ما ز یاران چشم یاری داشتیم............... خود غلط بود آن چه می پنداشتیمدوستان در پرده می گویم سخن...............گفته خواهد شد به دستان نیز هم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم............... خود غلط بود آن چه می پنداشتیمدوستان در پرده می گویم سخن...............گفته خواهد شد به دستان نیز هم
ما ز یاران چشم یاری داشتیم............... خود غلط بود آن چه می پنداشتیم
شب تاريك وبيم موج وگردابي چنين هايل...كجا دانندحال ما سبكباران ساحل هامکن از خواب بیدارم خدا را ............................ که دارم خلوتی خوش با خیالش
شب تاريك وبيم موج وگردابي چنين هايل...كجا دانندحال ما سبكباران ساحل ها
از بس که دست می گزم و آه میکشم .......... آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویشاگر آن ترک شیرازی به دست ارد دل ما را ....................... به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
از بس که دست می گزم و آه میکشم .......... آتش زدم چو گل به تن لخت لخت خویش
شراب خورده و خوي كرده مي روي به چمن...كه اب روي تو اتش در ارغوان انداختشرابی تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش...........که تا یکدم برآسایم ز دنیا و شر و شورش
شراب خورده و خوي كرده مي روي به چمن...كه اب روي تو اتش در ارغوان انداخت
دین و دل بردند و قصد جان کنند ...........الغیاث از جور خوبان الغیاثتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد...................................وجود نازکت آزرده گزند مباد
ثمری گر ندهد آه فغان خواهد داد اثری گر نکند ناله دعا خواهم کرد
دل تنگم و ديدار تو درمان من است بي رنگ رخت زمانه زندان من است
در عشق توام نصيحت و پند چه سود زهرآب چشيدهام مرا قند چه سود
ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد / جز غم كه هزار آفرين بر غم باد
درد ما را نیست درمان الغیاث...هجر ما را نیست پایان الغیاثدانی که چنگ وعود چه تقریر می کنند؟ ............... پنهان خورید باده که تعزیر می کنند
قبول نیست همش د میگی
در عشق كه او جان و دل و ديدهي ماست/جان و دل و ديده هر سه را سوختهايم
ببخشین چون سخت بود دخالت کردم!!درد ما را نیست درمان الغیاث...هجر ما را نیست پایان الغیاث
درد ما را نیست درمان الغیاث...هجر ما را نیست پایان الغیاث
دردم از یار است و درمان نیز هم /دل فدای او شدو جان نیز هم
در بها ی بوسه ی جانی طلب...می کنند این دلستانان الغیاثثواب روزه و حج قبول آنکس برد.............................که خاک میکده عشق را زیارت کرد
ببخشین چون سخت بود دخالت کردم!!
ثریا کرد با من تیغ بازی عطارد تا سحر افسانه سازی
بفرما.......شما اسونها رو جواب دبدهببخشین چون سخت بود دخالت کردم!!
ثریا کرد با من تیغ بازی عطارد تا سحر افسانه سازی
در بها ی بوسه ی جانی طلب...می کنند این دلستانان الغیاث
نگارینا دل و جانم تو داری /همه پیدا و پنهانم تو داری
نمی دانم که این درد از که دارم /همین دانم که درمانم تو داری
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |