azad_sh
عضو جدید
سروچون قامت تو قامت رعنا ننمود
غزلی در ماهور برای زيبائی و شجاعت شورنده برارتجاع
سياه مذهبی، برای آزاد زنان ايران
سرو چون قامت تو قامت رعنا ننمود
نرگس خفته، چو چشمان تو زيبا ننمود
وين سکوتی که بر آن بسته زناگفته گره
غير فرياد تو،کس ناطق و گويا ننمود
ديرگاهيست که اين خطه خراب از غوغاست
کس به آبادی اش اما چو تو غوغا ننمود
طره ی زلف ترا بيهده «حافظ» نسرود
به خطا خال ترا «خواجه» تماشا ننمود
به تمنای تو در هر غزلی سوخت چوشمع
آنکه از جمله جهان هيچ تمنا ننمود
فارغ از شطح بزرگان و خرافات عتيق
«خواجه» شد «عبد» ونظرجانب «مولا» ننمود
روی بر تافت زهرمرشد و مسجد اما
جز به پيش بت تو قامت خود تا ننمود
ز همه معجزه ها تافت سر اما چو« وفا»
معجز روی و خط وحسن تو حاشا ننمود
زانکه چونان رخ زيبای تو کس از رخ شيخ
پرده ی زهد ريا پاره و افشا ننمود
وآنچه را در پس اين پرده ز «اسرارمگو»
بود، غير از تو مگر، خوب هويدا ننمود
کور باد انکه به «صد بار هزار»از سر شوق *
چو «فروغی» رخ خوب تو تماشا ننمود
کس ندانست مقام سخن، ار «حافظ» را
دامن شعرپرازلؤلؤ لالا ننمود
گفت:بر باد مده زلف که بر باد دهی**
تو مرا، ليک نظر جانب ملا ننمود!
زلف بر باد بده! تا بدهی بر بادش!
که جز او، خاک کسی بر سردلها ننمود
زلف بر باد بده! چونکه چنين معجزه را
نه محمد نه مسيحا ونه موسا ننمود
اژدهائی که ز دين چنبره در چنبره زد
چاره اش را نه «عصا» نی «يد بيضا» ننمود
چاره، «شق القمر» روی دلاويز تو بود
که از اين ظلمت ويران شده پروا ننمود
باز کن چهره و بگشا لب و فرياد بر آر
که کسی جز تو چنين کار گران را ننمود
قامتت پرچم رزم آوری ملت ماست
که مر او را مگر البرز چو همتا ننمود
درس رادی ز زنان گيرکه در مسلخ شيخ
کس چو آنان به شهامت قد و بالا ننمود
اسماعیل وفا یغمایی
غزلی در ماهور برای زيبائی و شجاعت شورنده برارتجاع
سياه مذهبی، برای آزاد زنان ايران
سرو چون قامت تو قامت رعنا ننمود
نرگس خفته، چو چشمان تو زيبا ننمود
وين سکوتی که بر آن بسته زناگفته گره
غير فرياد تو،کس ناطق و گويا ننمود
ديرگاهيست که اين خطه خراب از غوغاست
کس به آبادی اش اما چو تو غوغا ننمود
طره ی زلف ترا بيهده «حافظ» نسرود
به خطا خال ترا «خواجه» تماشا ننمود
به تمنای تو در هر غزلی سوخت چوشمع
آنکه از جمله جهان هيچ تمنا ننمود
فارغ از شطح بزرگان و خرافات عتيق
«خواجه» شد «عبد» ونظرجانب «مولا» ننمود
روی بر تافت زهرمرشد و مسجد اما
جز به پيش بت تو قامت خود تا ننمود
ز همه معجزه ها تافت سر اما چو« وفا»
معجز روی و خط وحسن تو حاشا ننمود
زانکه چونان رخ زيبای تو کس از رخ شيخ
پرده ی زهد ريا پاره و افشا ننمود
وآنچه را در پس اين پرده ز «اسرارمگو»
بود، غير از تو مگر، خوب هويدا ننمود
کور باد انکه به «صد بار هزار»از سر شوق *
چو «فروغی» رخ خوب تو تماشا ننمود
کس ندانست مقام سخن، ار «حافظ» را
دامن شعرپرازلؤلؤ لالا ننمود
گفت:بر باد مده زلف که بر باد دهی**
تو مرا، ليک نظر جانب ملا ننمود!
زلف بر باد بده! تا بدهی بر بادش!
که جز او، خاک کسی بر سردلها ننمود
زلف بر باد بده! چونکه چنين معجزه را
نه محمد نه مسيحا ونه موسا ننمود
اژدهائی که ز دين چنبره در چنبره زد
چاره اش را نه «عصا» نی «يد بيضا» ننمود
چاره، «شق القمر» روی دلاويز تو بود
که از اين ظلمت ويران شده پروا ننمود
باز کن چهره و بگشا لب و فرياد بر آر
که کسی جز تو چنين کار گران را ننمود
قامتت پرچم رزم آوری ملت ماست
که مر او را مگر البرز چو همتا ننمود
درس رادی ز زنان گيرکه در مسلخ شيخ
کس چو آنان به شهامت قد و بالا ننمود
اسماعیل وفا یغمایی