خاطرات برقی شما

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
با سلام به همه دوستان عزیز
در این تاپیک خاطرات خودتون که شامل اتفاقاتی می شه که یه جور مربوط می شه به برق و براتون پیش آمده را بنویسید اگر علتی را هم که این اتفاق براتون افتاد را هم می دونستین بنویسید تا هم علاوه بر این که یه محیط شاد و صمیمی ایجاد می شه باعث ایجاد تجربه برای سایر دوستان هم بشه
فقط لطفا به هم احترام بزارید و کسیی خاطره شحص دیگری را مسخره نکنه
اگر کسی علت اتفاق را نمی دونست سایر دوستان اگر اطلاعی داشتن می تونن با رعایت احترام نظرشون را بیان کنن
موفق باشیم
یا حق ..
:gol:
 

hosseinassar

مدیر ارشد
اولین خاطره من می گم

اولین جلسه از آزمایشگاه الکنرونیک بود
باید یه آزمایش با ترانس انجام می دادیم.یه ترانس جلوی ما بود (من و هم گروهیم) که سه سر داشت

نمی دونستیم از بین این سه سر کدوم ورودی و کدوم خروجیه:D:D
بعد از کلی فکر کردن دو سر ورودی پیدا کردیم ،مدار بستیم و ترانس به برق وصل کردیم:huh::huh:
به محض وصل کردن بوی سوختن همه جای آزمایشگاه گرفت:crying2::crying2: و ترانس سوخت:D


بعدا فهمیدیم ورودی های ترانس از زیر به برق وصل شده بود :D
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین خاطره ی برق گرفتگیمو می شه بگم؟:d

خوب می گم . وقتی 4 سالم بود تو یه خونه ی بزرگ تو شهر گرگان زندگی می کردیم , مستاجر بودیم و آشپز خونه مون مشا بود :d یه روز ماسین لباس شویی خراب می شه و یه دانشمند که اتفاقا تکنسین برق هم بود می آد و دوشاخه ی ماشین لباس شویی رو از سیم جدا می کنه و به پریز وصل می کنه , حدود 5 سانتر سیم لخت به دوشاخه وصل بود, منم از اونجایی که به فکر پدرم بودم و می خواستم برای برنامه ی ماهی گیرش کرم جمع کنم , کرمم گرفتو رفتم سیمو لمس کردم :d

به مدت 3 ثانیه خشکم زد ولی خدا رحم کرد و تونستم دستمو بردارم .....

و هنوز دچار برق گرفتگی دیگه ای نشدم :d
 
دو سال پیش تاسیسات یک کار خانه رو اجرا کردم. اخرین روز رفتم که کابل ورودی رو به پست برق وصل کنم و پست برقدار بود چون فیوز هم نداشت کابلو به سر کلید خواستم وصل کنم . تو یک لحظه سر کابل بین دو فاز خورد و تابلو پست شعله کشید و تمام پوست صورتم و تا پشت گوشام هم سوخت. اون روز خدا بهم رحم کرد وگرنه حداقل کور می شدم. الان بعد 2 سال هر موقع زیاد تو افتاب هستم صورتم سیاه میشه. هرکسی که منو با اون حد سوختگی می دید می گفت خدا دوباره بهت عمر داده
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو سال پیش تاسیسات یک کار خانه رو اجرا کردم. اخرین روز رفتم که کابل ورودی رو به پست برق وصل کنم و پست برقدار بود چون فیوز هم نداشت کابلو به سر کلید خواستم وصل کنم . تو یک لحظه سر کابل بین دو فاز خورد و تابلو پست شعله کشید و تمام پوست صورتم و تا پشت گوشام هم سوخت. اون روز خدا بهم رحم کرد وگرنه حداقل کور می شدم. الان بعد 2 سال هر موقع زیاد تو افتاب هستم صورتم سیاه میشه. هرکسی که منو با اون حد سوختگی می دید می گفت خدا دوباره بهت عمر داده
خدا رحم کرد !!! ولی فکر کنم من بیشتر از تو شانس اوردما :دی
 

EECi

مدیر بازنشسته
دو سال پیش تاسیسات یک کار خانه رو اجرا کردم. اخرین روز رفتم که کابل ورودی رو به پست برق وصل کنم و پست برقدار بود چون فیوز هم نداشت کابلو به سر کلید خواستم وصل کنم . تو یک لحظه سر کابل بین دو فاز خورد و تابلو پست شعله کشید و تمام پوست صورتم و تا پشت گوشام هم سوخت. اون روز خدا بهم رحم کرد وگرنه حداقل کور می شدم. الان بعد 2 سال هر موقع زیاد تو افتاب هستم صورتم سیاه میشه. هرکسی که منو با اون حد سوختگی می دید می گفت خدا دوباره بهت عمر داده
مهندس الان اثر سوختگی رو صورتت مونده؟
اگر می تونی پیش یه متخصص ترمیم پوست برو.
:gol:
 

Ice Man

مدیر تالار مهندسی برق
مدیر تالار
والله سوم راهنمایی بودم و تو درس فنی و حرفه ای داشتم جعبه تقسیم میبستم بقیه اعضای گروه هم چیزی بارشون نبود و هر کدوم سرگرم کاری بودند، یکی از این دوستامون حوس کرد دوشاخه رو بزنه به برق :surprised: (سیمهای لخت هم دست من بود و میپیچوندم) حدود 10 ثانیه جریان متناوب رو تو بدن و استخونام احساس کردم :eek: همچنین احساس کردم که موهام داره سیخ میشه :D و آب دهنمم تلخ :cry:
دیگه بعدش چه طور شد و... من نفهمیدم :biggrin: و فکر کنم از همون موقع بود که منم علاقه مند به قدرت شدم :)
 

samzar

عضو جدید
توی آزمایشگاه باید یه مداریو میبستیم که از آپ امپ استفاده شده بود. هم گروهیم رفت قطعات دیگر مثل مقاومت خازن و... رو بیاره منم برای اینکه بیکار نباشم آپ امپو گذاشتم روی بردبورد و vcc آپ امپو دادم بهش (بدون هیج قطعه دیگری) اونم بی هیچ درنگی سوخت...
 

tm-civil

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من برق نمیخونم ولی برقیا رو دووست دارررررم!!:w38:
منم خاطرمو میگم!!
راسش من از بچگی همیشه به کارای فنی علاقه داشتم!!
ابتدایی که بودم یبار رفته بودیم مشهد, تو هتل آباژور روشن نمیشد! منم فضووول!! :w18:
به سرم زد درستش کنم خلاصه کلیدشو گرفتم هی باش ور رفتم با چاقو سیمشو لخ کردم چشتون روز بد نبینه ادیسون منو گرفت من ادیسونو!! مگه ول میکرد!!:w02:
جفت انگشتام سوخت!:w29:

یبارم راهنمایی بودم گفته بودن مدار ببندین!!
پدر هی تاکید کرد دخترم واستا من میام درست میکنم گفتم اللاو و بللا باید خودم ببندم!!
خلاصه ورداشتم با سیم آنتن مدار بستم!:huh:
فقط نمیدونم .... این دیگه تخصص شماست .... به نظرتون اگه به پریز وصل میکردم چه اتفاقی میفتاااد؟:question:
 

hosseinassar

مدیر ارشد
سلام
من برق نمیخونم ولی برقیا رو دووست دارررررم!!:w38:
منم خاطرمو میگم!!
راسش من از بچگی همیشه به کارای فنی علاقه داشتم!!
ابتدایی که بودم یبار رفته بودیم مشهد, تو هتل آباژور روشن نمیشد! منم فضووول!! :w18:
به سرم زد درستش کنم خلاصه کلیدشو گرفتم هی باش ور رفتم با چاقو سیمشو لخ کردم چشتون روز بد نبینه ادیسون منو گرفت من ادیسونو!! مگه ول میکرد!!:w02:
جفت انگشتام سوخت!:w29:

یبارم راهنمایی بودم گفته بودن مدار ببندین!!
پدر هی تاکید کرد دخترم واستا من میام درست میکنم گفتم اللاو و بللا باید خودم ببندم!!
خلاصه ورداشتم با سیم آنتن مدار بستم!:huh:
فقط نمیدونم .... این دیگه تخصص شماست .... به نظرتون اگه به پریز وصل میکردم چه اتفاقی میفتاااد؟:question:
سیم آنتن تحمل جریان نداره
باید بسوزه
حالا حودتون بگید چی شد؟
 

شيته گيان

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتي تازه رفته بودم رشته برق سر كلاس تو فكر بودم معلم هم داشت از بچه ها يكي يكي سوال ميپرسيد رسيد به من (من كه فقط جسمم اونجا بود)

سوال پرسيد جريان(برق) چيه؟

منم گفتم هيچي خودم ميتونم حلش كنم :surprised:

بعد گفت پس پاشو برو بيرون حلش كن :biggrin:
 

invincible

عضو جدید
وقتي تازه رفته بودم رشته برق سر كلاس تو فكر بودم معلم هم داشت از بچه ها يكي يكي سوال ميپرسيد رسيد به من (من كه فقط جسمم اونجا بود)

سوال پرسيد جريان(برق) چيه؟

منم گفتم هيچي خودم ميتونم حلش كنم :surprised:

بعد گفت پس پاشو برو بيرون حلش كن :biggrin:

:w15::w15::w15:
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منم چند روز پیش بود
وسایل برقی خونه زیاد داغ می شد
می خواستم ولتاژهای برق را در ساعات مختلف و روزهای مختلف اندازه بگیرم
مولتی متر را با کلی دقت روی ولتاژ AC گذاشتم و به نظر خودم همه چیز چک شده بود
ولی همین که سری های مولتی متر را وارد پریز کردم چشمتون روز بد نبینه که ...:w29:
با اجازتون اشتباهی سر مثبت را به جای زدن در قسمت ولتاژ در قسمت جریان زده بودم :دی
واسه همین اتصال کوتاه شده بود و فیوز پرید
هر چند کسی نفهمید که تقصیر من بود انداختم گردن اداره برق :دی
 

hosseinassar

مدیر ارشد
اولین جلسه آزمایشگاه اندازه گیری بود
یه مدار داده بودند
توی مدار یه قسمت زمین وجود داشت و باید یه سیم زمین میشد
دوستم نمی دونست زمین چیه:lol:
برای این که سیم به زمین وصل کنه سیم پرت کرد زمین:D:D

هر موقع یادش می افتم خندم میگیره
 

bahman2

عضو جدید
سلام
اولين بار كه دست گل به آب دادم كلاس دوم ابتدايي بودم .:child: يه ماشين كنترلي داشتم كه با باتري عقب و جلو ميرفت البته نه از نوع بي سيم بلكه از نوع سيمي . باطريش تموم شده بود منم به جاي باطري از جريان برق استفاده كردم . اينكار باعث شد فيوز برق بپره ولي من جون سالم به درد بردم .:whistle:
كلا آدم محتاطي هستم و همه جوانب ايمني رو رعايت ميكنم :cool:و با توجه به اينكه رشتم برق نيست ولي كارهاي برقي رو انجام ميدم. تا اينكه يك روز كه در حال سيم كشي بودم . با يك سيم فنري برق كشي مجبور شدم از تو حياط يك سيم رو بفرستم تو جعبه تقسيم. رفته بودم روي يك بشكه و سيم رو داشتم حل ميدادم بره تو . سيمي كه از پشت كنتور اومده بود تو جعبه تقسيم در ورودي يك ترمينال يكم لخت بود . من همينطور كه داشتم حل ميدادم يك لحظه احساس كردم يكي يه لگد خيلي محكم به من زد طوري كه روح از بدنم خارج شد .:w29: همه چيز كمتر از يك ثانيه اتفاق افتاد من از روي بشكه اومدم پايين پشت رو نگاه كردم كه طرف رو به فحش بكشم:mad: .ديدم كسي نيست .:confused: تمام بدنم ميلرزيد و با توجه به اينكه دست چپم جلوتر سيم رو حل ميداد دست چپم به شدت ميلرزيد و من با دست راست اونو نگه داشته بودم بعد از 15 ثانيه تازه فهميدم فنر سيم كشي به قسمت لخت خورده فقط شانسي كه آوردم من رو ول كرد و گرنه الان 6 ساله كه دعوت حق رو لبيك گفته بودم .:w37: خيلي بد بود و وحشتناك . موهام سيخ شده بود .البته يه چيز جالب اينه كه بعد از اون واقعه هيچ وقت منو برق نگرفت يا من حس نميكنم :surprised:.يكبار داشتم يه پريز رو باز ميكردم از اين پيچ گوشتيهاي غير استاندارد كه تهشون عايق نيست استفاده ميكردم همش حواسم بود پيچ گوشتي توي پريز نره يك لحظه حواسم پرت شد ديدم دستم خيلي اروم داره بازي ميكنه مثل اينكه يك بچه كوچيك 2 ساله سر پيچ گوشتي رو گرفته و تكون ميده . نگا كردم ديدم پيچ گوشتي تو پريزه . چند بار ديگه هم اين اتفاق افتاد .ولي برقي منو نگرفت. :smoke:
 

REZA1200

عضو جدید
سلام چند تا خاطره دارم براتون میتایپم

من در یک خانواده کاملا تعمیر کار بزرگ شدم الان هم مشغول نصب ونگهداری از سیستمهای تبرید هستم
پنج سال داشتم ظهر همه خواب بودند من رفتم روی چهار پایه و جعبه تقسم برق رو باز کردم وسیمهای ابی و مشکی که به هم کانکت بودند؛ با شدت کشیدم که یک دفعه سر یکی از فازها که نوار چسب داشت و نوار چسبش رو ازاد کرده بود دستمو برق زد و من با شدت دستم رو کشیدم و اینجا بود که یکی از سیمها جدا شد واز ترس سریع رفتم پایین و خوابیدم شب شد و متوجه شدیم قسمتی از خانه برق ندارد و از فردا چند تا برق کار و اطرافیان همه جا رو چک میکردن و احتمال میدادند که سیم از وسط راه داخل خرطومی قطع شده باشد ومن هم میترسیدم که تعریف کنم چه کار کردم و بلاخره یک روز دیگر که همه خواب بودند دوباره رفتم روی چهار پایه و این بار با دم باریک سیم ها رو به هم وصل کردم وباز هیچ نگفتم تا بعد از مدتها خودم رو لو دادم

-----------------------------------------------

بار دوم یک دستگاه بار سفت کن {بستی زن } رو تعمییر کرده بودیم ودر حال تست بود که من رفتم اون شستی فشاری فلزی خروج رو کشیدم و همین طور که اون رو نگه داشته بودم بین دو انگشتان دست چپم یک نفر منو صدا زد و من برگشتم که اون رو نگاه کنم که ناگهان دست راستم خورد به دستگیره درب فلزی که پشت سرم واقع شده بود و اون دستگیره هم بین انگشتان جمع کردم و متوجه شدم که دیگه برق منو نگه داشته و نمیتوانستم حرف بزنم انگشانم هر لحظه جمع تر و محکمتر میشد قلبم دیگه کار نمیکرد و اطرافیان متوجه نبودند تا اینکه داشتم کبود میشدم پسر عموم که نزدیک بود گفت چرا کبود شدی و متوجه شد که من نمیتوانم صحبت کنم و اطرافیان رو صدا زد من فقط میشنیدم که میگفتند اون رو برق گرفته بهش دست نزنید و سریع کنتور رو قطع کنید و دیگر نفهمیدم تا اینکه چشم باز کردم همه بالا سرم بودند و تنفس مصنوعی ....و بعد از اون تا مدتها از ترس دو شاخه هم به پریز نمیزدم واقعا وحشت داشتم

----------------------------


و دیگر من با برق بیشتر کار کرده بودم و زیاد منو گزیده بود ولی مدتش کم بود تا اینکه در یکی از جزیرهای پنج گانه استراتیژیک شدم پیمانکار تاسیسات

در انجا امکانات کم بود ویک موتور سیکلت یاماها 100 له نابود با شماره نظامی به من تحویل دادند

من اون روز تنها رفتم برای رفع ایراد دستگاه یخ سازی بعد از یک ساعت سروسامان دادن به سیمهای درو پیت تابلو مستحلک متوجه شدم که فرمان یکی از کنتاکتورها مشکل دارد بدون توجه به ولتاژ بوبین یک سیم مستقیم از زیر کلید پیچاز گرفتم وبه پایه بوبین وصل کردم که یک شعله و دود شبیه به موشک های فیلمهای جنگی جلو چشمام ظاهر شد و تابلو رو به اتش کشید ومن هم مثل این که رفته باشم خانه خاله یکی از پا هام رو داخل گذاشته بودم ودیگری رو بیرون تابلو تا امدم خودمو فرار بدم از تابلو کفش و پشت یکی از پاهام سوخت وحالا کابل 75 شروع به جرقه زدن کرده وپیش میرود وبه دلیل ایمن نبودن و بی صاحب بودن کات اوت های سر ترانس عمل نمیکرد و سیلندر های اتش نشانی موجود در محل هم شارژ نداشتند و اینقدر شدت اتصال و اتش زیاد بود که سیستمهای ایمنی ژنراتور نیروگاه تشخیص اتصال داد و ژنراتور خاموش شد
بعد از یک روز دوباره برای بازسازی به انجا رفتم ومتوجه شدم که بوبین کنتاکتور 380 بوده ومن بدون جدا کردن فرمان از پایه کنتاکتور ؛یک فاز مخالف رو اتصال داده بودم
 
آخرین ویرایش:

MaFia

عضو جدید
اون موقع ها كه كوچولوتر بودم..يه لامپ رو با سيم به باطري وصل كردم و روشن شد .

انقدر خوشحال بودم كه نميدونستم چيكار كنم ، فوري رفتم نشون داداشم دادم .اون زياد توجه نكرد . به بابام نشون دادم و كلي واسم خوشحال شد !!

خيلي تحسينم كرد . عصر منو برد و واسم چند تا لامپ و باطري ديگه هم خريد ، و يه متر سيم تلفن .

بعد لامپاي بيشتري رو روشن ميكردم و كلي لذت ميبردم..شايد همون باعث شد برم برق بخونم :)

و خاطره ي بعديم كه با خوندن يكي از پست هاي بالا يادم افتاد ..

سر آز صنعتي بوديم و مدار سه فاز بايد ميبستيم . همگروهيم يه آقاي خوشتيپ و يقه بسته كه هميشه سرش موقع سلام كردن پايين بود .

پريز سمت من بود ، و مدار رو من بسم و چك كردم گفت كه درسته . كابل گرفتيم كه تست كنيم تا زدم ... شترق!!!!! بوممم پريز سياه شد . اصن برق از سر من پريد تا 1 ساعت دست و پام ميلرزيد و زبونم بند اومده بود . فيوزا پريد !

استادمون گفته بود كه قبل تست خودمو صدا كنيد ، اول عصباني شد از دستم ولي بعدش كلي خنديد بهم . خيلي باحال بود .

سر امتحان كتبي آز صنعتي بازم يه انفجار درست كردم !! :w25:

خيلي باحال بود .
 

Neptune

عضو جدید
کاربر ممتاز
دبیرستان بودیم . توی آزمایشگاه مولد واندوگراف داشتیم . آخر کلاس بود و اکثرا رفته بودن و کلاس تموم شده بود. من رفتم سراغ اون واندوگرافه و شروع کردم به چرخوندنش . یادمه خیلی چرخوندمش ، خیلی زیاد . بعد به ذهنم رسید به کلاهکش دست بزنم :surprised::surprised:
ولی یکم ترسیدم . گفتم یکی ازین گوی های فلزی رو بهش نزدیک میکنم ........:w29::w29::w29:

آن چنان جرقه ای زد که سر انگشتای دستم بی حس شد . خیلی خدا رو شکر کردم که مستقیم بهش دست نزدم وگرنه شاید میمردم :w47::w37:
 
مهندس الان اثر سوختگی رو صورتت مونده؟
اگر می تونی پیش یه متخصص ترمیم پوست برو.
:gol:
می دونی خوشبختانه سوختگی با برق بر خلاف مواد نفتی عمقی نیست . یعنی پوست صورت جمع نمی شه ولی روی گونه هام وقتی افتاب می خوره سیاه میشه منم از پماد هیدروکینون استفاده می کنم تا یه مدتی سیاهی هارو از بین میبره. ممنون
 
با سلام به همه دوستان عزیز
در این تاپیک خاطرات خودتون که شامل اتفاقاتی می شه که یه جور مربوط می شه به برق و براتون پیش آمده را بنویسید اگر علتی را هم که این اتفاق براتون افتاد را هم می دونستین بنویسید تا هم علاوه بر این که یه محیط شاد و صمیمی ایجاد می شه باعث ایجاد تجربه برای سایر دوستان هم بشه
فقط لطفا به هم احترام بزارید و کسیی خاطره شحص دیگری را مسخره نکنه
اگر کسی علت اتفاق را نمی دونست سایر دوستان اگر اطلاعی داشتن می تونن با رعایت احترام نظرشون را بیان کنن
موفق باشیم
یا حق ..
:gol:

تقریبآ 2 سال قبل بود در هوای گرم تابستان داخل اتاق برق نشسته بودیم نزدیک ظهر بود:sweatdrop:ناگهان با صدای انفجار شدیدی نیمی از خط تولید خاموش شد سریعآ وارد سالن شدیم :confused:پست برق شماره 2 دچار حریق شده بود سریعآ وارد پست شدیم و با کپسولهای پودر اتش نشانی اتش را مهار کردیم ;)چشم چشم رو نمی دید باعث همه این دردسرها کلید چاقویی 630 امپر بود البته دلیل اصلی شعله ور شدن اتش فن پست برق بود که پس از چند ساعت کار وتعویض کلید خط راه اندازی گردید.:D:D
 

kahrobaa

عضو جدید
حدود سه سال پیش برق منطقه ی ما تو یکه ماه بیشتر از 30 بار رفت منم که بدون نور و رایانه نمی تونستم روزگار بگذرونم بعد از دفعه سوم با اداره برق تماس گرفتم و علت رو جویا شدم اونام طبق معمول پیچوندنو گفتن تا 1 ساعت دیگه مشکل برطرف میشه که نشد
من تا دفعه اگه اشتباه نکنم 20 هر بار که برق می رفت تماس می گرفتم با اداره برق و ... خلاصه شناس شده بودم دفعه آخری که تماس گرفتم آقایی که تلفنا رو جواب می داد قاطی کرد و گفت: خانم شما تخصص دارید ؟
منم که دانش آموز بودم ( اون زمان ) چیزی نداشتم بگم و خلاصش ضایع شدم !!!!

دیگه همین شد اومدم مهندس برق بشم که برق رفت زنگ بزنم بگم چرا ؟ اگرم گفت تخصص داری بگم بله !!!!!
 

Similar threads

بالا