مشاعرۀ سنّتی

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااااااام


هر بار ترحم بود اینبار نمیذارم

با عشق برو وقتی با عشق نمیمونی

مردونه تمومش کن وقتی که نمیتونی

تو میری میمونی این معنی رفتن نیست

اینبار تمومش کن تا وسوسه با من نیست

باید یه نفر از ما از خاطره ها رد شه



هر جای دنیایی دلم اونجاس
من کعبه ام رو دور تو میسازم
من پشت کردم به همه دنیا
تا رو به تو سجاده بندازم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من از سر شاخه های باغ باران

خورده پاییز می آیم..

و از موسیقی آرام و گنگ و ساعتی محزون

که در تکرار یاس آلود صبح و شام

مدار بسته ادراک خود را گرم می پوید

و از دشتی ترین لحن دو تار زخمی...

که خون گرم احساس لطیفش

از سر انگشتان تنهایی

به روی پرده های تار می ریزد

چو ناقوس از فراز بام تنهایی

برای خویش می نالم..

و در پس کوچه های خاکی و تفتیده حسرت

به دنبال دلی می گردم از جنس صداقت سبز...!
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از سر شاخه های باغ باران

خورده پاییز می آیم..

و از موسیقی آرام و گنگ و ساعتی محزون

که در تکرار یاس آلود صبح و شام

مدار بسته ادراک خود را گرم می پوید

و از دشتی ترین لحن دو تار زخمی...

که خون گرم احساس لطیفش

از سر انگشتان تنهایی

به روی پرده های تار می ریزد

چو ناقوس از فراز بام تنهایی

برای خویش می نالم..

و در پس کوچه های خاکی و تفتیده حسرت

به دنبال دلی می گردم از جنس صداقت سبز...!


ز هر کوه و دیار آواره گشتم
در آستان بهار بیچاره گشتم
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ز هر کوه و دیار آواره گشتم
در آستان بهار بیچاره گشتم

مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.

سپیدی های فریب

روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.

طلسم شکسته خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست !
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگذار از بالش تاریک تنهایی سر بردارم

و به دامن بی تار و پود رویاها بیاویزم.

سپیدی های فریب



روی ستون های بی سایه رجز می خوانند.

طلسم شکسته خوابم را بنگر

بیهوده به زنجیر مروارید چشم آویخته.

او را بگو

تپش جهنمی مست !




تار و پود عشق را خواهم شکفت
در شبی که بی تو سر می آید
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تار و پود عشق را خواهم شکفتدر شبی که بی تو سر می آید




ديرگاهي است در اين تنهايي

رنگ خاموشي در طرح لب است

بانگي از دور مرا مي خواند،

ليك پاهايم در قير شب است

رخنه اي نيست در اين تاريكي

در و ديوار بهم پيوسته

سايه اي لغزد اگر روي زمين

نقش وهمي است ز بندي رسته

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
ديرگاهي است در اين تنهايي

رنگ خاموشي در طرح لب است

بانگي از دور مرا مي خواند،

ليك پاهايم در قير شب است

رخنه اي نيست در اين تاريكي

در و ديوار بهم پيوسته

سايه اي لغزد اگر روي زمين

نقش وهمي است ز بندي رسته

نفس آدم ها

سر بسر افسرده است


تو کز مخنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
 

naghmeh raha

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبت خوش


یکسو تو،یکسو من

نسیمی ما را تکان میدهد

تاب میگسلد...

یکسو من ،یکسو من،هر سو من

تو کجا رفته ای؟؟؟؟

بی تاب گشته ام!!!

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است


شب بخیر
 

YAALIASGHAR

عضو جدید
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سرآید غم هجران تو یا نه
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ذره را سرگشتگی بینم صواب زانک او را نیست تاب آفتاب ..........ز دست ديده و دل هر دو فريادكه هرچه ديده بيند دل كند ياد

دردی کش جام الست قدر بتان پیوسته مست
از هر طرف بگشاده دست هذا جنون العاشقین
:D سلام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا