يه سرآغاز دوباره

sogand.sogand

عضو جدید
مي خوام دوباره شروع كنم اما براي هر شروع بايد يه دليلي باشه و دليل منم نگاه غمگين كودكي بود كه به دروغ به خواهرش گفته بود طعم موزم مثل پرتقال.

وقتي نگاهم به چشمان مظلوم كودكي افتاد كه در انتهاي قلبش زلالي آب بود دلم از جور زمانه گرفت.

وقتي سكوت سرد آدما پشت هزاران چهره پنهان شده چه مي شه گفت و چه مي شه كرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم پر از فرياد غم انگيز سكوت است و من در مقابل تلاطم زندگي ساكن مي ايستم و نظاره گر جورهايي هستم كه چشمان كودكي را غمگين مي كند.

ومن مي خواهم اين يك شروع دوباره باشد.
 

گیگیل

عضو جدید
عزیزم

عزیزم

دليل منم نگاه غمگين كودكي بود كه به دروغ به خواهرش گفته بود طعم موزم مثل پرتقاله.
اخی بمیرم واسش گناه داره:cry::crying:
 

vurojak

عضو جدید
خیلیا دور و برمونن،ولی ما چشمامونو بستیم و نمی خوایم ببینیم،شایدم می بینیم و کاری نمی کنیم.
خیلی غمناکه.
 

sogand.sogand

عضو جدید
شاید آغاز تو پایانی باشد برای من !

خیلیا دور و برمونن،ولی ما چشمامونو بستیم و نمی خوایم ببینیم،شایدم می بینیم و کاری نمی کنیم.
خیلی غمناکه.


من اين تاپيك و به اين اميد زدم كه آغاز من يه آغاز باشه نه يه پايان.
دقيقا همينه مي بينيم و چشمامون و به زور مي بنديم و مي گيم نديديم.
 

Similar threads

بالا