مشاعرۀ سنّتی

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
محمل جانان ببوس آن گه به زاری عرضه دار
کز فراقت سوختم ای مهربان فریاد رس
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس
بسا سرا که در این کارخانه سنگ و سبوست
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تو را نگاه میکنم که خفته ایی کنار من،
پس از تمام استراب ، عذاب و انتظار من ........
تو رو نگاه میکنم که دیدنی ترین تویی و از تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی .......

من از تو حرف میزنم شب عاشقانه میشود ،تو را ادامه میدهم همین ترانه میشود
 

b65241

کاربر بیش فعال
در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند
انگا ر سالهای زیادی ست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/11261-مشاعره-.../page984
یادش بخیر!

در پای تو افتادن شایسته دمی باشد

ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در پای تو افتادن شایسته دمی باشد

ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد

دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
ساقیا در بدنم نیست توان جام بده
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همهء هستي من آيهء تاريکيست
که ترا در خود تکرار کنان

به سحرگاهان شکفتن ها و رستن هاي ابدي آه کشيدم ، آه

من در اين آيه ترا

به درخت و آب و آتش پيوند زدم

فروغ
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
همهء هستي من آيهء تاريکيست
که ترا در خود تکرار کنان

به سحرگاهان شکفتن ها و رستن هاي ابدي آه کشيدم ، آه

من در اين آيه ترا

به درخت و آب و آتش پيوند زدم

فروغ

من را بغیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزل های من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را نگاه میکنم که خفته ایی کنار من،
پس از تمام استراب ، عذاب و انتظار من ........
تو رو نگاه میکنم که دیدنی ترین تویی و از تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی .......

من از تو حرف میزنم شب عاشقانه میشود ،تو را ادامه میدهم همین ترانه میشود
:eek::eek:اضطراب
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را بغیر عشق به نامی صدا نکن غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزل های من نزن با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن

نازان چشمان نازت نازم ای نازنین
نازداری نازکن نازم نیازت نازنین
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نازان چشمان نازت نازم ای نازنین
نازداری نازکن نازم نیازت نازنین

نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده*به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را


به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان * خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم.......دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

نسیم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان دیده*به پای سرو خود دارم هوای جانفشانـــی را


به چشم آسمانـی گردشی داری بلای جان * خدایـــا بر مگردان این بلای آسمانـــی را
ای به شکل سایه بامن همسفراین روزها
خسته ام غیرازتو ازهرچه دگراین روزها
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می دانید اه ای اخترکان خاموش که چه خوش دل بودیم من واو ............................

و من تازه آن وقت گفتم:
خدایا تو قلب مرا می خری ؟
و فردای آن روز خدا آمد و توی قلبم نشست
و در را به روی همه پشت خود بست
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آيا دوباره گيسوانم را در باد شانه خواهم زد ؟
آيا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعداني ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟
آيا دوباره روي ليوان ها خواهم رقصيد ؟
آيا دوباره زنگ در مرا بسوي انتظار صدا خواهد برد ؟
فروغ فرخزاد
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
آيا دوباره گيسوانم را در باد شانه خواهم زد ؟
آيا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعداني ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟
آيا دوباره روي ليوان ها خواهم رقصيد ؟
آيا دوباره زنگ در مرا بسوي انتظار صدا خواهد برد ؟
فروغ فرخزاد
دل من گرم محبت دل توگرم امید
تن من مرتع عطشان تن تورودسپید
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آيا دوباره گيسوانم را در باد شانه خواهم زد ؟
آيا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت ؟
و شمعداني ها را
در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت ؟
آيا دوباره روي ليوان ها خواهم رقصيد ؟
آيا دوباره زنگ در مرا بسوي انتظار صدا خواهد برد ؟
فروغ فرخزاد

در كنار خطوط سيم پيام خارج از ده دو كاج روئيدند

ساليان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند

روزي از روزهاي پائيزي زير رگبار و تازيانه باد

يكي از كاج ها به خود لرزيد خم شد و روي ديگري افتاد
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
در كنار خطوط سيم پيام خارج از ده دو كاج روئيدند

ساليان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست مي‌ديدند

روزي از روزهاي پائيزي زير رگبار و تازيانه باد

يكي از كاج ها به خود لرزيد خم شد و روي ديگري افتاد

دور شو دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم


ممنون از یاد آوری خاطرات
 
  • Like
واکنش ها: RZGH
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا