مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
شوقیست غالب بر دلم از نو به دل جا کرده‌ای

جانم گرفته در میان عشق هجوم آورده ای
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار می آید و هنگام نثار است مرا
مرو ای جان «گرامی» به تو کارست مرا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
آن دل که به یاد خود صبورش کردی

نزدیکتر تو شد چو دورش کردی
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
درد من از عشق تو درمان نبرد

زانکه دلم خون شد و فرمان نبرد
 

مینو م

عضو جدید
در شبی مهتابی
مست و مغرور از از آن جلوه، به من تابیدی
به تو محتاج شدم
تو به من خندیدی
دل دیوانه دگر تاب نداشت
بارش عشق تو را میطلبید
و
تو
بر دشت دلم باریدی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
سلام.:gol:

ای نور دل و دیده و جانم چونی

وی آرزوی هر دو جهانم چونی



من بی ‌لب لعل تو چنانم که مپرس

تو بی ‌رخ زرد من ندانم چونی
 

meddler

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.:gol:

ای نور دل و دیده و جانم چونی

وی آرزوی هر دو جهانم چونی



من بی ‌لب لعل تو چنانم که مپرس

تو بی ‌رخ زرد من ندانم چونی
یادتان باشد اگر کار به تقسیم کشید
باغ جولان مرا بی در و پیکر بدهید
من به دنبال دل گمشده ام میگردم
یک پریدن به من از بال کبوتر بدهید
.
.
.
عشق اگر خواست ....نصیحت به شما گوش کنید
تن بر آزنده ی او نیست به او سر بدهید
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یک‌ گهر دل در گره بند و محیط ناز باش

اینقدر می‌خواهد از جمعیت اسباب آب
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا