من ملک بودم و فردوس برین جایم بوددارد به جانم لرز می افتد رفیق،انگار پاییزم
دارم شبیه برگهای زرد و خشک از شاخه می ریزم
دارم من از فراقش در دیده صد علامتمی رسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی ست
ان زمان، هر دل فقط یک بار عاشق می شود
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایتهزار شکر دیدم به کام خویشت باز | ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
روندگان طریقت ره بلا سپرند| رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
زان یار دلنوازم شکری ست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
ای که دستت می رسد کاری بکنتورا در آینه دیدند جمال طروت خویش
بیان کنند که چه بودست ناشکیبا را
تا به کی نازی به حسن عاریتدر دایره ای که آمدن و رفتن ماست
آن را بدایت نه نهایت پیداست
تا به کی نازی به حسن عاریت
ما و من آیینه داری بیش نیست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |