مشاعرۀ سنّتی

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
لب دریا رسیدم تشنه بیتاب
زمن بی تاب تر،جان و دل اب
مرا گفت:از تلاطم ها میاسای
که بد دردیست جان دادن به مرداب
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک گل سرخ درشت از دل دریا برخاست
چون گل افشانی لبخند تو
در لحظه شیرین شکفتن خورشید
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
درد باید تا ترا درمان رسد


ناگهان امید از جانان رسد


شب خوش :gol:
 

iman.mpr

عضو جدید
دلا از دست تنهایی بجانم
ز آه و ناله‌ی خود در فغانم
شبان تار از درد جدایی
کند فریاد مغز استخوانم
 

iman.mpr

عضو جدید
یک چشم من اندر غم دلدار گریست / چشم دگرم حسود بود و نگریست
چون روز وصال امد او را بستم / گفتم نگریستی نباید نگریست
 

won-a-pa-lei

عضو جدید
ای دوست بیا تا غم فردا نخوریم
وین یکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیر فنا درگذریم
با هفت هزار سالگان سر به سریم
 

iman.mpr

عضو جدید
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم/ گرچه در خویش شکستیم، صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمان باشد از امروز جفایی نکنیم/ گرچه در خویش شکستیم، صدایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم / وقت پرپر شدنش سوز و نوایی نکنیم


می بخشی یا اللهی ، جرم مرا گاهی

گر غیر حضرت تو ، یاری گزیده بودم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا