دلم برای خودم تنگ است

سوگلییی

عضو جدید
حرف هایی هست برای نگفتن . بغض هایی هست که آغوش دوست نمی طلبد و اشک هایی که سیلشان را تنها متکای تختت تاب می آورد و من پرم از همه ی اینها .
گاهی آنچنان دلم برای خودم تنگ می شود که یعقوب بهر یوسف . گاهی آنچنان بی قرار دیدار خودم می شوم که هر ثانیه برایم حکم هزار سال را دارد و هر نزدیکی ، حکم یک مزاحم را .
سخت است و زجر آور وقتی که همه دوستان و نزدیکان و هم دانشگاهیانت تو را با لبخند بشناسند و تو خود را حتی یک بار هم خندان ندیده باشی .
هرگاه به خود نظر افکندی ، چیزی جز موجودی پیچیده شده در مه و اندوه و اشک ندیده ای ، خود را چیزی جز انبوهی از پوچی نیافته ای و جالب آنکه در میان دوستانت از امید حرف می زنی ، از زیبایی و خوبی جهان و وجود خدایی که تنها سهمت از او گلایه و شکوه است ، نه حمد و سبحان .
دلم برای خودم تنگ شده است و من این خود نفرین شده را چندگاهیست که در کوچه پس کوچه های حضور دیگران جاگذاشته ام . :(
دلم برای گریه هایم تنگ شده است:cry:
 

سوگلییی

عضو جدید
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
.
.
.
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف
نمی رهاند !!
.
.
.
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد
.
.
.
و حال شب شده بود
.
.
.
چرا گرفته دلت مثل آنکه تنهایی؟!

چه قدر هم تنها !!


.
.
.

اتاق خلوت پاکی است
برای فکر چه ابعاد ساده ای دارد
دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم
.
.
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره ، بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ، بــی‌دل ، بــی‌ریخت ، بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا ، بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌صاحاب ، بــی‌خبر ، بــی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام ، بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود ، بــی‌داد ، بــی‌روح ، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان ، بــی‌تو ، بــی‌تو ، بــی‌تو...!!!
 

ghazaliii

عضو جدید
salam.manam hamash migam kah khodam boodam na ye mojasame ke hame ba ah behem negah koonand va began cheghadr shade va nadoonand toye delam xhe khabe.
delam vase bachegiyam,bikhiyaliyam,vojood dovomam tang ast.
vase boghz shadi na boghze ghamo andohh.
vase shabaye bi gerye va rozaye ghose delam tang ast.
vase khodaei ke hamin nazdikiyast ama hozoresham nemizare befahmam.
vase vase harfaye khodam.sheram va dast neveshtehaye dorikhtam delam tange ke chera nistan alane mara bebinand.
begozar zaman bedanad deltangiye man hekmate delam ast na nabod kasi ya chhizi va digaran bedanand hekmate khandeam ananand na del khoshiyam.
 

سوگلییی

عضو جدید
دلم تنگه واسه ی کوه
واسه غرورش
واسه بلندیش
واسه اینکه فکر کنم
دیگه میتونم دستم به خدا بروسونم
واسه ی شنیدن پزواک صدام
واسه ی پرتاب کردن سنگ از اون بالا بالا هاش
لذت شنیدن صدای برخورد سنگهاش به هم
واسه اینکه منو یاد
غروری که از دست دادم میندازه
شاید هم یاد روز بیفتم که قصه هام شکسته
 

paeeizan

اخراجی موقت
نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم!

نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم
یا هیزم شکن پیر!!!
.
.
.
خیلی قشنگ بود ...سلیس و عمیق
.
.
.
.
کاش در دهکده ی عشق فراوانی بود ...توی بازار صداقت....کمی هم ارزانی بود
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
چنان درگیر روزمرگی شدیم از شروع و پایان روزها را هم از دست داده ایم
طلوع شادی آفرین
و غروب دل انگیز خورشید را چند صباحی است که ندیده ام
 

2&2

عضو جدید
منم دلم واسه خودم تنگه ......اما نه زیاد
من وقتی دلم واسه خودم خیلی تنگ میشه که تو شلوغی باشم
من آرامش و فضای آروم رو خیلی زیاد دوست دارم چون به خودم نزدیکترم
وقتی هم که به خودم نردیکم به خدا نزدیکترم
 

fgni

متخصص باغبانی
کاربر ممتاز
ووو اووه اینجا ادم با این احساسات ماتم میگیره بابا بلند شین از جاتون برین بیرون تو هوای باز یه نفس عمیق بکشین
 

hannaneh-sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
خداییش حق با توئه
من خیلی تلاش میکنم شاد باشم
ولی شب که میشه و تنها میشم دوباره .....
حامد جان من صبحا قبل از اینکه بیام سر کار یه نیم ساعتی تو پارک قدم میزنم
یه گروه از افراد مسن هستن که تمرین شاد بودن میکنن و الکی میخندن، وقتی از کنارشون رد میشم جای اینکه شاد بشم بدتر اعصابم خورد میشه
آخه مگه شاد شدن بدون داشتن دل خوش امکان داره؟
 

سوگلییی

عضو جدید
حامد جان من صبحا قبل از اینکه بیام سر کار یه نیم ساعتی تو پارک قدم میزنم
یه گروه از افراد مسن هستن که تمرین شاد بودن میکنن و الکی میخندن، وقتی از کنارشون رد میشم جای اینکه شاد بشم بدتر اعصابم خورد میشه
آخه مگه شاد شدن بدون داشتن دل خوش امکان داره؟
واقعا درست میگی نمیشه
روزی هم که شادی همه چیزو قشنگ میبینی
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
حامد جان من صبحا قبل از اینکه بیام سر کار یه نیم ساعتی تو پارک قدم میزنم
یه گروه از افراد مسن هستن که تمرین شاد بودن میکنن و الکی میخندن، وقتی از کنارشون رد میشم جای اینکه شاد بشم بدتر اعصابم خورد میشه
آخه مگه شاد شدن بدون داشتن دل خوش امکان داره؟

بدترین چیزش لبخندهای زوری هستش که باید برای دیگران بزنی
تا اونا رو هم ناراحت نکنی
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها ول کنید دیگه
من از اول صبح یه کم حالم گرفته بود اینجام اومدم بدتر شدم


جای یکی خالی که بگه بزنیم برقصیم

حالا واسه اینکه جو عوض شه یه جوک میگم
ببخشید دیگه از این بهتر تو گوشیم پیدا نکردم بقیه اش بی ادبی بود
این هم به بزرگی خودتون بببخشید

(با اجازه از استارتر تا پیک )

یارو داشته بچه اشو کتک میزده
میگن چرا میزنیش ؟؟؟ میگه پدر سگ نقاشیش خوبه عکس ...... رو بخاری کشیده بود هم دست من سوخته هم لب عموش
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
من و تو ان دوخطيم اري موازيان به ناچاري
كه ز اغاز باورمان به يكديگر نرسيدن بود.
چه سرنوشت غم انگيزي كه كرم كوچك ابريشم
تمام عمر قفس ميبافت ولي به فكر پريدن بود
 

سوگلییی

عضو جدید
بچه ها ول کنید دیگه
من از اول صبح یه کم حالم گرفته بود اینجام اومدم بدتر شدم


جای یکی خالی که بگه بزنیم برقصیم

حالا واسه اینکه جو عوض شه یه جوک میگم
ببخشید دیگه از این بهتر تو گوشیم پیدا نکردم بقیه اش بی ادبی بود
این هم به بزرگی خودتون بببخشید

(با اجازه از استارتر تا پیک )

یارو داشته بچه اشو کتک میزده
میگن چرا میزنیش ؟؟؟ میگه پدر سگ نقاشیش خوبه عکس ...... رو بخاری کشیده بود هم دست من سوخته هم لب عموش
ممنون اژدها خنده رو لبمون آوردی
 

me-myself

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف هایی هست برای نگفتن . بغض هایی هست که آغوش دوست نمی طلبد و اشک هایی که سیلشان را تنها متکای تختت تاب می آورد و من پرم از همه ی اینها .
گاهی آنچنان دلم برای خودم تنگ می شود که یعقوب بهر یوسف . گاهی آنچنان بی قرار دیدار خودم می شوم که هر ثانیه برایم حکم هزار سال را دارد و هر نزدیکی ، حکم یک مزاحم را .
سخت است و زجر آور وقتی که همه دوستان و نزدیکان و هم دانشگاهیانت تو را با لبخند بشناسند و تو خود را حتی یک بار هم خندان ندیده باشی .
هرگاه به خود نظر افکندی ، چیزی جز موجودی پیچیده شده در مه و اندوه و اشک ندیده ای ، خود را چیزی جز انبوهی از پوچی نیافته ای و جالب آنکه در میان دوستانت از امید حرف می زنی ، از زیبایی و خوبی جهان و وجود خدایی که تنها سهمت از او گلایه و شکوه است ، نه حمد و سبحان .
دلم برای خودم تنگ شده است و من این خود نفرین شده را چندگاهیست که در کوچه پس کوچه های حضور دیگران جاگذاشته ام . :(
دلم برای گریه هایم تنگ شده است:cry:

حرف دل منه. منم مثل توام :cry:
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها ول کنید دیگه
من از اول صبح یه کم حالم گرفته بود اینجام اومدم بدتر شدم


جای یکی خالی که بگه بزنیم برقصیم

حالا واسه اینکه جو عوض شه یه جوک میگم
ببخشید دیگه از این بهتر تو گوشیم پیدا نکردم بقیه اش بی ادبی بود
این هم به بزرگی خودتون بببخشید

(با اجازه از استارتر تا پیک )

یارو داشته بچه اشو کتک میزده
میگن چرا میزنیش ؟؟؟ میگه پدر سگ نقاشیش خوبه عکس ...... رو بخاری کشیده بود هم دست من سوخته هم لب عموش

اژدهاي بيبدد.حرف بد زدي دعوات تنم؟؟
 

mahsa.mahsa

عضو جدید
کاربر ممتاز
حرف هایی هست برای نگفتن . بغض هایی هست که آغوش دوست نمی طلبد و اشک هایی که سیلشان را تنها متکای تختت تاب می آورد و من پرم از همه ی اینها .
گاهی آنچنان دلم برای خودم تنگ می شود که یعقوب بهر یوسف . گاهی آنچنان بی قرار دیدار خودم می شوم که هر ثانیه برایم حکم هزار سال را دارد و هر نزدیکی ، حکم یک مزاحم را .
سخت است و زجر آور وقتی که همه دوستان و نزدیکان و هم دانشگاهیانت تو را با لبخند بشناسند و تو خود را حتی یک بار هم خندان ندیده باشی .
هرگاه به خود نظر افکندی ، چیزی جز موجودی پیچیده شده در مه و اندوه و اشک ندیده ای ، خود را چیزی جز انبوهی از پوچی نیافته ای و جالب آنکه در میان دوستانت از امید حرف می زنی ، از زیبایی و خوبی جهان و وجود خدایی که تنها سهمت از او گلایه و شکوه است ، نه حمد و سبحان .
دلم برای خودم تنگ شده است و من این خود نفرین شده را چندگاهیست که در کوچه پس کوچه های حضور دیگران جاگذاشته ام . :(
دلم برای گریه هایم تنگ شده است:cry:
خيلي قشنگ بود
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چند ساعت دیر اومدم
دل همه دوستام گرفته
نبینم دل تنگ باشی
 

Similar threads

بالا