| تا به گریبان نرسد دست مرگ | دست ز دامن نکنیمت رها |
| دعوی درست نیست گر از دست نازنین | چون شربت شکر نخوری زهر ناب را |
| جور معشوق چنان نیست که الزام رقیب | گویی ابریست که از پیش قمر مینرود |
| تو همچو کعبه عزیز اوفتادهای در اصل | که هر که وصل تو خواهد جهان بپیماید |
| ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم | ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما |
| دریای اخضر فلک و کشتی هلال | هستند غرق نعمت حاجی قوام ما |
| در شگفتم که در این مدت ایام فراق | برگرفتی ز حریفان دل و دل میدادت |
يوسف گمگشته باز آيد به كنعان غم مخور
كلبه ي احزان شود روزي گلستان غم مخور
لحظه ديدار نزديك است...............رفتی و رفتن تو آتش نهاد بر دل
از کاروان چه ماند جز آتشی به منزل
دریاب که از روح جدا خواهی رفترفتم که خار از پا کشم محمل ز چشمم دور شد
یک لحظه ای غافل شدم صد سال راهم دور شد
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |