می خواهم و میخواستمت تا نفسم بود
می سوختم ازحسرت عشق توبسم بود
دامنى گر چاك شد در عالم رندى چه باك
جامه اى در نيكنامى نيز مى بايد دريد
از كيمياى مهر تو زر گشت روى من
آرى به يمن لطف شما خاك زر شود
در جهان انفعال از ملک ناز افتادهام
دامن پاکی و دست گنده میگیرد مرا
دلى كه با سر زلفين او قرارى داد
گمان مبر كه بدان دل قرار بازآيد
درین گلشن به این تنگی نباید غنچه گردیدن
چو گل یک چاک دل واشو به دامن کش گریبان را
تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
شمه اى از نفحات نفس يار بيار
تا معطر كنم از لطف نسيم تو مشام
شمه اى از نفحات نفس يار بيار
روزی به سلام یا پیامی
آن یار نکرد یاد ما را
دانست که در غمیم بی او
از لطف نکرد شاد ما را
آمده ام جو عقل و جان ؛ از همه دیده ها نهان
تا سویِ جان و دیدگان ؛مشعلۀ نظر برم
مادرم هم نگفت فاتی جان......قسمم نداد که برگردم
مثل تازه عروسها وقتی بدنم را سفید پیچیدند
تا سایه ی سیاه تو اینساندر این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |