زهی دلشاد مرغی کو مقامی یافت اندر عشق
به کوه قاف کی یابد مقام و جای جز عنقا
آنکه بر چرخ فلک سود سر خویش ز کبر
این زمان بین که چه سان زیر زمین پی سپر است
زهی دلشاد مرغی کو مقامی یافت اندر عشق
به کوه قاف کی یابد مقام و جای جز عنقا
آنکه بر چرخ فلک سود سر خویش ز کبر
این زمان بین که چه سان زیر زمین پی سپر است
تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل؟تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد
هر دلی در حلقه ای در ذکر یا رب یارب است
یک شب اتش در نیستانی فتاد / سوخت چون عشقی که بر جانی فتادتا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
در هجر تو گر چشم مرا آب روان استای ساربان آهسته رو کآرام جانم میرود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می رود
ما را به دعا کاش نسازند فراموشای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
دوست گر با ما بساد دولتی ست عظیمدر ازل بست دلم با سر زلفت پيوند
تا ابد سر نكشد وز سر پيمان نرود
تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی
دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم/ گرچه در خویش شکستیم، صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
ماه و خورشید به منزل چو به امر تو رسند / یار مه روی مرا نیز به من بازرسانمی بخشی یا اللهی ، جرم مرا گاهی
گر غیر حضرت تو ، یاری گزیده بودم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |