مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن....وین سر شوریده باز اید به سامان غم مخور

راهب معبد خاموشی ها

حاجب درگه نومیدی ها

سالک راه فراموشی ها

چشم به راه پیامی پیکی

گرمی بازوی مهری نیست
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
رواق منظر چشم من آشیانه توست................. کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
تا سرانجام ِ دل ِ خون شده چون خواهد بود

سرنوشتی ز خط جام بخوان ای ساقی

دور ِ کجدار و مریز است و دلم می لرزد

چون توان زیست چنین دل نگران ای ساقی
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا سرانجام ِ دل ِ خون شده چون خواهد بود

سرنوشتی ز خط جام بخوان ای ساقی

دور ِ کجدار و مریز است و دلم می لرزد

چون توان زیست چنین دل نگران ای ساقی
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
راهب معبد خاموشی ها

حاجب درگه نومیدی ها

سالک راه فراموشی ها

چشم به راه پیامی پیکی

گرمی بازوی مهری نیست

تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد غیر از این حاصل

من و از كس بریدنها، تو و ناكس نوازیها
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
انگار اشتباه کردم.
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست وز بهر طمع بال و پر خویش بیاراست.

تن ِ شب

پر از باغ های رؤیائی ست

من به دنبالت

هزار گل

هزار پروانه می شوم

مثل تقدیر ِ بی برو برگرد

می دانم عاقبت

من به دنبالت

هزار دیوانه می شوم
 

yalda63

عضو جدید
تن ِ شب

پر از باغ های رؤیائی ست

من به دنبالت

هزار گل

هزار پروانه می شوم

مثل تقدیر ِ بی برو برگرد

می دانم عاقبت

من به دنبالت

هزار دیوانه می شوم
م ن از ان حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت برون ارد زلیخا را
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای وای بر اسیری كز یاد رفته باشد

در دام مانده باشد، صیّاد رفته باشد
دیدی دلم شکست

دیدی دلم شکست!

دیدی چینی اصل قلب خویش

سپردم به دستهای خواهشت

دیدی بی حواس!

پایت به سنگ خورد،افتاد بر زمین...شکست
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دیدی دلم شکست

دیدی دلم شکست!

دیدی چینی اصل قلب خویش

سپردم به دستهای خواهشت

دیدی بی حواس!

پایت به سنگ خورد،افتاد بر زمین...شکست

ترازو گر نداری پس تو را زو رهزند هر کس

یکی قلبی بیاراید تو پنداری که زر دارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید .............زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز ازعطر دستانت پراز شوق است دستانم
تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
ومن خواب ترا می بینم ولبخند پنهانم
 

mmemarzade

عضو جدید
مرا می بینی و دردم زیادت می کنی هر دم................................تو را می بینم و میلم زیادت می شود هر دم..
 

*نيروانا*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز ازعطر دستانت پراز شوق است دستانم
تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
ومن خواب ترا می بینم ولبخند پنهانم
مرا چه غم كه خرابی ز بام و در بدر آید

كه رند خانه خراب و گدای خانه بدوشم
 

yalda63

عضو جدید
شبی یک شاخه نیلوفر به دست آبیت دادم
هنوز ازعطر دستانت پراز شوق است دستانم
تو فکر خواب گل هایی که یک شب باد ویران کرد
ومن خواب ترا می بینم ولبخند پنهانم

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دانم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا