فردا در مقابل این آیات چه حرفی برای گفتن خواهیم داشت!!!!!!!!!!!!!!!
«وَاذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اُجیب دَعوه الدّاع اذا ادعان فليستجیوا لی و لیومنوا بی لعلهم يرشدون»
، (و چون بندگانم درباره من از تو پرسش كنند من نزديكم و دعا كننده را وقتي كه مرا بخواند اجابت ميكنم پس به فرمان من گردن نهند و به من ايمان آوردند، باشد كه راه يابند)، (بقره، 186)
كه آية شريفه مذكور نكات و لطايف به راستي عجيب و تأمل برانگيز پرشماري دارد و ذيلاً به چند مورد از آنها اشاره ميشود.
1- به كاربردن عبارت: «اذاسئلک» بجای «یسئلونک»: جمله، خبر نیست، شرط است. ميفرميد: «و اذا سئلک» گوئي خداوند خودش دعاي بنده را، میخواهد، در نهاد و نهان جمله تمنا خوابیده است
آنگونه كه در احاديث قدسي نقل شده: «انا جلیس من ذکرنی» بنده «سعیاً» به سوی من بیاید من «هرولهً» میآیم «اذا تقرّب الی عبدی شبراً تقربتُ الیه زراعاً»، (وقتی بنده ام یک وجب به من نزدیک میشود یک زراع به او نزدیک می شوم)، (حديث قدسي)
عاشق كه شد كه يار به حالش نظر نكرد
اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست
2- استعمال ضير به صورت متکلم وحده: تمامي ضماير در آيه به صورت مفردند كه به مواجهة هم دلانه خداوند دلالت ميكند، خداوند از موضع انعطاف و مهرورزي با بنده سخن ميگويد نه از موضع اقتدار، در عين حال كه قادر مطلق است.
گوئی خداوند دنبال بنده می گردد، با ضمیر مفرد خود را مطرح میفرماید. و ميخواهد تا حدّ امكان او را به سوي خود جلب و جذب كند
3- تعدد ویژه ضمایر متکلم وحده که به خداوند بر میگردند «عبادی» «عنی»، «انّی»، «اُجیب»، «دعان»، «لی» ،«بی»، خداوند هفت بار خود را با ضمیر مفرد بیان می فرماید، گویی بنده یک بار درِ خانه خدا را زده است و خداوند از 7 جهت جواب می دهد.
دلت را خانة ما كـن مصـفّا كـردنش با مـن
به مـا درد دل افشاكن مداوا كـردنش با مـن
اگر گم كـردهاي اي دل كليـد استجابـت را
بيا يك لحظه با ما باش و پيدا كردنش با من
اگر درها به رويت بسته شد دل بر مكَن بازآ
درِ اين خانه دقّ الباب كن وا كردنش با مـن
ژوليده نيشابوريباز در احاديث قدسي نقل شده است كه: «لو علم المدبرون كيف اشتياقي اليهم لماتوا شوقاً»، (اگر كساني كه از من رويگردان هستند ميدانستند چه اشتياقي براي برگشتن آنها به سوي خود دارم از شدت شوق قالب تهي ميكردند)
اهل معرفت ميگويند: خداوند با بندهاش به گونهاي رفتار ميكند كه گويي فقط يك بنده دارد و آن هم اوست و بنده نيز به گونهاي رفتار ميكند كه گويي همه خدايش هستند غير از خداوند متعال!
4- عبارت «عبادی»: وقتی بنده ای دنبال خداوند میرود جزو «عبادی» میشود دیگر بنده مال خداوند میشود و خداوند او را به خود منسوب میفرماید.
مژده بده، مژده بده! يار پسنديـد مـرا
سايه او گشتم او برد به خورشيد مرا
پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من
آينه در آينه شد ديدمش و ديـد مرا
در قرآن، خداوند هم خودش را به بندگان منسوب فرموده: «ربهّم»، و هم بندگان را به خود نسبت داده و فرموده «عبادي» خواجه عبداله انصاری گوید: «الهی! اگر یک بار گوئی بنده من، از عرش بگذرد خنده من».
علامه طباطبایی در شرح آیه شریفه «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه اله ...»، (زمر، 53) میفرماید: اگر عبارتی لطیف تر از «عبادی» بود خداوند با آن عبارت بنده را مخاطب قرار میدهد.
«عبادي» فرموده نه «ناس» و نظاير آن.
5- ارائه جواب بدون «قُل» آمده است. در سایر موارد وقتی پرسشی از پیامبر (ص) مطرح می شود جواب خداوند همراه با «قل» میباشد. مثلآً: «یسئلونک عن الانفال، قل الانفال لله و لرسوله و للمؤمنین»، (انفال،1) یا مثلاً می فرماید: «یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر»، ( بقره، 230)يا ميفرمايد: «و يسئلونك عن ذي القرنين قل ساَتلو عليكم منه ذكراً»، (كهف، 83) و ... ولی آیه مذکور بدون قل آمده است. نميگويد: «فقل ان الله قريب» بلكه ميفرمايد: «فانّي قريب» گويي خداوند ميخواهد بدون واسطه با بندگانش سخن بگويد.
6- تاکید با «انّ» : در میفرماید: «فانّی قریب» با حرف تاکید آمده که یقیناً به بنده نزدیک هستم. ممكن است بنده با عملكردش خود را از من دور كند ولي من در هر حال به او نزديكم.قرآن ميفرمايد: «و هو معكم اينما كنتم»، (هر كجا و در هر مرتبهاي از مراتب هستي باشيد او با شماست)، (حديد،4) در كتاب مقدس نيز آمده است: «هميشه همراه تو هستم»، (انجيل متّي،20 :28)يار نزديكتر از من به من است وين عجبتر كه من از وي دورم سعدي اين نزديك بودن اينجا به صورت «فانّي قريب» آمده و در آيهاي به صورت: «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد»، (و ما از رگ جان به او نزديكتريم)، (ق، 16) و در آيهاي ديگر ميفرمايد: «انّ الله يحول بين المرء و قلبه»، (خداوند بين انسان و دل او حايل ميگردد)، (انفال، 24) و حتّي از خود انسان به وي نزديكتر ميشود.
بر دو چشم من نشين اي آنكه از من، منتري
تـا قــمر را وانمـايم كـز قمــر روشـنتري
انـدر آ دربـاغ تـا نامـوس گـلشن بشكنــد
زآنكه از صد باغ گلشن، خوشتر و گلشـنتري
ديوان شمس
7- بیان وصف نزدیکی با صفت مشبهه آمده است نه با فعل و فرموده: «انّی قریب» که به ثبوت دلالت میکند و میفرماید: من همیشه نزدیک هستم. ممكن است بنده، خود را از خداوند دور كند ولي خداوند همواره به او نزديك است
ولي دريغ كه:
با چنين نزديكياي دوريم دور
در چنين تاريكياي بفرست نور
نوعاً در ملاک های متعارف دنیوی، قرب متقابل است مثلاً طرفین به یک نسبت با هم فاصله دارند ولی در مورد خداوند و بنده، معبود همیشه به ما نزدیک است و این مائيم که خود را از خداوند دور میکنیم.
ولي در دوري نيز عزم بر نزديكي، موجب نزديك شدن ميگردد «انّ الراحل اليك قريب المسافة»
بی دلی در همـه احوال خـدا بـا او بود
او نمیدیـدش و از دور خدایـا مـیکرد
امام (ره) در دعای ختم کتاب «سرّ الصلوه» مینویسد: «بار الها! خرمن خودی و خود پرستی ما را به نور نارعشقت بسوزان تا جز تو نبینیم و نخواهیم و جز سرکوی تو بار قلوب را نیندازیم، معبودا! اکنون که از تو دوریم و از جمال جميلت مهجور، مگر آنکه دست کریمانهات تصرفي کند و حجابهای ضخیم را از میان بردارد»
ما ز خود سوي تو گردانيم سر
چون تويي از ما به ما نزديكتر
آیه شریفه به صورت جمله اسمیه آمده است و جمله اسمیه از تاکید بیشتری نسبت به جمله فعلیه برخوردار است، می فرماید: «واذا اسئلک» نه «یسئلونک».
مولانا گويد:
اي اخي دست از دعا كردن مدار
با اجابت يا رد اويت چه كار
حافظ وظيفه تو دعا كردن است و بس
در بند آن نباش كه نشنيد با شنيد
«وَاذا سئلک عبادی عنی فانّی قریب اُجیب دَعوه الدّاع اذا ادعان فليستجیوا لی و لیومنوا بی لعلهم يرشدون»
، (و چون بندگانم درباره من از تو پرسش كنند من نزديكم و دعا كننده را وقتي كه مرا بخواند اجابت ميكنم پس به فرمان من گردن نهند و به من ايمان آوردند، باشد كه راه يابند)، (بقره، 186)
كه آية شريفه مذكور نكات و لطايف به راستي عجيب و تأمل برانگيز پرشماري دارد و ذيلاً به چند مورد از آنها اشاره ميشود.
1- به كاربردن عبارت: «اذاسئلک» بجای «یسئلونک»: جمله، خبر نیست، شرط است. ميفرميد: «و اذا سئلک» گوئي خداوند خودش دعاي بنده را، میخواهد، در نهاد و نهان جمله تمنا خوابیده است
آنگونه كه در احاديث قدسي نقل شده: «انا جلیس من ذکرنی» بنده «سعیاً» به سوی من بیاید من «هرولهً» میآیم «اذا تقرّب الی عبدی شبراً تقربتُ الیه زراعاً»، (وقتی بنده ام یک وجب به من نزدیک میشود یک زراع به او نزدیک می شوم)، (حديث قدسي)
عاشق كه شد كه يار به حالش نظر نكرد
اي خواجه درد نيست وگرنه طبيب هست
2- استعمال ضير به صورت متکلم وحده: تمامي ضماير در آيه به صورت مفردند كه به مواجهة هم دلانه خداوند دلالت ميكند، خداوند از موضع انعطاف و مهرورزي با بنده سخن ميگويد نه از موضع اقتدار، در عين حال كه قادر مطلق است.
گوئی خداوند دنبال بنده می گردد، با ضمیر مفرد خود را مطرح میفرماید. و ميخواهد تا حدّ امكان او را به سوي خود جلب و جذب كند
3- تعدد ویژه ضمایر متکلم وحده که به خداوند بر میگردند «عبادی» «عنی»، «انّی»، «اُجیب»، «دعان»، «لی» ،«بی»، خداوند هفت بار خود را با ضمیر مفرد بیان می فرماید، گویی بنده یک بار درِ خانه خدا را زده است و خداوند از 7 جهت جواب می دهد.

دلت را خانة ما كـن مصـفّا كـردنش با مـن
به مـا درد دل افشاكن مداوا كـردنش با مـن
اگر گم كـردهاي اي دل كليـد استجابـت را
بيا يك لحظه با ما باش و پيدا كردنش با من
اگر درها به رويت بسته شد دل بر مكَن بازآ
درِ اين خانه دقّ الباب كن وا كردنش با مـن
ژوليده نيشابوريباز در احاديث قدسي نقل شده است كه: «لو علم المدبرون كيف اشتياقي اليهم لماتوا شوقاً»، (اگر كساني كه از من رويگردان هستند ميدانستند چه اشتياقي براي برگشتن آنها به سوي خود دارم از شدت شوق قالب تهي ميكردند)
اهل معرفت ميگويند: خداوند با بندهاش به گونهاي رفتار ميكند كه گويي فقط يك بنده دارد و آن هم اوست و بنده نيز به گونهاي رفتار ميكند كه گويي همه خدايش هستند غير از خداوند متعال!
4- عبارت «عبادی»: وقتی بنده ای دنبال خداوند میرود جزو «عبادی» میشود دیگر بنده مال خداوند میشود و خداوند او را به خود منسوب میفرماید.
مژده بده، مژده بده! يار پسنديـد مـرا
سايه او گشتم او برد به خورشيد مرا
پرتو ديدار خوشش تافته در ديده من
آينه در آينه شد ديدمش و ديـد مرا
در قرآن، خداوند هم خودش را به بندگان منسوب فرموده: «ربهّم»، و هم بندگان را به خود نسبت داده و فرموده «عبادي» خواجه عبداله انصاری گوید: «الهی! اگر یک بار گوئی بنده من، از عرش بگذرد خنده من».
علامه طباطبایی در شرح آیه شریفه «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمه اله ...»، (زمر، 53) میفرماید: اگر عبارتی لطیف تر از «عبادی» بود خداوند با آن عبارت بنده را مخاطب قرار میدهد.
«عبادي» فرموده نه «ناس» و نظاير آن.
5- ارائه جواب بدون «قُل» آمده است. در سایر موارد وقتی پرسشی از پیامبر (ص) مطرح می شود جواب خداوند همراه با «قل» میباشد. مثلآً: «یسئلونک عن الانفال، قل الانفال لله و لرسوله و للمؤمنین»، (انفال،1) یا مثلاً می فرماید: «یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر»، ( بقره، 230)يا ميفرمايد: «و يسئلونك عن ذي القرنين قل ساَتلو عليكم منه ذكراً»، (كهف، 83) و ... ولی آیه مذکور بدون قل آمده است. نميگويد: «فقل ان الله قريب» بلكه ميفرمايد: «فانّي قريب» گويي خداوند ميخواهد بدون واسطه با بندگانش سخن بگويد.
6- تاکید با «انّ» : در میفرماید: «فانّی قریب» با حرف تاکید آمده که یقیناً به بنده نزدیک هستم. ممكن است بنده با عملكردش خود را از من دور كند ولي من در هر حال به او نزديكم.قرآن ميفرمايد: «و هو معكم اينما كنتم»، (هر كجا و در هر مرتبهاي از مراتب هستي باشيد او با شماست)، (حديد،4) در كتاب مقدس نيز آمده است: «هميشه همراه تو هستم»، (انجيل متّي،20 :28)يار نزديكتر از من به من است وين عجبتر كه من از وي دورم سعدي اين نزديك بودن اينجا به صورت «فانّي قريب» آمده و در آيهاي به صورت: «و نحن اقرب اليه من حبل الوريد»، (و ما از رگ جان به او نزديكتريم)، (ق، 16) و در آيهاي ديگر ميفرمايد: «انّ الله يحول بين المرء و قلبه»، (خداوند بين انسان و دل او حايل ميگردد)، (انفال، 24) و حتّي از خود انسان به وي نزديكتر ميشود.
بر دو چشم من نشين اي آنكه از من، منتري
تـا قــمر را وانمـايم كـز قمــر روشـنتري
انـدر آ دربـاغ تـا نامـوس گـلشن بشكنــد
زآنكه از صد باغ گلشن، خوشتر و گلشـنتري
ديوان شمس
7- بیان وصف نزدیکی با صفت مشبهه آمده است نه با فعل و فرموده: «انّی قریب» که به ثبوت دلالت میکند و میفرماید: من همیشه نزدیک هستم. ممكن است بنده، خود را از خداوند دور كند ولي خداوند همواره به او نزديك است
ولي دريغ كه:
با چنين نزديكياي دوريم دور
در چنين تاريكياي بفرست نور
نوعاً در ملاک های متعارف دنیوی، قرب متقابل است مثلاً طرفین به یک نسبت با هم فاصله دارند ولی در مورد خداوند و بنده، معبود همیشه به ما نزدیک است و این مائيم که خود را از خداوند دور میکنیم.
ولي در دوري نيز عزم بر نزديكي، موجب نزديك شدن ميگردد «انّ الراحل اليك قريب المسافة»
بی دلی در همـه احوال خـدا بـا او بود
او نمیدیـدش و از دور خدایـا مـیکرد
امام (ره) در دعای ختم کتاب «سرّ الصلوه» مینویسد: «بار الها! خرمن خودی و خود پرستی ما را به نور نارعشقت بسوزان تا جز تو نبینیم و نخواهیم و جز سرکوی تو بار قلوب را نیندازیم، معبودا! اکنون که از تو دوریم و از جمال جميلت مهجور، مگر آنکه دست کریمانهات تصرفي کند و حجابهای ضخیم را از میان بردارد»
ما ز خود سوي تو گردانيم سر
چون تويي از ما به ما نزديكتر
آیه شریفه به صورت جمله اسمیه آمده است و جمله اسمیه از تاکید بیشتری نسبت به جمله فعلیه برخوردار است، می فرماید: «واذا اسئلک» نه «یسئلونک».
مولانا گويد:
اي اخي دست از دعا كردن مدار
با اجابت يا رد اويت چه كار
حافظ وظيفه تو دعا كردن است و بس
در بند آن نباش كه نشنيد با شنيد
آخرین ویرایش: