won-a-pa-lei
عضو جدید
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
سوختم از داغ نا پیدای دل
من که با هر داغ پیدا ساختم
سوختم از داغ نا پیدای دل
یک جو وفا ندیدم از روی خوب هرگز
دیدم تمام هر کس این دارد آن ندارد
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد / در دام مانده باشد صیاد رفته باشد
ماهم که هاله ای به رخ از دود آهش است
دائم گرفته چون دل من روی ماهش است
تو از افلاک میگوئی من از خاک
مرا آلوده کردند و ترا پاک
یک گلِ مقصود در این بوستان
چیده نشد بی مددِ دوستان
در طریقِ عشقبازی امن و آسایش بلاستنی حدیث راه پر خون می کند / قصه های عشق مجنون می کند
در طریقِ عشقبازی امن و آسایش بلاست
ریش باد آن دل که با دردِ تو دارد مرهمی
تا زهره و مه در آسمان گشت پدیدتو جفاکن که از اینسوی وفاداری هست
طاقت و صبر مرا حوصلهٔ خواری هست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |