مشاعرۀ سنّتی

[*سهیلا*]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهم راند...عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تورا به خاک زند هرچه را برافرازی......به غیر رایت آهی که برافراشتنی است

 

[MOΣIN]

تورا به خاک زند هرچه را برافرازی......به غیر رایت آهی که برافراشتنی است

تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت ..........همت درين عمل طلب از مى فروش كن

 

[Mute]

تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت ..........همت درين عمل طلب از مى فروش كن

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای

 

[*سهیلا*]

تسبيح و خرقه لذت مستى نبخشدت ..........همت درين عمل طلب از مى فروش كن

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من.........می کشد خوار در این بادیه دامان از من

 

[MOΣIN]

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من.........می کشد خوار در این بادیه دامان از من

نمى كند دل من ميل زهد و توبه ولى.........به نام خواجه بكوشيم و فر دولت او

 

[MOΣIN]

نالم به دل چو نای من اندر حصار نای
پستی گرفت همت من زین بلند جای

ياران همنشين همه از هم جدا شدند.........مائيم و آستانه دولت پناه تو

 

[Tahmim]

نمى كند دل من ميل زهد و توبه ولى.........به نام خواجه بكوشيم و فر دولت او

وقتی صنمی دل ربودی..........تو خلق ربوده ای به یکبار

 

[Mute]

وقتی صنمی دل ربودی..........تو خلق ربوده ای به یکبار

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد،مصرفش گل است و نبید

 

[MOΣIN]

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد،مصرفش گل است و نبید

ديدى دلا كه آخر پيرى و زهد و علم...........با من چه كرد ديده معشوقه باز من

 

[m_mahdi_tbt]

ديدى دلا كه آخر پيرى و زهد و علم...........با من چه كرد ديده معشوقه باز من

نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد............که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

 

[MOΣIN]

نسیم باد صبا دوشم آگهی آورد............که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد

دل بدين رود گرامى چه كنم گر ندهم .............. مادر دهر ندارد پسرى بهتر ازين

 

[کافر مقدس]

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمیدوظیفه گر برسد،مصرفش گل است و نبید

در مسجد اگر چه از روی نیاز آمده ام / حقا که نه از بهر نماز آمده ام ... اینجا روزی سجاده ای دزدیدم / آن کهنه شده است ، باز باز آمده ام !

 

[Mute]

در مسجد اگر چه از روی نیاز آمده ام / حقا که نه از بهر نماز آمده ام ... اینجا روزی سجاده ای دزدیدم / آن کهنه شده است ، باز باز آمده ام !

مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است

 

[m_mahdi_tbt]

مجوی عیش خوش از دور واژگون سپهر
که صاف این سر خم جمله دردی آمیز است

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر ........... کز غمت دیده مردم همه دریا باشد

 

[*سهیلا*]

تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر ........... کز غمت دیده مردم همه دریا باشد

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم.....عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

 

[m_mahdi_tbt]

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم.....عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت......خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت

 

[*سهیلا*]

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت......خرابم می کند هر دم فریب چشم جادویت

تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من......به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

 

[m_mahdi_tbt]

تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من......به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود....... وین راز سر به مهر بعالم سمر شود

 

[کافر مقدس]

تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من......به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت

تشبیه دهانت نتوان کرد به غنچه .....هرگز نبود غنچه بدین تنگ دهانی

 

[*سهیلا*]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود....... وین راز سر به مهر بعالم سمر شود

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز........صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

 

[خیال شیشه ای]

دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز........صبح است و سیل اشک به خون شسته بالشم

می روم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم
بی خیال همه کس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم

 

[*سهیلا*]

می روم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم
بی خیال همه کس باشم و دریا باشم
دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود........آدم آورد بدین دیر خراب آبادم

 

[m_mahdi_tbt]

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود........آدم آورد بدین دیر خراب آبادم

مردم درین فراق و در آن پرده راه نیست....یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد

 

[*سهیلا*]

مردم درین فراق و در آن پرده راه نیست....یا هست و پرده دار نشانم نمی دهد

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان......لب می گزد چو غنچه ی خندان که خامشم

 

[خیال شیشه ای]

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود........آدم آورد بدین دیر خراب آبادم

میان صورت و معنی بسی تفاوت هاست
فرشته را به تصور مگوی اهرمن است

 

[*سهیلا*]

میان صورت و معنی بسی تفاوت هاست
فرشته را به تصور مگوی اهرمن است

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد.......حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

 

[m_mahdi_tbt]

دارم چو شمع سر غمش بر سر زبان......لب می گزد چو غنچه ی خندان که خامشم

مقیم زلف تو شد دل که خوش سودایی دید.......وزآن غریب بلاکش خبر نمی آید

 

[خیال شیشه ای]

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد.......حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز........چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

 

[m_mahdi_tbt]

تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد.......حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

در این خیال بسر شد زمان عمر و هنوز.... بلای زلف سیاهت بسر نمی آید

 

[*سهیلا*]

مقیم زلف تو شد دل که خوش سودایی دید.......وزآن غریب بلاکش خبر نمی آید

در خواب زنده ام که تو می خوانیم به خویش......بیداریم مباد که دیگر نرانیم