نمایش احساس با عکس 2

زندانی درقفس

عضو جدید













هجوم خواب ها پلک مرا از پا نمی انداخت؛ چه شب هایی طلوعت را به جانم منتظر بودم ...​






"برای شادی روحم صلوات" ،... لازم نیست ، فاتحه ام خوانده میشود.... اگر یک لحظه از من دلگیر باشی ....!​





نقــاش بـاشـی!
چـقــدر می گیـری
بیایی و صفحه های سیاه دلم را رنـگ کنی؟
بـعـــد بـرای دیــوار اتاق دلـــم
یــــک روز آفتابی بکشی که نــــور آفتـــاب تا میـانه اتاق آمــــده باشد
... راستـــــی مـــن روی صـــورتــم یـــک خنــــــده می خـــواهـــم
نــرخ ِ خـنـــــده که گـــــران نیســــت؟





دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم ....
نه برای اينکه آنهايی که رفتند را باز گردانم ؛
برای اينکه نگذارم بيايند .!!!










مگر امروز جمعه بود ؟!
مگر امروز جمعه بود که تمام روز را درد دلتنگی و کسالت کشیدم ؟؟!
مگر امروز جمعه بود ؟!








فنجان های قهوه ...
خوب می دانند ...
این اثر لبهای توست
که تک است ...





ساقه شکستن، قانون طوفـــان است تو نسیـــم باش و ... نوازشم کن ...​






هنوز هم
چشمانم، نگاهت را؛
نگاهم، لبانت را؛
و لبانم، لبانت را نشانه ميرود
در طلب يک بوسه ...
هنوز هم زيباست انتظار آغوشت را کشيدن
حتّی زيباتر از گذشته





می مانم ...
می روی ...
لعنت به اين افعال !
كه ماندن را براي من صرف كرد و رفتن را براي تو !!!





زنــگــ میزنم ریـجکتـ میکنــی
خــدا را شکـر !!
حداقــل میـدانم کـه انـگشتــ شســـتت سـالمـ هستـ.​
 

Similar threads

بالا