archi-tecture
عضو جدید
یک رساله ای پیدا کردم در رد ولایت فقیه
http://viewer.zoho.com/download?genFile=pacbqU
جالب میشه اگه دوستان تک تک دلایلی که اینجا وارد شده رو هم بحث کننقسمتی که دوست داشتم این بود:
جدا مفهوم عوام چیه؟ اگه یکی بتونه این رو هم تفسیر کنه عالی میشه یعنی عوام کیان؟
http://viewer.zoho.com/download?genFile=pacbqU
جالب میشه اگه دوستان تک تک دلایلی که اینجا وارد شده رو هم بحث کننقسمتی که دوست داشتم این بود:
قسمت سوم: عده ای از فقها برخی از روایات و احادیث را نیز مورد دستاویز قرار داده اند:
روایت اول: "فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه":11 در این روایت ابلاغ شده است كه عوام، از فقهائی تقلید كنند كه دارای این چهار شرط باشند:
صائنا لنفسه: مسلط بر نفس و كنترل كننده درون باشد.
حافظا لدینه: حافظ دین و زیاد كننده اعتبار آن باشد و با رفتار خود آبروی مذهب را نبرد.
مخالفا لهواه: مخالف هواى نفس و ضد منیت باشد.
مطیعا لامر مولاه: گوش به فرمان مولا باشد نه مطیع منافع جاه طلبانه خود و دیگران.
- مخاطب كلام مذكور فقط عوام هستند یعنی بخشی از جامعه كه مسائل دینی و شرعی را نمی دانند و یا دچار اشكال هستند. به عبارت دیگر در این حدیث هیچ جوازی مبنی بر اینكه عده ای زمام امور كل جامعه را بطور تحمیلی به دست گیرند، دیده نمی شود و لذا استدلال های جاهلانه ایشان، شعبده های كلامی است كه در آنها هیچ سنخیّت و رابطه منطقی بین نتیجه گیری و اصل كلام وجود ندارد.
- فقهای تنگ نظر در تبلیغات خویش همواره فقره "فللعوام ان یقلدوه" را مورد توجه قرار داده و به چهار شرط سنگین قید شده اعتنائی نكرده اند، همانطور كه در بحث ولایت تشریعی نیز بُعد خلافتی و حكومتی آنرا پر رنگ كرده و به جنبه های خطیر دیگر آن نپرداخته اند.
- ظرافت مهم دیگری كه در روایت فوق نهفته است: "من كان من الفقهاء" می باشد. این فقره مجوز عام است برای مرجعیت هر فقیهی كه شرایط فوق را دارا باشد، فلذا نباید این روایت را بهانه ای برای انحصاری كردن منصب مرجعیت قرار داد.
- اینكه یك فقیه، به تنهائی در جایگاه ولی امر مستقر شود و به جای تمام فقها و مقلدین آنها تصمیم بگیرد و خواسته ها و آراء میلیونها انسان دیگر را زیر پا بگذارد، نمود عینی دیكتاتوری مذهبی است. در حالی كه در گذشته اگر یكی از مراجع تقلید از سوی دیگران به عنوان اعلم و زعیم شناخته می شد، هرگز قیدی بر واجب الاطاعه بودن او وجود نداشتروایت اول: "فاما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه، حافظا لدینه، مخالفا لهواه، مطیعا لامر مولاه، فللعوام ان یقلدوه":11 در این روایت ابلاغ شده است كه عوام، از فقهائی تقلید كنند كه دارای این چهار شرط باشند:
صائنا لنفسه: مسلط بر نفس و كنترل كننده درون باشد.
حافظا لدینه: حافظ دین و زیاد كننده اعتبار آن باشد و با رفتار خود آبروی مذهب را نبرد.
مخالفا لهواه: مخالف هواى نفس و ضد منیت باشد.
مطیعا لامر مولاه: گوش به فرمان مولا باشد نه مطیع منافع جاه طلبانه خود و دیگران.
- مخاطب كلام مذكور فقط عوام هستند یعنی بخشی از جامعه كه مسائل دینی و شرعی را نمی دانند و یا دچار اشكال هستند. به عبارت دیگر در این حدیث هیچ جوازی مبنی بر اینكه عده ای زمام امور كل جامعه را بطور تحمیلی به دست گیرند، دیده نمی شود و لذا استدلال های جاهلانه ایشان، شعبده های كلامی است كه در آنها هیچ سنخیّت و رابطه منطقی بین نتیجه گیری و اصل كلام وجود ندارد.
- فقهای تنگ نظر در تبلیغات خویش همواره فقره "فللعوام ان یقلدوه" را مورد توجه قرار داده و به چهار شرط سنگین قید شده اعتنائی نكرده اند، همانطور كه در بحث ولایت تشریعی نیز بُعد خلافتی و حكومتی آنرا پر رنگ كرده و به جنبه های خطیر دیگر آن نپرداخته اند.
- ظرافت مهم دیگری كه در روایت فوق نهفته است: "من كان من الفقهاء" می باشد. این فقره مجوز عام است برای مرجعیت هر فقیهی كه شرایط فوق را دارا باشد، فلذا نباید این روایت را بهانه ای برای انحصاری كردن منصب مرجعیت قرار داد.
جدا مفهوم عوام چیه؟ اگه یکی بتونه این رو هم تفسیر کنه عالی میشه یعنی عوام کیان؟