت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد!
از وهن خیانت به امانت چه بگویم
آنجا که خیانت به خیانت شده باشد!
شرمنده عشقیم و دل منجمد ما
جا دارد اگر غرق خجالت شده باشد
مقصود من از عشق نه این حس مجازی ست
ای عشق مبادا که جسارت شده باشد


دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل ادم بسرشتند و به پیمانه زدند............
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تکیه برعهدتووبادصبا نتوان کرد(2)دست درحلقه ان دوزلف دوتا نتوان کرد(1)





دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
گور بابای غم هر دو جهان جام بده
برود هر که دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من
الکلی عادت بكند
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
گور بابای غم هر دو جهان جام بده
برود هر که دلش خواست شکایت بکند
شهر باید به من
الکلی عادت بكند
دلبربرفت ودلشدگان راخبرنکرد
یادحریف شهرورفیق سفرنکرد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلبربرفت ودلشدگان راخبرنکرد
یادحریف شهرورفیق سفرنکرد



در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .
 

m4material

مدیر تالار مهندسی مواد و متالورژی
مدیر تالار
در حریم آبی افسانه هاست

شهر من بوی تغزل می دهد

هرکه می آید به او گل می دهد

دشتهای سبز , وسعتهای ناب

نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

باز این اطراف حالم را گرفت

لحظه ی پرواز بالم را گرفت

می روم آن سو تو را پیدا کنم

در دل آینه جایی باز کنم .

مژده اي دل كه مسيحا نفسي مي آيد
كه ز انفاس خوشش بوي كسي مي آيد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم رخصت دیدار هست


تنور لاله چنان برفروخت باد بهار
که غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درست اول این نوبهار عاشق شد
دلم میان همین گیر و دار عاشق شد;)
دست من نيست آمد‌و‌شدنم؛ چاره‌اي نيست، جز گذر چه كنم؟

من در اين قهوه‌خانه؛ قليانم، آتشم هست روي سر، چه كنم؟

سهم من از تو غير تنهايي؛ هم‌نشيني غصه وغزل است

خلوتم خالي است از شادي، ازغمت هم كنم حذر، چه كنم؟
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دست من نيست آمد‌و‌شدنم؛ چاره‌اي نيست، جز گذر چه كنم؟

من در اين قهوه‌خانه؛ قليانم، آتشم هست روي سر، چه كنم؟

سهم من از تو غير تنهايي؛ هم‌نشيني غصه وغزل است

خلوتم خالي است از شادي، ازغمت هم كنم حذر، چه كنم؟



می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه
من باشم و تو باشی و یک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری
می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری
يك غروب سرد پنج شنبه بود آمدي

باز پاي آن درخت و حرفي از سفر زدي

گفتم اي پناه اين دل شكسته ام بمان

التيام دست هاي پينه بسته ام بمان

گفتي اين سفر فقط براي چند هفته است

اي درخت شاهدي كه سال هاست رفته است؟

سال ها به من گذشت و هفته ي تو سر نشد

شمع ها دخيل ها يكيش كارگر نشد

شمع هاي نذري ام تمام شد نيامدي

روزهاي بي توام مدام شد نيامدي

كاش آشنايي من و تو پا نمي گرفت

يا كه از من اين چنين سفر ترا نمي گرفت

بي تو ازدحام اين كبوتران قشنگ نيست

هيچ چيز اين زمين و آسمان قشنگ نيست....
 

shayesteh-namvar

عضو جدید
يك غروب سرد پنج شنبه بود آمدي

باز پاي آن درخت و حرفي از سفر زدي

گفتم اي پناه اين دل شكسته ام بمان

التيام دست هاي پينه بسته ام بمان

گفتي اين سفر فقط براي چند هفته است

اي درخت شاهدي كه سال هاست رفته است؟

سال ها به من گذشت و هفته ي تو سر نشد

شمع ها دخيل ها يكيش كارگر نشد

شمع هاي نذري ام تمام شد نيامدي

روزهاي بي توام مدام شد نيامدي

كاش آشنايي من و تو پا نمي گرفت

يا كه از من اين چنين سفر ترا نمي گرفت

بي تو ازدحام اين كبوتران قشنگ نيست

هيچ چيز اين زمين و آسمان قشنگ نيست....

تا بوده چشم عاشق در راه یار بود
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
ضمیری
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا بوده چشم عاشق در راه یار بود
بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
ضمیری




یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی شود
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
باخبر باش که سر میشکند دیوارش


سلام گلم


شعر من شعله ی احساس من است
تو مرا شاعره کردی ، ای مرد

آتش عشق به چشمت یکدم
جلوه ای کرد و سرابی گردید
تا مرا واله بی سامان دید
نقش افتاده بر آبی گردید
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا