مطرب از گفته حافظ غزلی مست بخوانتو خوش میباش با حافظ برو گو خصم جان میده
چو گرمی از تو میبینم چه باک از خصم دم سردم
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشممطرب از گفته حافظ غزلی مست بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
درد عشق تو که جان میسوزدممطرب از گفته حافظ غزلی مست بخوان
تا بگویم که ز عهد طربم یاد آمد
درد عشق تو که جان میسوزدم
گر همه زهر است از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
دل از من برد و روی از من نهان کرد
خدا را با که این بازی توان کرد
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای
منم من، میهمان هر شبت
لولیوش مغموم
منم من
سنگ تیپا خوردهی رنجور
منم، دشنام پست آفرینش
نغمهی ناجور
نه از رومم، نه از زنگم
همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای
دلتنگم
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |