امروز ظهر شیطان را دیدم ! ...

[ricardo]

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]نشسته بر بساط صبحانه و آرام لقمه برمیداشت ...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفتم : ظهر شده، هنوز بساط کار خود را پهن نکرده ای؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] بنی آدم نصف روز خود را بی تو گذرانده اند ...[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شیطان گفت : خود را بازنشسته کرده ام. پیش از موعد![/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفتم : ... به راه عدل و انصاف بازگشته ای یا سنگ بندگی خدا به سینه می زنی؟[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]گفت : من دیگر آن شیطان توانای سابق نیستم.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] دیدم انسانها، آنچه را من شبانه به ده ها وسوسه پنهانی انجام میدادم، روزانه به صدها دسیسه آشکارا انجام میدهند.[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]اینان را به شیطان چه نیاز است؟

[/FONT][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]شیطان در حالی که بساط خود را برمیچید تا در کناری آرام بخوابد، زیر لب گفت: آن روز که خداوند گفت بر آدم و نسل او سجده کن، نمیدانستم که نسل او در زشتی و دروغ و خیانت، تا کجا میتواند فرا رود، و گرنه در برابر آدم به سجده می رفتم و میگفتم که : همانا تو خود پدر منی.[/FONT]​

 

[someone-x]

begam hadafet az tekrari zadan chie?
GHOFL SHOD ........

 

[ricardo]

begam hadafet az tekrari zadan chie?
GHOFL SHOD ........

ای گفتی ، میخوام قفل کنن ، نمیکنن!!!!
​

 

[دختر شاه پریون]

تیچراریه تیچراری:ی

خفل نشد:ی

 

[ricardo]

مدیران خواهشا قفل کنید ، این پری اومد ، الان بابی هم میاد دیگه واویلااااااااااااااااا.......

 

[دختر شاه پریون]

بابی کیه؟

 

[ricardo]

بابی کیه؟

بابک php
​

 

[دختر شاه پریون]

چه بامزه....نترکی تو:ی

 

[محمدرضامنیع سرشت]

به زبان ما آذربایجانی ها مثلی درترکی است که میگه بعضی ازآدم ها کلاه را برسر شیطان پشت ورو میگذارند (شیطانا پاپوش ترس گیدیرر)

 

[ricardo]

چه بامزه....نترکی تو:ی

 

[محمدرضامنیع سرشت]

سرکارخانوم دختر شاه پریون اگه شیشه احساس نداشت که نمیشکست وآنوقت مثل سنگ سخت ومحکم بود اجازه بدهید یاد آوری کنم که این دله که مثل شیشه میشکنه چون توی دلتون هم میتوانید همین نوشته را برای اونیکه دوستش دارید بنویسید با آرزوی خوشبختی وسعادت برای شما خواهر عزیز

 

[دختر شاه پریون]

مرسی سرکار اقای محمدرضا منیع سرشت مهربان

 

[Mr.Pouyan]

مرسی سرکار اقای محمدرضا منیع سرشت مهربان

 

[Savant]

منم دیدمش ! گفت به بعضیا بگو قبلنا زنجیر کلفت میانداختم گردنش تا دنبالم بیاد الان یه سوت براش میزنم خودش میدوه طرفم.