آسمان عطر گريبانش
روح شبهاي تو را دارد
بر گلويت ماه مرقوم است....
تو را که دیده ز خواب و خمار باز نباشد
ریاضت من شب تا سحر نشسته چه دانی؟
آسمان عطر گريبانش
روح شبهاي تو را دارد
بر گلويت ماه مرقوم است....
در گوشه اميد چو نظارگان ماه
چشم طلب بر آن خم ابرو نهادهايم
یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دلم غریب ترین اهل این حوالی بود
که ازقصیده عشقی عظیم خالی بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |