ensan1
عضو جدید
می خواهيم بگوييم،
خواهر! برادر!
فلسفه معاد، در اسلام راستين، فلسفه نفى "معاش" نيست، وسيله اى در دست طبقه روحانى و زورمند و زراندوز براى اغفال مردم از زندگى مادى و از توجه به جهان و جامعه نيست، "بهشت آخرت" در اسلام حقيقى، اميد واهى يى براى جبران "دوزخ دنيا" نيست، اساسا "دعوت اسلام براى انديشيدن به زندگى پس از مرگ، به سعادت و لذت و برخوردارى و رفاه انسان در دنياى ديگر، به اين معنى نيست كه به اين دنيا نينديشيم و به زندگى پيش از مرگ اهميّت ندهيم و به قيمت ويرانى دنيا و محروميّت و ذلت در زندگى، آبادانى آخرت و برخوردارى و رستگارى قيامت را كسب كنيم.
درست برعكس، و درست بر عكس بينش عاميانه و منحط مذهبى رايج، اسلام، معاش و معاد را، ماديت و معنويت را، و دنيا و آخرت را از هم جدا و با هم متضاد نمی داند، بلكه اساسا
"دنيا را تنها جايگاه كار و توليد و تكامل و سازندگى و كسب ارزشهاى مادى و معنوى و سعادت اخروى" معرفى می كند،
دنيا وسيلهء كسب ارزشهاى خدايى و بدست آوردن شايستگيهاى بهشتى است.
اساسا دنيا اصل است و زندگى پيش از مرگ اصل است و آخرت فرع بر دنيا است، بدين معنى كه زندگى اخروى، سعادت و رستگارى الهى و سرنوشت نهايى آدمى در معاد، نتيجه و معلول سرگذشت آدمى در زندگى اين جهانى او است. اصل "الدنيا مزرعه الاخره" رابطهء دنيا و آخرت را در "جهان بينى اسلامى" نشان می دهد. آخرت محصول طبيعى و منطقى دنيا است و (درست بر عكس بينش منحط مذهبى هاى فعلى و انتقاد نابجاى ضد مذهبى هاى فعلى) با كار و توليد و آبادى زندگى دنيا است كه "محصول آخرت" بدست مى آيد، نه، آن چنانكه اين دو قطب متضاد (هر دو) مى انديشند، با خرابى مزرعه ء دنيا!
حضرت رسول در يك جمله كوتاه و قاطع و روشن اين اصل را چنان بيان كرده است كه آنرا به عنوان مترقيترين شعار سازنده و علمى و ضد خرافى بايد طرح كرد:
من لا معاش له، لا معد له هر كه زندگى مادى ندارد، زندگى اخروى نيز ندارد!
بنابر اين كسانيكه تحمل فقر و ذلت و اسارت و بيمارى و عقب ماندگى و ضعف و بدبختى خود را در زندگى اقتصادى و اجتماعى و سياسى (كه استبداد، استثمار و يا استعمار برايشان فراهم آورده اند) عامل جبران و پاداش الهى و كسب ثروت و عزت آخرت و رستگارى و عافيت و ورود به بهشت مى پندارند، فريب دنيادارانى را خورده اند كه، بنام دين، آنها را "استحمار" كرده اند و به تحمل و شكيبايى بر سرنوشت شوم خويش وا داشته اند! قرآن به اينان و نيز به روشنفكران ضد مذهبى كه هر دو اين فريبكارى استحمارى را بنام مذهب تلقى كرده اند پاسخ می دهد كه: من كان فى اعمى، فهو فى الاخره اعمى واضل سبيلا هر كه در اين جا، در زندگى اين جهانى، در زمان و جامعه خويش، نابينا و ناخودآگاه است، در آخرت نيز نابينا و ناآگاه است و گمراه تر!
"پدر و مادر ما متهمیم"
خواهر! برادر!
فلسفه معاد، در اسلام راستين، فلسفه نفى "معاش" نيست، وسيله اى در دست طبقه روحانى و زورمند و زراندوز براى اغفال مردم از زندگى مادى و از توجه به جهان و جامعه نيست، "بهشت آخرت" در اسلام حقيقى، اميد واهى يى براى جبران "دوزخ دنيا" نيست، اساسا "دعوت اسلام براى انديشيدن به زندگى پس از مرگ، به سعادت و لذت و برخوردارى و رفاه انسان در دنياى ديگر، به اين معنى نيست كه به اين دنيا نينديشيم و به زندگى پيش از مرگ اهميّت ندهيم و به قيمت ويرانى دنيا و محروميّت و ذلت در زندگى، آبادانى آخرت و برخوردارى و رستگارى قيامت را كسب كنيم.
درست برعكس، و درست بر عكس بينش عاميانه و منحط مذهبى رايج، اسلام، معاش و معاد را، ماديت و معنويت را، و دنيا و آخرت را از هم جدا و با هم متضاد نمی داند، بلكه اساسا
"دنيا را تنها جايگاه كار و توليد و تكامل و سازندگى و كسب ارزشهاى مادى و معنوى و سعادت اخروى" معرفى می كند،
دنيا وسيلهء كسب ارزشهاى خدايى و بدست آوردن شايستگيهاى بهشتى است.
اساسا دنيا اصل است و زندگى پيش از مرگ اصل است و آخرت فرع بر دنيا است، بدين معنى كه زندگى اخروى، سعادت و رستگارى الهى و سرنوشت نهايى آدمى در معاد، نتيجه و معلول سرگذشت آدمى در زندگى اين جهانى او است. اصل "الدنيا مزرعه الاخره" رابطهء دنيا و آخرت را در "جهان بينى اسلامى" نشان می دهد. آخرت محصول طبيعى و منطقى دنيا است و (درست بر عكس بينش منحط مذهبى هاى فعلى و انتقاد نابجاى ضد مذهبى هاى فعلى) با كار و توليد و آبادى زندگى دنيا است كه "محصول آخرت" بدست مى آيد، نه، آن چنانكه اين دو قطب متضاد (هر دو) مى انديشند، با خرابى مزرعه ء دنيا!
حضرت رسول در يك جمله كوتاه و قاطع و روشن اين اصل را چنان بيان كرده است كه آنرا به عنوان مترقيترين شعار سازنده و علمى و ضد خرافى بايد طرح كرد:
من لا معاش له، لا معد له هر كه زندگى مادى ندارد، زندگى اخروى نيز ندارد!
بنابر اين كسانيكه تحمل فقر و ذلت و اسارت و بيمارى و عقب ماندگى و ضعف و بدبختى خود را در زندگى اقتصادى و اجتماعى و سياسى (كه استبداد، استثمار و يا استعمار برايشان فراهم آورده اند) عامل جبران و پاداش الهى و كسب ثروت و عزت آخرت و رستگارى و عافيت و ورود به بهشت مى پندارند، فريب دنيادارانى را خورده اند كه، بنام دين، آنها را "استحمار" كرده اند و به تحمل و شكيبايى بر سرنوشت شوم خويش وا داشته اند! قرآن به اينان و نيز به روشنفكران ضد مذهبى كه هر دو اين فريبكارى استحمارى را بنام مذهب تلقى كرده اند پاسخ می دهد كه: من كان فى اعمى، فهو فى الاخره اعمى واضل سبيلا هر كه در اين جا، در زندگى اين جهانى، در زمان و جامعه خويش، نابينا و ناخودآگاه است، در آخرت نيز نابينا و ناآگاه است و گمراه تر!
"پدر و مادر ما متهمیم"
آخرین ویرایش: