ای گسترۀ لایتناهی که توییای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا
تشنه ی عشق خدا شو ، نه خریدار بهشت
یار را در طلب سدره و طوبا مفروش
در آستان جانان از آسمان میندیشترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی
تا چند زنم بروی دریاها خشتیار ما عشق است و هر کس در جهان یاری گزید
کز الست این عشق بیما و شما مست آمدست
تا چشم من از روی تو مهجور بودتو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
از عشق تو از بس که خروش آوردیمدی بنواخت یار من بنده غم رسیده را
داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را
آنچه در فکر تو آید آن فناستما همچو آب در گل و ریحان روان شویم
تا خاکهای تشنه ز ما بر دهد گیا
تشکر ندارم![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |