دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت
مطربا این پرده زن کان یار ما مست آمدست
وان حیات باصفای باوفا مست آمدست
حباب وار براندازم از نشاط کلاه
اگر ز روی تو عکسی به جام ما افتد
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
سالها دل طلب جام جم از ما مي کرد
وان چه خود داشت زبيگانه تمنا مي کرد
در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
دام شب آمد جانهای خلایق بربود
چون دل مرغ در آن دام طپیدم همه شب
آنک جانها چو کبوتر همه در حکم ویند
اندر آن دام مر او را طلبیدم همه شب
شب خوش دوست عزیز
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامتمي جوش مي زند به دل خم بيا ببين.........يادي اگر ز خون سياووش مي کني
گر گوش مي کني سخني خوش بگويمت......بهتر ز گوهري که تو در گوش مي کني
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |