گلابتون
مدیر بازنشسته
دخترکی بودم و آرزو داشتم که قد بکشم تا افق های پنجره از آن من شود , بزرگ شدم و پنجره اما به سوی دیواری گشوده می شد
دخترکی بودم و بهشت را دور می پنداشتم
بزرگ شدم و راهی جهنم
شاید فرصتی باشد برای تنهایی
دخترکی بودم پرستویی دلم را برد
آرزوی پرواز کردم مگر در دوردست بیابمش
بزرگ شدم و دانستم
که دلیل سفر پرستو من بودم
و گذشت و گذشت و گذشت ...
اکنون اینجا
پنجره
بهشت
پرستو
پرواز ...
من اما ...
دخترکی بودم و بهشت را دور می پنداشتم
بزرگ شدم و راهی جهنم
شاید فرصتی باشد برای تنهایی
دخترکی بودم پرستویی دلم را برد
آرزوی پرواز کردم مگر در دوردست بیابمش
بزرگ شدم و دانستم
که دلیل سفر پرستو من بودم
و گذشت و گذشت و گذشت ...
اکنون اینجا
پنجره
بهشت
پرستو
پرواز ...
من اما ...