زخم مردم را چه كسی می بیند؟ + تصاویر

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرویس اجتماعی آینده، مهدی خرم ‏دل؛ كلان شهر تهران، فرصتی با انتهایی ناپیدا برای كسب درآمد و ارتزاق است، البته اگر جنس تان با جنس پایتخت یكی شود و ابایی نداشته باشید كه حرام و حلال زندگی تان بالا و پایین شود؛ این پایتخت دوست داشتنی زیر پوستش اتفاقاتی رخ می‏ دهد كه هیچ یك از ما خبری از آنها نداریم.
اما بسیاری از آنهاست كه هر روز از كنارش عبور می‏كنیم و اگر دلمان گرفته باشد، در نهایت برایش آهی می كشیم. زخم هایی كهنه بر روی پوست شهر كه نه تنها درمان نیافته، بلكه روز به روز وسعت پیدا كرده و در نهایت با چرك و خون ظاهرش آنچنان مشمئزكننده شده كه هر عابری را وادارد بینی احساسش را بگیرد تا آلودگی مشامش را نیازارد، غافل از آنكه این زخم بر تن همان عابر است و رهگذر ساده دل زخم هایش را بر آینه دیوار می‏ نگرد.


زخم ها سر نبسته بودند كه سر باز كنند؛ زخم ها سال هاست همین جا هستند. تاریخ ها نه برای ماه ها كه متعلق به سال ها تا اكنون است و دریغا كه آنچنان كهنه شده‏ اند كه دیگر دردشان یك عادت بی ارزش شده و نه غمی بر می انگیزد و نه تلاشی برای بهبود. گاه گاهی، كهنه ای بر رویش می گذاریم تا كسی خون مردگی ها و زردابه بسته بررویش را نبیند و به واسطه آنكه بیمار هستیم، تحقیر و تمسخرمان نكند. زخم ها از سالیان دور هستند و چه عجیب بر تن تك تك ما نقش بسته اند. هرچند بر تن گروهی مان عیان گشته و بر تن گروهی دیگر همچنان مستتر است، اما دریغا كه این زخم فراگیر است.

اینجا گوشه ای از این زخم است؛ گوشه ای از تهران. در حاشیه مریض خانه‏ ای كه مردم به قصد پیوند كلیه به آن مراجعه می كنند. بیمارستان فیروزگر در میدان ولی عصر مملو از این صحنه ها است. شماره هایی كه به تاریخ ها گره خورده اند تا مشتری دچار زحمت نشود و به فروشندگان كلیه ای مراجعه نكنند كه جنس شان تمام شده است!
اینجا خودروها سریع دور می‌زنند و عابرها نیز در مواجهه با این نوشتارها سرعت می گیرند. انگار دیگر كسی دوست ندارد تلخی حقیقت را به جان بخرد و زخم ها جزئی از جانمان شده اند كه نه تنها از بهبودشان ناامیدیم، بلكه باور كرده ایم این زخم ها آهسته آهسته وسیع تر می‏‌شوند و نمی‏‌توان حتی متوقفش كرد.


 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه وقایع اینجا برای همه اهالی محل عادی است؛ به خصوص برای اهالی این خیابان ها كه باید احساس آزار و اذیت كنند، هم همه چیز عادی شده و به جز سركی كه هنگام نظاره طولانی مدت این آگهی های دیواری از پنجره به قصد كنجاوی می كشند، تا ببینند به چه مقصودی این همه مدت محو این اوضاع شده ایم، خبری نیست. اینجا اگر یك اسپری بزرگ برداری و بر در و دیوار اهل محل بزرگ بنویسی: «كلیه فروشی، هیچ همسایه ای یقه ات را نمی گیرد» و حتی تشری نمی زند؛ همه چیز عادی عادی است.


اینجا در هر نقطه ای آگهی نوشته اند. عدد شماره ها از چندصد شماره فزونی دارد و تازه این در حالی است كه یكی از رهگذران ثابت خیابان جلویمان را می‌گیرد و نشانی یكی دو بیمارستان دیگر را هم می دهد كه اطرافشان مملو از این شماره ها است؛ شماره هایی كه دیوارهای چند ده متری را سیاه كردند و به حكم زخممان، ساعت به ساعت گسترش می یابند.


بانوی سال خورده دیگری كه خود را جرم شناس می‏‌خواند، در مقام عابر داوطلبانه پیش می آید و هم كلام می شود و می گوید: «اینها درد است اما دریغا؛ كسی به اینها توجهی نمی كند. بعضی وقت ها كه عبور می كنم، برخی از فروشنده ها، ایستاده اند كه اگر متقاضی آمد، همان جا بفروشند و این اتفاق سریع بیفتد و متقاضی كلیه سراغ شماره ها نرود. هر روز هم این شماره ها بیشتر می شود و من یاد علل جرم زایی می افتم كه بزرگ ترینش فقر است.»


برخی عجله دارند و با عبارتی چون فوری و زیرقیمت، آدم را یاد بنگاه های خرید و فروش خودرو می اندازند. انگار تكه ای از تن كالایی كم ارزش شده كه هرچندصدتایش را بخواهی می توان با قیمتی كمتر از یك خودرو قابل قبول خریداری كرد و چه مشتاقانی كه درد زندگی شان بالا زده و چاره ای ندارند جز فروش تكه ای از تنشان را.



عده ای آنچنان بی صبر فروش و دریافت مبلغ هستند كه حقی برای دیگران قائل نمی شوند و با یك اسپری بزرگ بر روی شماره های دیگران، بزرگ و خوانا، سن و سال و گروه خونی شان را نوشته اند و اینچنین است كه حتی در دنیای مظلومان هم گروهی به گروهی دیگر ظلم می كنند تا زودتر تنشان تكه تكه شود و در قبال بهبودی بخشیدن به همنوعی، رقمی دریافت كنند و به زخم زندگی بزنند؛ اینها را هیچ گاه شاید همسر و مادر فروشندگان كلیه نیز درنیابند، چرا كه نه دستی قطع می‏‌شود و نه پایی بریده خواهد شد.





چرخی كه در این خیابان ها بزنی، قیمت هم مشخص می شود. نرخ بازار، 15 میلیون تومان است كه اگر خریدار نیاز فوری داشته باشد تا 20 میلیون تومان هم افزایش می یابد و اگر فروشنده احتیاج داشته باشد به 10 میلیون تومان هم می رسد و در این میان برخی نیز قیمت را رقم انجمن كلیه اعلام می كنند. كلیه ای كه دیه مرده اش 24 میلیون تومان است، زنده و سالمش 15 میلیون تومان معامله می شود و دو طرف بازی در اصل سود نمی‏ كنند و البته بازنده اصلی فروشنده در مانده ای است كه آخرین تیر تركشش فروش بخشی از تنش است.

 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جماعت قطعاً آبرودار هستند كه فروختن گوشتشان را به تن فروشی و دزدی و كلاهبرداری ترجیح داده اند و در این شهر كثیف، خود را به رنگ دیگران در نیاورده اند. برای این آبرو ارزشی والا قائلیم و بدین سان، تلاش شد تمام یا بخشی از شماره های تماس این عزیزان در تصاویر محو شود و آبروی این بزرگواران حفظ شود؛ بزرگوارانی كه یادمان می اندازند هنوز با شرف زندگی كردن و تن به بی شرفی ندادن، امكان پذیر است، حتی به قیمت فروش كلیه.



بازی رنگ ها روی در و دیوار دیگر ارزش هنری اش را از دست می دهد و عكاس تنها هدفی كه دنبال نمی كند، نمایش زیبایی در قاب تصویر است. شات ها هیچ تنظیمی ندارد و انگار قرار نیست معرف یك نگاه باشند و تنها باید آشفتگی دنیایمان را به تصویر بكشند. دنیایی كه تصور می كنیم، زیبای زیبای زیبا است، حال آنكه زخم هایی بر تنمان نقش بسته كه فراموشش كرده ایم و این زیبایی محصول فراموشی و نسیان انسان ها است.



همه نوع سن و تیپ و گروه خونی را می توان یافت. از O- تا AB+ و از متولد 64 تا متولد 50 و از ورزشكار تا دختر دانشجو. عمده فروشنده اند و البته لابلای آنها برخی با خطوط خود را خریدار فوری معرفی كرده اند و عمدتاً در پی گروه های خونی كم یاب هستند.


عمده آگهی دهندگان، دارندگان خطوط اعتباری هستند و حداقل نگارنده نتوانست شخصی را بیابد كه در مقام فروشنده، شماره خط ثابتی را نوشته باشد و چه جالب كه عدالت خواهانی كه تنها شعارش را یاد گرفته اند به واسطه آنكه منافعشان اقتضا نمی نند، سعی می كنند دستمال را محكم تر روی این زخم فشار بدهند و مدعی شوند كه اینها برای سال های دور است اما صد افسوس كه تاریخ ها مكرراٌ برای اردیبهشت ماه 90 نیز است.


چه طنز تلخی است كه مدعیان عدالت محوری حتی یك زحمت به خود نمی دهند، در یك دفترچه تلفن، شماره های این عده را یادداشت نمایند و با تماسی، به نامه های اینها كه بر دیوار غیرتشان نوشته شده پاسخ دهند. نامه هایی كه مملو از التماس نیست و با حقیقت گره خورده است و البته پاسخ به آنها برد تبلیغاتی چندانی ندارد و شاید نتوان فیلم خوبی از كنارش برای چهره ای سیاسی ساخت.




به قول عابری: «مردم هم كلاهشان را سفت گرفته اند كه باد نبرد» و این تعامل مردم و مسئولان در ندیدن آنچه رخ می دهد، كافی است تا همه چیز به خوبی و خوشی بگذرد و اگر گاه گاهی تلنگری هم زده می‏شود، به مرور زمان سپرده شود و همه دور هم خوش باشیم و به هم دیگر توصیه كنیم، حرفی نزنیم كه باعث سیاه نمایی شود، حال آنكه روی سیاهی نشسته ایم! چند تصویر بعد كه خود گویا است، ببینید تا به آخرین تصویر برسیم.







 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
حال تصویری كه در ذیل مشاهده می كنید، ساعتی گران تر از یك جفت كلیه در بازار آزاد است. البته این گرانی را تخفیف بود، و الا این ساعت قیمت 7 عدد كلیه سالم است. این ساعت آنتیك بنابر ادعای فروشنده اش، مربوط به دوره لویی شانزدهم است و شناسنامه دارد و طبیعتاً باید هفتاد میلیون تومان هم ارزش داشته باشد، كما اینكه یك مجسمه یا تابلوی با عمر بیش از صد سال هم حتی اگر فاقد زیبایی خاص یا خالق شهیری باشد، ارزشمند بوده و ذی قیمت می‏شود اما زمانی قیمت این كالا اهمیت می یابد كه در می یابیم، در كسری از دقیقه ای، چنین ساعتی در لوس فروشی مركز پایتخت، به قصد گوشه ای از یك پنت هاوس یا همان حوالی خریده می شود.


مقصود، سرمایه دارستیزی نیست كه طبیعتاً بازدیدكننده از این لوكس فروشی از فقرا نیستند و هدف از این مقایسه افزایش اختلاف طبقات و محو آهسته آهسته طبقه میانی است و این خطر بزرگی برای جامعه اسلامی است. اینكه شعار داده می شود در چند سال اخیر فاصله طبقاتی كم شده، حقیقتاٌ حكم همان شعار را دارد و نمودهای بیرونی حداقل برای نگارنده، خلاف این ادعا را به تصویر در می آورد. فاصله ها افزوده شده و این قطعاً در مدار عدالت، جای ندارد.
مقصود صرفاً بیان این نیست كه گروهی از پرخوری می میرند و گروهی از گرسنگی، بلكه مقصود این است كه آبروداری دشوار گشته و عده ای برای حفظ آبرو، دست به مال حرام نمی برند و ترجیح می دهند شرافتمندانه كلیه شان و سلامت شان را با مبلغی معاوضه كنند. اینها را كه دیدم یاد فیلم تلخ هیچ و فحش هایی افتادم كه به او و كارگردانش دادند؛ آیا هیچ دروغ بود یا چند مورد همچون هیچ وجود دارد كه حكم سیاه نمایی را پیدا كند؟ آقایانی كه چنین تعبیر می كنند، سری به خیابان فیروزگر بزنند تا دریابند، هیچ در مقابل حقیقت هیچ نبود.
اما از همه اینها كه بگذریم، آنچه بیش از همه در این تنازع بقاء و فرسخ ها اختلاف فقیر و غنی دردآور است و خانه تن هر جاندار ذی شعوری را به آتش می كشد، خواب مردمی است كه این زخم ها را می بینند و تلاش می كنند بی توجه از كنارش گذر كنند؛ مردم سوداگر و بی تفاوتی كه در مقابل درد و رنج هم نوع سختدل شده اند، روزگاری بس عجیب را با خلق و خویی متفاوت و تاثرآور در تناسب با مردم تهران قدیم در پیش دارند و در فرهنگ اسلامی، چه آهسته و پیوسته سردی و بی تفاوتی مردم اروپای شرقی را با خود همراه ساخته اند.
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلمان بس می‏‌سوزد برای سختدلی ها و یاد اخوان ثالث می افتیم:
خانه‌ام آتش گرفته‌ است، آتشی جانسوز

هر طرف می‌سوزد این آتش

پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود

من به هر سو می‌دوم گریان

در لهیب آتش پر دود

وز میان خنده‌های‌ام تلخ

و خروش گریه‌ام ناشاد

از درون خسته‌ی سوزان

می‌كنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!


خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی بی‌رحم

هم‌چنان می‌سوزد این آتش

نقش‌هایی را كه من بستم به خون دل

بر سر و چشم در و دیوار

در شب رسوای بی‌ساحل

وای بر من، سوزد و سوزد

غنچه‌هایی را كه پروردم به دشواری

در دهان گود گلدان‌ها

روزهای سخت بیماری

از فراز بام‌هاشان ، شاد

دشمنان‌ام موذیانه خنده‌های فتح‌شان بر لب

بر منِ آتش به جان ناظر

در پناه این مُشَبّك شب​




من به هر سو می‌دوم گریان ازین بیداد

می‌كنم فریاد‌، ای فریاد! ای فریاد!

وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش

آن‌چه دارم یادگار و دفتر و دیوان

و آن‌چه دارد منظر و ایوان

من به دستان پر از تاول

این طرف را می‌كنم خاموش

وز لهیب آن روم از هوش

زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود

تا سحرگاهان، كه می‌داند كه بود من شود نابود

خفته‌اند این مهربان همسایگان‌ام شاد در بستر

صبح از من مانده بر جا مُشت خاكستر

وای، آیا هیچ سر بر می‌كُنند از خواب؟

مهربان همسایگان‌ام از پی امداد؟

سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد

می‌كنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!

 

m saeidi

عضو جدید
یه چیزی میخواستم بگم ولی نمیگم چون اگه بگم مدیر تالار نابودم میکنه .
واقعاً اینجور زخمها دیدن داره که طرف توی این همه بدبختی و مشکلات میخواد کلیه اش رو بفروشه 15 تومن و بعدش هم کلی هزینه داره تا بتونه روی پاش وایسته و مرخص بشه .
لابد کلی از مشکلاتش با این پول حل میشه .

وای خدای من حتی فکر کردن بهش هم سخته .
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عالی و تامل بر انگیز هست. مرسی
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
6و8

6و8

برابری ...آزادی ...عدالت ....ناسیونالیسم ...افتخار ملی ...ایرانی آباد آزاد و برای ...عدالت محوری ....ملت محوری ...سربلندی ایران ....جوانان غیور و دانشمند ...
 

Sohrab.net

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام حضور استارتر محترم
یعنی فکر میکنین که اون طرف به نون شبش محتاج هست که 15 ملیون میخواد کلیه اش رو بفروشه؟؟؟!!!!
نه اینطور نیست، اینها فقط برای چشم و هم چشمی هست، اونا پول زیاد میخوان با کار نکردن!!!... وگرنه کار که زیاده،باید یکم انسان هم سختی بکشه.... مگه کارگران چی کم دارند که میرن کار میکنن و نون حلال درمیارن، با کم و زیادشم میسازن....
پس دلتون واسه این آدما زیاد نسوزه.
 
  • Like
واکنش ها: Sarp

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام حضور استارتر محترم
یعنی فکر میکنین که اون طرف به نون شبش محتاج هست که 15 ملیون میخواد کلیه اش رو بفروشه؟؟؟!!!!
نه اینطور نیست، اینها فقط برای چشم و هم چشمی هست، اونا پول زیاد میخوان با کار نکردن!!!... وگرنه کار که زیاده،باید یکم انسان هم سختی بکشه.... مگه کارگران چی کم دارند که میرن کار میکنن و نون حلال درمیارن، با کم و زیادشم میسازن....
پس دلتون واسه این آدما زیاد نسوزه.


من که تا به حل ندیدم کسی سلامتیشو بفروشه مگر اینکه مجبور باشه......
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
هیچکس برای چشم و هم چشمی اعضای بدنش رو نمیفروشه بلکه از روی بدبختی و استیصال هستش !
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
با سلام حضور استارتر محترم
یعنی فکر میکنین که اون طرف به نون شبش محتاج هست که 15 ملیون میخواد کلیه اش رو بفروشه؟؟؟!!!!
نه اینطور نیست، اینها فقط برای چشم و هم چشمی هست، اونا پول زیاد میخوان با کار نکردن!!!... وگرنه کار که زیاده،باید یکم انسان هم سختی بکشه.... مگه کارگران چی کم دارند که میرن کار میکنن و نون حلال درمیارن، با کم و زیادشم میسازن....
پس دلتون واسه این آدما زیاد نسوزه.
آخه کلیه می فروشن که چه چیز تجملاتی بخرن؟؟؟
یعنی می گی کلیه می فروشن تا خرج جراحی زیبایی در بیاید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:eek::surprised::eek:
 

Sarp

مدیر بازنشسته

haleh_sharif

عضو جدید
واسه داماد خاله م رفته بودیم بخریم کلیه رو
پسره میگفت میخوام یه ماشین بخرم و کار کنم باهاش

می خواسته کار کنه باهاش
این یعنی این که محتاج بوده و شاید حتی به نون شبش
بعید می دونم واسه چشم و هم چشمی باشه
مگر اینکه مشکل روانی داشته باشن به جای مادی!!!!!!!!!!
فقط می گم متاسفم
 

Similar threads

بالا