نمایش احساس باعکس

زندانی درقفس

عضو جدید




چه رسم جالبی است،
محبتت را میگذارند پای احتیاجت،
صداقتت را میگذارند پای سادگیت،
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت،
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت،
... ... و وفاداریت را پای بی کسیت،
و آنقدر تکرار میکنند که خودت
باورت میشود که تن هایی و بیکس و محتاج....!!!





این که می‌ گویم می‌ روی !؟
یعنی ... می‌ شود نروی ؟
یعنی ... حالا که می ‌روی زود بر می‌ گردی ؟




شنیــده بودم که "خاک سرد است".
ایـــن روزها اما انگار آنقـــدر هوا ســـرد است،
که زنــده زنــده فراموش می کنیــم یکدیگـــر را..




هرچقدر بيشتر ميخواهمت . . .
دورتر ميشوی . . .
. . . برگرد ! ! . . .
قول ميدهم ديگر دوستت نداشته باشم ! ...



چه بی تابانه می خواهمت ...
دست در کوچه و بستر
حضور مانوس دست تو را می جوید.
احمد شاملو




مَـــن لُقمــه ی بــُـزرگتـــر از دهـــانَـتـــ بـــودَمــ
بـَــرای همیـــن
مـــَـــرا خُـــــرد مــی کـــردیــــ !





 

Similar threads

بالا