حضرت مهدی (عج) قائم آل محمد(ص)

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولین خطبه حضرت مهدی (عج) در صبح شنبه عاشوراي موعود

اولین خطبه حضرت مهدی (عج) در صبح شنبه عاشوراي موعود

صبح شنبه عاشورای موعود که بناست حضرت مهدي(عج) ظهور کنند، وارد مسجدالحرام می شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تاکید بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم (ص) و خاندان بزرگوارشان سلام الله علیهم اجمعین ایشان بیان می کنند.

مهدي موعود چنين بيان مي كنند: ای مردم! ما برای خداوند یاری می طلبیم و کیست که ما را یاری کند. آری ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی (ص) هستیم و سزاوارترین مردم نسبت به خدا و ایشان.

هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین مردم نسبت به اویم و همین طور راجع به نوح، ابراهیم و محمد (ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم.

مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است: "به درستی که خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهیم (ع) و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست."

من بازمانده آدم، ذخیره نوح، برگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد (ص) هستم. هر کس درباره سنت رسول الله (ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.

هر که امروز کلام مرا می شنود، به خداوند متعال قسم می دهم که به غایبان برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامیش و حق خودم از شما می خواهم که من حق قرابت و خویشاوندی رسول الله (ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.

از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید، ما را خوار نکنید و یاريمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند.

سپس حضرت دست هایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می دارند. "امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء؛ کیست آن که وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند."
....................................................
منبع:
کتاب شش ماه پایانی، نوشته مجتبی الساده، ترجمه محمود مطهری نیا
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
علل مقاومت در برابر پذیرش امام عصر(عج)

علل مقاومت در برابر پذیرش امام عصر(عج)

در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) عده‌اي با او موافق و گروهي با او مخالف هستند. در ميان مخالفان برخي پيش از ظهور با او دشمن بوده و بعضي پس از خروج و قيام او، در برابرش مي‌ايستند؛ اين دسته در زمان غيبت حضرت جزء موافقان و دوستداران و شيعيان او به شمار مي آيند ولي پس از آنكه ولي عصر(ع) نقاب غيبت كبرا از رخ بركشيد، به علل و عواملي او را نپذيرفته و بدتر در مقابل او صف‌آرايي مي‌كنند.



يكي از پرمخاطره‌ترين مراحل براي علاقه‌مندان و شيعيان صاحب‌الامر(ع)، زمان و عصر ظهور حضرت(ع) است. زيرا عدم آشنايي به روش خاص و جديد حضرت ولي عصر(ع) در ارائة اسلام از سويي و نيز نوع برخورد با باطل و شدت و سخت‌گيري امام از سوي ديگر؛ آزمايش بزرگي است كه اگر كسي در آن دچار تزلزل شود، ممكن است اصل مسئله را نفي و انكار نمايد. به نظر مي‌رسد اينكه ائمه(ع) به برگشت برخي از مؤمنان از امام زمان(ع) و اقبال و روي‌آوري غير مؤمنان به ايشان در عصر ظهور خبر داده‌اند ـ در بعضي موارد آن ـ ريشه در همين تحير و شك و ترديد ـ كه منشأ آن عدم اطلاع و آگاهي از روش حضرت مهدي(ع) در زمان ظهور است ـ دارد، از جمله حديث قابل تدبّر ذيل: «عبدالحميد مي‌گويد: كسي كه از امام صادق(ع) شنيده بود به من خبر داد كه، حضرت فرمود: هنگامي كه قائم(ع) خروج مي‌كند، خارج مي‌شود از اين امر [از اسلام يا تشيع يا ايمان يا حداقل از قبول امام زمان(ع)] كسي كه خويش را از اهل حضرت مي‌ديد [و فكر مي‌كرد از ياران و از معتقدان راسخ به امام زمان(ع) است] و داخل مي‌شود در اين امر [يعني در تبعيت از امام زمان و ولايت او] كسي كه مانند آفتاب‌پرست و ماه‌پرست است...».1

از اين روايت اسرار ديگري را نيز دربارة عصر ظهور مي‌توان دريافت ولي حداقل يكي از اسرار اين برگشت و آن روي آوري، روش خاص و جديد حضرت در ارائة اسلام و برخورد با اهل باطل است كه متحيران، مضطربان و متزلزلان را از حضرت برمي‌گرداند.

به بيان ديگر، در زمان ظهور حضرت مهدي(ع) عده‌اي با او موافق و گروهي با او مخالف هستند. در ميان مخالفان برخي پيش از ظهور با او دشمن بوده و بعضي پس از خروج و قيام او، در برابرش مي‌ايستند؛ اين دسته در زمان غيبت حضرت جزء موافقان و دوستداران و شيعيان او به شمار مي آيند ولي پس از آنكه ولي عصر(ع) نقاب غيبت كبرا از رخ بركشيد، به علل و عواملي او را نپذيرفته و بدتر در مقابل او صف‌آرايي مي‌كنند.

شمارش تمامي عوامل روگرداني اين گروه از حضرت در زمان غيبت در اين مختصر نمي‌گنجد، از اين رو به مهم‌ترين آنها اشاره مي‌شود.

1. ارائة اسلام جديد
در زيارات خطاب به امام زمان(ع) گفته مي‌شود: «السلام علي الحقّ الجديد؛2 درود بر حقّ جديد» اين فراز اشاره به اين حقيقت دارد كه حضرت با ظهور خويش روش جديدي در ارائة اسلام فرا روي انسان‌ها قرار مي‌دهد؛ اين بدان معنا نيست كه ايشان اسلام را عوض مي‌كند؛ بلكه مقصود آن است كه اسلام را تجديد مي‌كند و به آن حيات دوباره مي‌بخشد، چرا؟ چون در عصر غيبت، اسلام حقيقي و ناب به مردم ارائه نشده و تحريف‌ها، كژروي‌ها، كژانديشي‌ها و بدعت‌ها چهرة اصلي و واقعي آن را مستور ساخته است. اكنون نيز همة ما شاهديم كه در بسياري از ممالك اسلامي به نام دولت اسلامي و حاكميت اسلام چگونه اين دين به شكل وارونه و نادرست به مردم ارائه مي‌شود. بسيار ديگري نيز هستند كه برداشت صحيحي از آموزه‌هاي اسلام نداشته، براساس بافت فكري خويش تلقي خاصي از اسلام دارند. اين دو گروه در مواجهه با امام زمان(ع) كه روشش، ارائة صحيح اسلام و حاكميت اسلام ناب در دنياست، چگونه برخورد خواهند كرد؟! عده‌اي از اينان نه تنها خود حضرت را قبول نمي‌كنند بلكه در برابر دعوت و قيام او براي احقاق حق و نفي باطل قيام مي‌نمايند. اگر آدمي در حقانيت و حق بودن حضرت شك و ترديد نداشته باشد، به تبعيت از حضرت، روش و تلقي ناصحيح خويش را به كناري افكنده، سيرة حضرت را در ارائة اسلام مي‌پذيرد و به آن تن مي‌دهد. امّا اگر متزلزل بود نه تنها دعوت حضرت را ردّ مي‌كند بلكه نعوذ‌بالله در برابر او مي‌ايستد.

اين مسئله علاوه بر آنكه آزمايش بزرگي براي مسلمانان است، براي حضرت نيز كار را مشكل مي‌كند. براساس روايات كار امام زمان(ع) در عصر ظهور بسيار دشوار است و حتي سخت‌تر از عصر رسول خدا(ص). زيرا رسول اكرم(ص) با يك عده جاهل بت‌پرست يا مشرك روبرو بود ولي حضرت مهدي(ع) با مسلماناني روبرو خواهد شد كه با او با قرآن و تأويل آن و تفسير به رأي و تحليل‌هاي ناروا مقابله مي‌كنند. در دو روايت ذيل تأمل كنيم:

الف) روايت اوّل: فضيل بن يسار مي‌گويد، شنيدم امام صادق(ع) مي‌فرمود: «حقيقت آن است هنگامي كه قائم ما قيام كند، با مردمي روبرو مي‌شود که از نظر نادانی، جاهل‌تر از مردمي هستند كه رسول خدا(ص) با ايشان روبرو شد»، [فضيل بن يسار مي‌گويد] پس گفتم: اين تشابه چگونه است؟! حضرت فرمود: «رسول خدا(ص) به سوي مردم آمد در حالي كه آنها سنگ‌هاي كوچك و بزرگ، درختان خرما و چوب‌هاي ساخته شده [به دست خويش] را مي‌پرستيدند و حقيقت آن است كه قائم ما هنگامي كه قيام مي‌كند به سوي مردم مي‌آيد در حالي كه مردم، كتاب خدا را عليه او تفسير كرده، در مخالفت با او به قرآن استدلال مي‌كنند». سپس حضرت فرمود: «سوگند به خدا، آگاه باشيد هر آينه عدل حضرت قائم در خانه‌هاي آنان [و كساني كه با قرآن به مخالفت با حضرت برخاسته‌اند] مي‌رود چنان‌كه گرما و سرما به درون خانه‌هاشان مي‌رود».3

بايد توجه داشت كه برخي از مخالفان حضرت از روي جاه‌طلبي و حبّ رياست به تأويل آيات قرآن دست مي‌زنند و گروهي به جهت برداشت غلط و ناصحيح خويش از آيات قرآن؛ سخن ما در اين مقطع ناظر به گروه دوم است.

ب) روايت دوم: محمد بن ابي‌حمزه از برخي اصحاب از امام صادق(ع) نقل كرده، شنيدم امام صادق(ع) فرمود: «حضرت قائم(ع) در جنگ‌هايش با چيزي مواجه مي‌شود كه رسول خدا(ص) مواجه نشد. حقيقت آن است كه رسول خدا(ص) به سوي مردم آمد در حالي كه آنها سنگ‌هاي شكافته شده و چوب‌هاي ساخته شده را مي‌پرستيدند و به درستي كه قائم(ع) [هنگامي كه ظهور مي‌فرمايد] عليه او خروج مي‌كنند، سپس قرآن را عليه او تأويل مي‌كنند و عليه او جنگ مي‌كنند».4

اين حديث نيز به روشني حكايتگر اين حقيقت است كه كساني تفسير ناب و صحيح اسلام را از ناحية امام زمان(ع) برنمي‌تابند و ارائه اسلام و حق به شكل نوين آن برايشان سخت و سنگين است، از اين رو با او به مقابله برخاسته، حتي با وي به جنگ مي‌پردازند.

2. مبارزة سخت با باطل
بنابر منابع اصيل اسلامي امام زمان(ع) مظهر اسم «منتقم» خداوند متعال است. يعني انتقام حضرت حق از طريق وجود ولي‌عصر(ع) پياده خواهد شد. همة انبياء و امامان(ع) در جاي خود مظهري از اسماء الهي بوده‌اند ولي اسم «منتقم» حق تا به حال در هيچ داعيه‌اي ظهور نكرده است. انبيا، اوصيا و ائمه(ع) بيشتر مظهر نام‌هاي «هادي»، «رئوف»، «رحيم» و «عفوّ» خداوند متعال بوده‌اند. خداوند منان چنين خواسته است تا اسم «منتقم‌»اش توسط بقيـ[الله(ع) در دنيا جلوه‌گر شود. آن حضرت علاوه بر پياده كردن حق، مظهريّتي براي انتقام حق در دنيا نيز خواهد داشت.

تجلي «انتقام» حق بدين معني است كه به رغم ارسال رسل و ابلاغ كتب و تبليغ اوصياء و هدايت‌گري هاديان راستين، نوع انسان‌ها به سوي طغيان، سركشي و مخالفت پيش رفته‌اند. با توجه به اينكه خداوند وعيدهايي در زمينة عذاب دنيوي طاغيان، ظالمان و فاجران داده است، در مقطعي از زمان كه ستمگري ستمكاران و گناه‌كاري گناه‌كاران و ناسپاسي ناسپاسان و كژروي كژروان و فساد فسادگران به اوج خود رسد در حدّي كه آه مظلومان و دين‌داران و دين‌خواهان به سوي آسمان رود، غضب حق در انتقام و تحقق عذاب دنيوي جلوه مي‌كند، انسان نتيجة طغيان و نافرماني خويش را در دنيا خواهد ديد.

اين تحقق غضب الهي و جلوه‌گري انتقام حق از نوع بشر، توسط حضرت صاحب(ع) خواهد بود، از اين‌رو با ظهور حضرت ـ كه روز ظهور وعيدهاي دنيوي الهي در خصوص زيان‌كاران است ـ مبارزة سختي درمي‌گيرد و آن حضرت از كشتن مخالفان، معاندان و كساني كه مانع تحقق توحيد در زمين هستند هيچ ابايي ندارد و آن‌قدر ستمگران و زيان‌كاران را مي‌كشد و از ميان مي‌برد تا ماية فساد و طغيان از روي زمين ريشه‌كن شود.

واضح است با شروع چنين مبارزة سهمگين، شديد و سختي، عده‌اي به دليل شيوة عملي حضرت نسبت به مخالفان، دچار شك و ترديد شده، حقانيت حضرت را رد نموده، بدتر از آن، در برابر او بايستند. به بيان ديگر، مبارزة سخت حضرت با باطل و شيوة مقابلة وي موجب مي‌شود عده‌اي در شك و ترديد بغلطند و از حضرت برگشته و به ردّ و مخالفت با او بپردازند. آنان اگر از ثبات عقيدتي و عملي برخوردار بودند، هيچ‌گاه با روش و سيرة حضرت در مواجهه با باطل متزلزل نمي‌شدند، زيرا بر اين باور بودند كه روز ظهور قيام امام زمان(ع) روز ظهور «انتقام» حق و غضب الهي است و اين اسم اعظم توسط ولي‌عصر(ع) در دنيا جلوه‌گر مي‌شود.

دربارة شدت قوت برخورد امام زمان(ع) با مخالفان و اهل باطل، روايات فرواني وجود دارد كه براي تدبّر، تأمل و درس‌آموزي بيشتر به تعدادي از آنها اشاره مي‌شود:

1. زراره مي‌گويد، از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا [قائم(ع)] به سيره و روش حضرت محمد(ص) سير مي‌كند؟ حضرت فرمود: «هرگز، هرگز، اي زراره حضرت قائم با روش رسول اكرم(ص) پيش نمي‌رود». گفتم: فدايت شوم، چرا؟ فرمود: «زيرا رسول خدا(ص) با ملايمت، الفت و مهرباني با مردم پيش مي‌آمد و قائم با كشتن پيش مي‌رود و در كتابي كه با اوست، امر شده است تا با مقاتله و كشتار پيش رود و توبة [ظاهري] كسي را هم قبول نكند...».5

رسول اكرم(ص) حتي توبة ظاهري توبه‌كنندگان را پذيرفت و آنان را رد نكرد. پيامبر اسلام(ص) به خوبي مي‌دانست كه ابوسفيان توبة حقيقي و واقعي نكرده است ولي در عين حال توبة ظاهري او را پذيرفت، چون بنابر رأفت، رحمت و گذشت بود و رسول خدا با چنين روشي با مخالفان برخورد مي‌فرمود. امّا حضرت حجت(ع)، توبة متظاهران را نمي‌پذيرد؛ زيرا وي مظهر «انتقام» حق است و بايد دسيسه‌بازان، دروغ‌گويان و اغواگران را مجازات نمايد. او بايد عدل را در جامعه مستقر سازد و با وجود مدّعيان توبه، جامعه روي عدالت را نخواهد ديد، زيرا اكنون به ظاهر توبه مي‌كنند و فردا از توبة خود دست مي‌شويند و دوباره دغل‌كاري و شيطنت را آغاز مي‌كنند.

در واقع حضرت صاحب(ع) به خلاف انبيا و ائمة گذشته در اين خصوص به علم غيب خويش، به اذن خداوند عمل مي‌كند. پيامبر اسلام و ائمة ديگر نيز با توجه به علم غيب خويش، دروغگو و صادق را از هم به خوبي تشخيص مي‌دادند ولي سيره و روششان آن بود كه در برخوردها به علم غيب خويش عمل نكنند؛ امّا حضرت مهدي(ع) به اذن خداوند متعال به علم غيب خويش تمسّك مي‌جويد و با ديدن چهره و قيافة مجرمان از نيات شوم و عمل دروغين آنان باخبر گشته، علاوه بر عدم پذيرش توبه ظاهري‌شان، آنان را مجازات نيز مي‌نمايد؛ چنان‌كه امام صادق(ع) در حديث ذيل به خوبي اين حقيقت را بازگفته است:

ابوبصير مي‌گويد، از امام صادق(ع) در خصوص تفسير و معني آيه «يعرف المجرمون بسيماهم؛6 مجرمان به چهره‌هايشان شناخته مي‌شوند» پرسش نمودم، حضرت فرمود: «خدا ايشان را مي‌شناسد ولكن اين آيه دربارة حضرت قائم(ع) نازل شده است كه مجرمان را به چهره و سيماي ظاهري‌شان مي‌شناسد، پس او و اصحابش مجرمان را با شمشير سخت مي‌زنند و از ميان مي‌برند».7

در اين حديث يكي از معاني آية «يعرف المجرمون بسيماهم» شناخت حضرت مهدي از چهرة ظاهري مجرمان دانسته شده و اين نكته نيز مورد تأكيد است كه ولي‌عصر(ع) در مواجهه با مجرمان با شدت برخورد كرده، او و يارانش آنان را از ميان مي‌برند. به هر روي بايد اين به حقيقت توجه داشت كه روش «بقيـ[الله» با روش ائمه و انبياي ديگر متفاوت است. آن آيت عظما، مأموريت خاصّي دارد و حساب خاص. در عين آنكه اسلام و حق را پياده مي‌سازد، ولي در سيره و روش، با معصومان ديگر متفاوت است و از اين‌رو داراي فضيلت ويژه‌اي است كه شخصيتي مانند امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «اگر او را درك مي‌كردم همة دوران حيات و زندگي خويش را به او خدمت مي‌نمودم». 8

2. عبدالله بن عطا مي‌گويد از امام باقر(ع) پرسيدم، هنگامي كه قائم(ع) قيام مي‌فرمايد به كدام روش در ميان مردم پيش مي‌رود؟ حضرت فرمود: «آنچه را قبل از او رايج بوده است از ميان مي‌برد [و كنار مي‌گذارد] چنان‌كه رسول خدا(ص) چنين كرد و اسلام را به صورت جديد استيناف مي‌كند [يعني اسلام را به همان صورت ناب و اصيلي كه داشته عرضه مي‌فرمايد]».9

3. ابوبصير مي‌گويد، امام باقر(ع) فرمود: «حضرت قائم به امر جديد و كتاب جديد و حكم جديد10 كه بر عرب سخت است، قيام مي‌فرمايد و شأنش جز شمشير نمي‌باشد و توبة [ظاهري] كسي را نمي‌پذيرد [و در اين روش و سيرة خويش] سرزنش سرزنش‌كنندگان او را از اجراي احكام الهي باز نمي‌دارد».11
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
علل مقومت در برابر پذیرش امام عصر(عج)

علل مقومت در برابر پذیرش امام عصر(عج)

4. محمد بن مسلم مي‌گويد، از امام باقر(ع) شنيدم كه مي‌فرمود: «اگر مردم مي‌دانستند كه حضرت قائم هنگام خروج و ظهور چه خواهد كرد، بيشترشان دوست داشتند كه او را نبينند، به خاطر كثرت كشتار انسان‌ها». آگاه شويد كه آن حضرت از [گروهي] آغاز نمي‌كند مگر قريش، پس از ايشان نمي‌ستاند مگر شمشير را و به ايشان نمي‌دهد مگر شمشير را [يعني با ايشان به شدت مي‌جنگد]؛ [اين مقاتله و كشتار توسط حضرت به حدي است كه] حتي بسياري از مردم [به دليل عدم ثبات عقيدتي و عملي و تزلزل و ترديد در سيرة حضرت ولي‌عصر(ع)] مي‌گويند: اين مرد [يعني مهدي(ع)] از آل محمد نيست، زيرا اگر از آل محمد بود ]همچون رسول اكرم(ص)] به مخالفان رحم مي‌كرد».12

ناگفته نماند كه اوّلاً، سخت‌گيري‌هاي خاصّ حضرت در ابتداي ظهور، جهت از ميان بردن اهل باطل است، امّا پس از آن، وضعيت چه از نظر معنوي و معرفتي و چه از حيث امكانات مادي، آسايش، امنيّت و عدالت ارتقا مي‌يابد.13

ثانياً، با توجه به قرائن و شواهد موجود در روايات، عدم پذيرش توبة ظاهري مخالفان از سوي حضرت ولي‌عصر(ع) ناظر به گناهان شخصي و توبه در امور فردي نيست، بلكه براساس فلسفة قيام حضرت، مقصود مفسدان اجتماعي‌اند كه با مخالفت و عناد خويش جامعه را از مسير توحيد و انسانيت منحرف مي‌سازند و در برخورد با مهدي(ع) مي‌خواهند پشت نقاب توبة ظاهري، خويش را مخفي ساخته و در زمان مناسب فساد و اغواگري و انحراف را در جامعه ترويج كنند.

امّا از آنجا كه در زمان حضرت، بنا بر حاكميت توحيد است، ديگر به اين گروه مهلت داده نمي‌شود و توبة دروغينشان مقبول نمي‌افتد.

3. راحت‌طلبي و عافيت‌گرايي
از علل ديگري كه موجب مي‌شود مؤمناني كه به حضرت اعتقاد دارند، پس از عصر ظهور، حضرت را قبول نكنند بلكه در برابر او بايستند، راحت‌طلبي و عافيت‌گرايي است كه متأسفانه انسان‌ها به آن عادت داشته و معمولاً چنين‌اند. در علائم مقارن ظهور آمد كه خروج حضرت در كشاكش جنگي بزرگ و خون‌ريزي شديد و قتالي عظيم و فتنه‌هاي بسيار و ناامني‌هاي فوق‌العاده و مرض‌هاي ناگوار و بلاياي بي‌شماري است كه در تمامي جهان وجود داشته و مركز آن در خاورميانه است. در اين ميان، حضرت كه ظهور مي‌فرمايند، خود نيز در صفي مستقل با ياران صديقشان در برابر مخالفان، معاندان و منافقان مي‌ايستند و با آنها به قتال مي‌پردازند. واضح است كه در چنين شرايطي، مشكلات، مصائب و سختي‌هاي فراوان متوجه حضرت و اصحاب او شده و شدايد مضاعف خواهد گشت. روايات ذيل اين سختي‌ها را با بيان گوناگون گزارش كرده‌اند. 1. ابوبصير از امام صادق(ع) نقل كرده كه فرمود: اين چه شتابي است كه مردم در خصوص قيام حضرت قائم مي‌كنند! پس به خدا سوگند كه لباس او نيست مگر كلفت و ضخيم و خوراكش نيست مگر درشت و نيست او مگر [با] شمشير و مرگ زير ساية شمشير».14

اين روايت به خوبي شدايد و سختي‌هاي زمان ظهور حضرت را با لحن خاصي مطرح كرده و با اظهار تعجب از شتاب و عجلة مردم براي ظهور حضرت، حكايت از اين مي‌كند كه هر كسي تاب و تحمل اين مشكلات را ندارد و تنها كساني كه از راحت‌طلبي و عاقبت‌خواهي به دورند مي‌توانند همراه و يار وفادار حضرت باشند. 2. مفضل بن عمر مي‌گويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه احوال حضرت قائم(ع) را ذكر مي‌كرد، پس به حضرت گفتم: من اميدوارم كه امر [حضرت مهدي(ع)] در آساني باشد. امام(ع) فرمود: «چنين نيست تا جايي كه خون و عرق را مسح مي‌كنيد».15

3. معمر بن خلاد روايت كرده كه در خدمت امام رضا(ع) سخن از حضرت قائم(ع) شد. امام فرمود: «امنيت و آرامش شما در اين ايام و امروز بيشتر است از امنيتتان در آن روز». جمع حاضر گفتند: اين چگونه است؟ امام فرمود: «اگر قائم ما قيام و خروج نمايد، نمي‌باشد مگر شدت‌ها و جاري شدن خون‌ها و خواب بر روي زين‌ها و لباس حضرت قائم(ع) نيست مگر كلفت و طعامش نيست مگر درشت».16

تعبير «خواب بر روي زين‌ها» حكايت‌گر اين حقيقت است كه به قدري جنگ و قتال و برخورد زياد است كه مبارزان دائم بر روي اسب بوده و گويا فرصت پايين آمدن و استراحت كردن روي زمين را ندارند.

به هر روي، وجود امام و حضور او، در زمان شدايد و همراهي با سختي‌هاست، از اين رو عافيت‌طلبان مشكلات را برنتابيده، از حضرت روي برگردانده و بدتر با او مقابله مي‌كنند. حقيقت آن است كه اگر بقية ائمه(ع) نيز مجال حكومت مي‌يافتند، به دليل دشواري‌هايي كه بر سر راهشان قرار داشت و مخالفت‌هايي كه از سوي دشمنان مي‌شد و ستيزه‌جويي‌هايي كه از ناحية ستمگران به وجود مي‌آمد، همياري و همدلي و همكاري بسياري از مدعيان محبت به اهل بيت كم‌رنگ مي‌شد و چه بسا به مخالفت مي‌كشيد. روايت ذيل در اين زمينه قابل تدبر است:

عمرو بن شمر مي‌گويد، در خانة امام صادق(ع) بودم و خانه مملو از جمعيت بود. پس مردم از حضرت سؤال مي‌كردند و او به همة آنها پاسخ مي‌داد. پس [در اين حال] من از يك سمت خانه گريه كردم، پس امام فرمود: «يا عمرو! چه چيزي تو را مي‌گرياند؟» گفتم: فدايت شوم چگونه نگريم و حال آنكه در ميان اين امت مانند تو هست كه درها به رويت بسته و پردة انكار بر تو افكنده شده است؟! پس امام فرمود: «يا عمرو، گريه مكن، [زيرا هم‌اكنون كه ما بر مسند خلافت و حكومت نيستيم] چيزهاي لذيذ مي‌خوريم و لباس‌هاي نرم مي‌پوشيم [ولي] اگر آنچه كه تو مي‌گويي مي‌شد [يعني خلافت و حكومت در دست ما بود] نمي‌شد مگر خوردن چيزهاي درشت (و سفت) و پوشيدن لباس‌هاي خشن مانند اميرالمؤمنين علي بن ابي‌طالب(ع) [كه به دليل حاكميتش او و يارانش چه سختي‌ها و شدايدي را تحمل كردند] و اگر اين‌گونه نباشد [و ما به وظيفة اصلي خويش در زمان تصدي حكومت عمل ننماييم بايد در ميان زنجيرهاي آتشين جهنّم آنها را علاج بكنيم».17

4. گناه و نافرماني
يكي ديگر از علل روگرداني در عصر ظهور، معصيت و گناه است. فرد خطاكار و نافرمان از اوامر و نواهي الهي، نتيجة عمل ناپسند و زشت خود را خواهد ديد و يكي از مواقع اين مسئله هنگام خروج و قيام حضرت خواهد بود. انساني كه مدام گناه مي‌كند و توبه را پيشة خود نمي‌سازد، فردي كه غرق در حرام‌ها و نبايدها است و فكري به حال خويش نمي‌كند، چوب اين تخطّي‌ها را خواهد خورد و در زمان ظهور حضرت ولي‌عصر(ع) گناهان او را به جايي مي‌كشاند كه نه تنها از حضرت رو برمي‌گرداند بلكه در صف مخالفان او نيز قرار مي‌گيرد. از همين روست كه ائمه(ع) با لحن‌هاي گوناگون توصيه مي‌كنند كه ياران مهدي(ع) و دوستداران و محبان وي بايد متقي و پارسا باشند.18بايد از خداوند متعال و نبي اكرم(ص) و اهل بيت(ع) با تضرع خواست كه ما در زمرة اعراض كنندگان و روي‌گردانان از حضرت مهدي(ع) نباشيم كه جز خسران دنيوي و اخروي نتيجه‌اي ديگر نخواهد داشت.
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر بیایی
دلم دوباره خبر می‏دهد ظهور تو را
بدون فاصله حس می‏کنم حضور تو را
به من مگو که نرفته چگونه باز آید؟
مسیر جاده خبر می‏دهد عبور تو را..
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتم مى آیى، کوچه ها را آب پاشیدم شب باسیاه خویش درپس کوچه هاگم شد هر چند بى تو زندگى، مرداب ماندن بود در قاب عمرم انتظارى کهنه مى رقصید امشب تمام آنچه مى بایست، من کردم باید بیایى! کوچه ها را آب پاشیدم
گلدان نور آوردم، عطر ناب پاشیدم بر ذهن تار آسمان ، مهتاب پاشیدم من بذر نیلوفر بر این مرداب پاشیدم تصویرهاى تازه بر این قاب پاشیدم باید بیایى! کوچه ها را آب پاشیدم باید بیایى! کوچه ها را آب پاشیدم
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرالزمان...

آخرالزمان...

آخر الزمان چيست؟


آخِرُالزَّمان، اصطلاحي كه در فرهنگ اديان بزرگ دنيا ديده مي شود و در اديان ابراهيمي اهميت و برجستگي ويژه اي دارد. باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشي از مجموعه عقیده هایی است كه به پايان اين جهان و پيدايش جهان ديگر مربوط مي شود و اديان بزرگ درباره آن پيشگويي هايي كرده اند.

و امّا آخرالزمان در آيين اسلام؛

در قرآن مجيد گفتار صريحي درباره آخرالزمان نيست و اين اصطلاحي است كه در احاديث و مؤلفه های مسلمانان به چشم مي خورد.

اين اصطلاح، در كتاب هاي حديث و تفسير در دو معني به كار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان كه بنا بر عقيده مسلمانان، دوران نبوت پيامبراسلام است و از آغاز نبوت پيامبر تا وقوع قيامت را شامل مي شود. دوم، فقط آخرين بخش از دوران ياد شده كه در آن مهدي موعود ظهور مي كند و تحولات عظيمي در عالم واقع مي شود. انصاف حضرت محمد (ص) به پيامبر آخرالزمان در ميان مسلمانان، با اين دو مطلب ارتباط دارد: نخست اينكه پيامبر اسلام، خاتم پيامبران است و شريعت وي به دليل كامل بودن، تا پايان اين عالم اعتبار دارد و او پيامبر آخرين قسمت از زمان است كه به قيامت مي پيوندد؛ ديگر اينكه در نخستين سده هاي اسلام، حداقل تصور عده اي از مسلمان چنين بود كه قيام قيامت نزديك است و ظهور پيامبر اسلام در عصري واقع شده كه به قيامت متصل است.
در فرهنگ عامه مسلمانان خاصه شيعه، اصطلاح آخرالزمان حكايت از عصري مي كند كه مهدي موعود در آن ظهور مي كند و تحولات ويژ ه اي در جهان رخ مي دهد. در روايت های مسلمانان، براي اين عصر مشخصه های ويژه اي (به نام نشانه های آخرالزمان) نقل شده است.

از مجموع روایت هایی كه در كتاب هاي حديث، تفسير و تاريخ درباره عصر ظهور مهدي موعود نقل شده است، دو مطلب درباره ویژگی های آخرالزمان ـ به معني عصر مهدي موعود ـ به صورت تواتر معنوي به دست مي آيد. اول اينكه در اين عصر، پيش از ظهور مهدي موعود، فساد اخلاقي و بيداد و ستم همه جوامع بشري را فرامي گيرد و به صورت عام ترين پديده در روابط انسان ها درمي آيد. ديگر اينكه پس از ظهور مهدي، تحول عظيمي در جوامع رخ می دهد، فساد و ستم از ميان مي رود و توحيد و عدل و رشد كامل عقلي و عملي در سراسر زندگي انسان ها جریان مي يابد. معروف ترین حديث كه با عبارت های گوناگون نقل شده است، نشانه اصلي دوران حكومت مهدي در آخرالزمان را، بال گستردن داد بر سراسر جهان ياد مي كند: خداوند جهان را كه از بيداد و تباهي آکنده شده است، به وسيله او از قسط و عدل پر مي سازد (ابن ماجه، ج 2 ، ص 1336؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 52، ص 266). برخي، مجموعه مشخصه ها و نشانه های آخرالزمان را كه مربوط به عصر مهدي موعود مي شود و در حدیث ها پيشگويي شده است، چنين تفسير كرده اند: پيروزي نهايي صلاح و عدالت و آزادي، حكومت جهاني واحد، آبادانی تمام زمين، بلوغ بشريت به خردمندي كامل و آزادي از جبرهاي طبيعي و اجتماعي، برقراري مساوات كامل ميان انسان ها در امر ثروت، از میان رفتن كامل مفاسد اخلاقي، منتفي شدن جنگ و در نهایت ، سازگاري انسان و طبيعت (مطهري، 60).

در نظر عده اي از مفسران متأخر مسلمان، افزون بر روايات هایی كه از آن سخن گفته شد، در قرآن آیه هایی هست كه به آينده جوامع انساني نظر دارد و دربارة حكومت توحيد و عدل در آينده زندگي انسان مطالبي بيان مي كند. اينان معتقدند كه آیه های مربوط به جانشینی انسان در زمين، فرمانروا شدن نيكوكاران زمين (وراثت صالحان) و پيروزي حق بر باطل با وجود جولان همیشگی باطل، آیه هایی هستند كه سرنوشت آينده بشريت را پيش گويي مي كنند و مستقيماً به مسئله آخرالزمان مربوط مي شوند. محمدرشيد رضا (9/80)، محمدحسين طباطبايي (14/330) و سيد قطب (5/3001،3002) به ترتيب در ذيل آيات 128 از سوره 7 (اعراف)، 105 از سورة 21 (انبياء) و 171 و 172 از سوره 37 (صافات) قرآن، اين عقيده را توضيح داده اند.
اينان، آیه ها و روایت های مربوط به تحولات آخرالزمان را بیان کننده نوعي فلسفه تاريخ مي دانند. اين مفسران كه از روحيه خاص عصر ما، يعني جست وجوي نوعي فلسفه براي تاريخ انسان متأثرند، در صدد كشف فلسفه تاريخ از ديدگاه اسلام برآمده اند و آن را در اين آیه ها و امثال آن يافته اند. در نظر اينان، تحولات آخرالزمان كه در روايت بيان شده است، چيزي جز آينده طبيعي جامعه انساني نيست. عصر آخرالزمان عبارت است از دوران شكوفايي تكامل اجتماعي و طبيعي نوع انسان. چنين آينده اي امري است محتوم و مسلمانان بايد انتظار آن را بكشند.

بر گرفته از دایره المعارف اسلام
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اقتداي حضرت مسيح به امام زمان (عليه السلام) در روايت هاي اسلامي، درباره نزول حضرت مسيح(ع) سخن به ميان آمده است، نه ظهور آن بزرگوار. اين دو کلمه، مفاهيم متفاوتي دارد؛ يکي به معناي غيبت وديگري نشان دهنده عروج و رفع الي الله و نزول دوباره است .ضرورت همه اديان الهي، ظهور منجي حقيقي در آخر الزمان است و وعده خداوند و پيامبران بزرگ الهي در ظهور آن بزرگوار و برقراري صلح وعدالت در جهان است. عقل، فطرت و وجدان هاي بيدار وتجربه ها ي انساني نيز اين معنا را تأييد مي کند که مقصد کاروان انسانيت، حکومت واحد جهاني وعدالت خواه وعدالت پروراخلاقي است(1).
در روايت هاي مهدويت، از عيسي بن مريم به عنوان يکي از ياران حضرت مهدي(عج) ياد شده است که در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) از آسمان نزول مي کند و پشت سرآن حضرت قرار مي گيرد و در نماز جماعت به ايشان اقتدا خواهدکرد ومعاونت ايشان را برعهده دارد.وي حامي و مروج حضرت حجت است که به هدايت مردم به ويژه اهل کتاب مي پردازد. حضرت محمد(ص) نيز در روايتي براين حقيقت تأکيد مي کند ومي فرمايد:«سپس هنگام ظهور حضرت مهدي(عج) عيسي بن مريم فرود مي آيد و پشت سر او (حضرت مهدي)، نماز مي خواند»(2).
پيامبر در روايت ديگري حضرت مسيح را حاکم عادل و شکننده صليب ها در عصر ظهور معرفي مي کند و مي فرمايد:«قسم به کسي که جانم در دست اوست، نزديک است که در ميان شما، پسر مريم فرود بيايد.او حاکمي عادل است که صليب را مي شکند وخوک را مي کشد وجزيه را بر مي دارد(3).
رهبر انقلاب جهاني اسلامي، حضرت مهدي(عج) است وعيسي بن مريم، اين پيامبر اولوالعزم الهي، دررکاب آن حضرت درراه جهاني سازي اسلامي وجهاني شدن ارزش هاي قرآني، ايشان را ياري مي کند.يکي از عوامل اثر گذار در پيشرفت انقلاب جهاني مهدوي وبرقراري حاکميت انقلاب اسلامي درسراسر جهان،حضور اين پيامبر الهي در کنار مهدي آل محمد(ص) است. بي شک ، مسيحيان جهان با لطف الهي، ضرورت پيروي از حضرت مهدي(عج)ومشارکت در انقلاب جهاني مهدوي را خواهند شنيد وبه ايشان روي مي آورند و از اين راه ، اسلام سريع تر در سراسر جهان گسترش مي يابد و حضرت مسيح(ع) در اين امر نقش مهمي را ايفا مي کند. (4).
حضرت ولي عصر(عج)با پيامبران بزرگ الهي شباهت هاي بسياري دارد و ويژگي هاي برجسته زندگي هر يک از آنان، در وجود پاک آن حضرت نمودار است. در اين ميان ،شباهت بسياري ميان حضرت مهدي(عج) وحضرت مسيح (ع) وجود دارد که برخي از آنها عبارتند از :
الف) هردو در خردسالي وکودکي به مقام ولايت مطلقه رسيدند .حضرت عيسي (ع) به تصريح قرآن کريم، در آغاز تولد به مقام نبوت رسيد(5) وحضرت مهدي(عج) هنوز به پنج سالگي نرسيده بود که به امامت و ولايت مطلقه الهي مفتخر شد.
ب) هردو در نخستين لحظات تولد، لب به سخن گشودند.عيسي (ع) فرمود: «منم بنده خدا، او به من کتاب عطا کرده و مرا پيامبر خود قرار داده و مايه برکت و رحمت گردانيده است...»(6) حضرت مهدي(عج) نيز در لحظه نخستين ولادت سخن گفت؛ چنان که شيخ صدوق مي نويسد:«چون مهدي(عج) متولد شد، براي خدا به سجده افتاد»(7).
ج) هردو از ديده ها غايب وپنهان شدند، چنان که درباره عيسي بن مريم (ع) مي خوانيم : « خداوند او را به سوي خود بالا برد»(8) و همين امر موجب شد، مردم از فيض ديدارش محروم شوند.امام زمان (عج) نيز در پشت پرده غيبت است و کسي نمي داند که آن حضرت کجا به سر مي برد.
د) درميان عقايد مردم درباره هر يک از آن دو وجود مقدس، اختلاف هاي بسيار وچشمگيري وجود دارد. گروهي تولد حضرت مسيح (ع) را انکار وگروهي ديگر تولد او را تأييد کردند و گفتند : برانگيخته شد، ولي به دست روميان به دار آويخته شد. خداوند نيز درقرآن کريم در اين باره مي فرمايد:«اورا نه کشتند و نه به دارش زدند،ولي جريان برآنان مشتبه شد»(9).
درباره حضرت مهدي(عج) نيز همين عقايد متفاوت وجود داشت. گروهي منکر تولد آن حضرت شدند و گروهي گفتند» متولد شد، ولي از ميان رفت.عده اي نيز گفتند: کشته شد ولي شيعيان عارف وخالص، در انتظار مقدم مبارکش هستند.
هـ) هردو، دريک روز، ظهور و براي اعتلاي اسلام با هم همکاري خواهند کرد.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ویژگی های زنان یاور مهدی (عج)




زنان یاور مهدی - عجل الله تعالی فرجه - سه دسته می شوند که عبارتند از :

دسته اول : زنانی که در همان زمان قیام زندگی می کنند.
دسته دوم : زنانی که از آسمان به زمین می آیند.
دسته سوم : زنانی که به برکت ظهور امام زمان - عجل الله تعالی فرجه - زنده می شوند و به دنیا رجعت می کنند ؛ که این دسته خود نیز دو گروه می شوند :
- زنانی که از آنها با نام و نشان یاد شده است.
- و زنانی که فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است.

از این رو شناخت ویژگی های دسته دوم به دلیل نبودن اطلاعات امکان پذیر نیست. و شناخت گروه اول از دسته سوم از طریق بررسی کتب تاریخی ممکن است.

ولی در اینجا شناخت دسته اول و گروه دوم از دسته سوم از اهمیت زیادی برخوردار است. زیرا از نظر زمانی امکان قرار گرفتن هر یک از زنان منتظر در این دو دسته وجود دارد.

از این رو شناخت ویژگی این زنان و به وجود آوردن آن ویژگی ها در خود می توانیم امیدوار باشیم که در زمرۀ یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - قرار بگیریم . و جزء کارگزاران و مسئولان حکومت ایشان باشیم .

برای شناخت این زنان به بررسی ویژگی هایی که برای یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - ذکر شده است می پردازیم ؛ که بخشی از آنها عبارتند از :
الف) قدرت : یاران حضرت مهدی - عجل الله تعالی فرجه - از قدرت فوق العاده ای برخوردارند، که در یک لحظه از مکان های مختلف به مکه می روند و به آن حضرت ملحق می شوند. آنان محبوب خدا هستند و خداوند محبوب آنان ، خدا آنها را در زمین توانایی و فرمان روایی می دهد. و به دست آنها کافران را عذاب می کند.

امام صادق - علیه السلام - در این مورد فرموده اند : « شیعیان ما در حکومت قائم - علیه السلام - سروران و زمامداران زمین و فرمانروایان آن هستند و به هر کدام قدرت و نیروی چهل قهرمان داده می شود

آنان در سایه تجارب ورزیده و نیرومندند ، بدانگونه که یک تن آنان می تواند با چندین نفر مقابله کند.

نیروی جسمی هنگامی که با قدرت ایمان آمیخته می شود اعجاز می کند اینان از یک سو ساخته شده و پرورش یافته اند ، پس بر نیروی خود اتکاء دارند. از سوی دیگر مؤمنند و متکی به خدا، از او مدد می جویند و راه چاره می طلبند و سعی دارند با اتکا به قدرت او خود را توان بخشند

ب) مقاومت :
اصحاب مهدی - علیه السلام - یاران پایداری هستند که به تعبیر معصوم ممکن است کوه از جایش حرکت کند و زایل شود ولی اینان از جای خود حرکت نمی کنند و بر نمی خیزند ، در برابر سختی ها و مشقات دندانها را برهم می فشارند و دردها را تحمل می کنند و با این حال به دشمن جای خالی نمی دهند.نصر و کمک را از جانب خدا می دانند و با همین نظر تا آخرین دم می ایستند

یاران مهدی- عجل الله تعالی فرجه - مصداق این آیه اند که «ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص

ج) شجاعت :
یاران مهدی - عجل الله تعالی فرجه - دلیرند و جنگاوران میدان های نبرد؛ دلهایی چون پولاد دارند و از انبوه دشمن، هراسی به دل راه نمی دهند. ایمان به هدف ، همه وجودشان را تسخیر کرده و عشق به خاندان پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - به بازوانشان قدرت بخشیده است؛

اراده جنگیدن ، سرشار از شجاعتی بی همانند، آنان را به رزمگاه می کشاند. دل مردن دارند و عشق به شهادت ، عزت نفس ، بلندی همت ، آنان را ازکوه بلند پایدارتر کرده و هیبتشان را در سینه ی ستمکاران دو چندان در سوارکاری و تیراندازی بی نظیراند ، در رزمگاه نشان شجاعان بر تن دارند و چونان یاران پیامبر - صلی الله و آله وسلم - در نبرد بدر، نشانه ویژه بر سر نهاده اند.

دلیری ، ویژه یاران برگزیده نیست ، همه خداجویان و مستضعفان از پدیدار شدن طلایه حق و عدالت قوی دل می گردند و حیاتی دوباره می یابند . ترس را کنار می نهند و به صف رزم آوران می پیوندند.


د) فرمانبری از حضرت مهدی- عجل الله تعالی فرجه - : یاران امام - علیه السلام - عاشقان مولای خود اند و پاکبازان راه او. از وی چونان فرزندانی خلف ، فرمان می برند و بهتر از بنده ای گوش به فرمان ، از حضرت - عجل الله تعالی فرجه - پیروی می کنند. در انجام دستورهای وی ، بر یکدیگر پیشی می گیرند.

به فرموده پیامبر - صلی الله علیه و آله وسلم - « کدادون مجدون فی طاعته » تلاش گر و کوشا در پیروی از اویند پیروی آنها از امام - علیه السلام - نه برخاسته از زور، که ناخالصان را به زور، در ضیافت اهل وفا درنیاورند و در خلوت جوانمردان ، ناپاکان حضور نیابند. بلکه عشق وعلاقه قلبی به مهدی - عجل الله تعالی فرجه- آنان را به فرمانبری وامی دارد.

ه) در آرزوی دیدار خصم : اصحاب مهدی - عجل الله تعالی فرجه - کسانی نیستند که آرزویشان این باشد بهانه ای و عذری پدید آید تا بر اثر آن فراخ خاطری ، آسایشی یا چند صباح عمر تازه ای برایشان حاصل گردد. در آرزوی دیدار خصمند تا هر چه زودتر حسابها تسویه و امور یکسره گردد.
سعی شان براین است دشمنان خدا را در سایه کنکاش ها بیابند ؛ او را در صورت امکان هدایت سازند و در غیر این صورت دفع شرشان کنند و یا به مبارزه دعوتشان نمایند. پس همیشه در صدد یافتن آنها ، رفع ظلمشان از سر انسانها هستند و چنین دیداری را آرزو می کنند.

و) خدا جویی : خداجویی و توحید ، سرلوحه عقاید و خصال یاران مهدی - علیه السلام - است. آنان خدا را به شایستگی شناخته و همه وجودشان غرق جلوه نور ایزدی است. همه چیز را جلوه او دیده و جزیاد او، سخن دیگران در نظرشان بی لطف و جاذبه است. غیب را چونان شهود دیده و از صفای روحانی عالم معنی نوش کرده اند ، ایمانی خالصانه در سینه دارند که شک و تردید با آن بیگانه است.

کمال معرفت و آشنایی با حقایق آنان را به مرحله عالی خشیت نائل کرده و از کوتاهی در انجام وظیفه ، هراس دارند ، زیرا آن کس که به خدا نزدیکتر است و به عزت و قدرت بی پایان او، بیشترآگاهی دارد ترسش از خدا فزون تر است و در انجام وظیفه شکیباتر.

شوق دیدار محبوب ، دلهایشان را به وجد آورده و در اشتیاق وصل او، شب و روز نمی شناسند. امام صادق - علیه السلام - درباره اینان می فرمایند : « مردهایی که گویا دلهایشان پاره های آهن است ، غبار تردید در ذات مقدس خدای خاطرشان را نمی آلاید. همانند چراغهای فروزانند ، گویا دلهایشان نور باران است ، از ناخشنودی پروردگارشان هراس دارند ، برای شهادت دعا می کنند و آرزومند کشته شدن در راه خدایند.

امیرالمؤمنین - علیه السلام - یاران مهدی - عجل الله تعالی فرجه - را گنجهایی می داند آکنده از معرفت خدایی .

« بخ بخ للطالقان فان الله تعالی کنوزلیست من ذهب و لا فضة و لکن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفة وهم ایضاً انصارالمهدی فی آخرالزمان

« خوشا به حال طالقان که خدای بزرگ در آن گنجهای نهفته دارد برتر از طلا و نقره ؛ آن گنجها ، مردانی مؤمنند که خدای را به شایستگی شناخته اند ؛ آنان ، یاران مهدی در آخرالزمان هستند »
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
منافع وجودي امام عصر(ع) در عصر غيبت

منافع وجودي امام عصر(ع) در عصر غيبت

منافع وجودي امام عصر(ع) در عصر غيبت



از زماني كه امام عصر(ع) از ديده ‏ها پنهان شده و در پس پرده غيبت زندگي خود را شروع كرده است، انبوهي از پرسش‌ها، پيرامون مسائل غيبت مطرح شده است كه بسياري از آنها از يك پيشينه ديرينه‏اي برخوردار است، به گونه‏اي كه بسياري از اين سؤال‌‌ها در نوشته ‏هاي نويسندگان كتاب‌هاي مربوط به امام زمان(ع) در قرن چهارم و پنجم اسلامي مطرح گرديده و علما پاسخ‌هاي مناسبي به آن داده ‏اند.

از جمله پرسش‌هاي رايج درباره امام زمان(ع) اين است كه:

ـ به فرض قبول امامي كه فرزند بلافصل امام عسكري(ع) است چه خاصيتي بر وجود ايشان مترتب است؟
ـ اگر امام، پيشواي مردم است بايد ظاهر باشد. بر وجود امام ناپيدا چه فايده‏اي مي‏توان يافت؟
ـ امامي كه صدها سال است، غايب است، نه دين را ترويج مي‏كند، نه مشكلات جامعه را حل مي‏نمايد، نه پاسخ مخالفان را مي‏دهد، نه امر به معروف و نهي از منكر مي‏كند، نه از مظلومي حمايت مي‏كند و نه حدود و احكام الهي را جاري مي‏سازد، بود و نبودش با هم چه تفاوتي دارند؟
ـ در دوران غيبت كه آن جمال الهي از ديدگان ما ناپيداست نحوه استفاده ما از آن حضرت چگونه است؟


پيش از پاسخ‌گويي به اين پرسش‌ها ذكر نكاتي چند در اين باره ضروري است:

1. ظاهراً اين اشكالات از زبان كساني مطرح مي‏گردد كه در واقع نه امام را شناخته‏اند و نه به معناي حقيقي امامت پي برده‏اند. و امام را مانند رهبري عادي كه كارش مسئله‏گويي و حداكثر، اجراي حدود و احكام است مي‏دانند، در حالي كه مقام امامت و ولايت به مراتب از اين مقامات ظاهري شامخ‏تر و والاتر است و بايد دانست كه مفهوم غايب بودن امام مهدي(ع) اين نيست كه وجودي نامرئي دارد و به يك وجود پنداري شبيه‏تر است، بلكه او نيز از يك زندگي طبيعي عيني خارجي برخوردار است و تنها استثنايي كه در زندگي او وجود دارد، عمر طولاني اوست و الاّ آن وجود نازنين، در جامعه انساني به‏طور ناشناس زندگي مي‏كند.

2. بايد گفت، اگر چه حضور شخصي امام غايب در بين مردم سبب مي‏شود كه مسلمانان از بركات بيشتر و در سطح وسيع‏تري بهره‏مند شوند، ولي اين چنين نيست كه اگر شخص امام غايب بود هيچ‏گونه فايده و ثمره‏اي براي امت اسلام و مردم نداشته باشد، بلكه مردم را تحت نفوذ شخصيتي خود مي‏گيرد زيرا آثار امام ـ كه بقيهالله در زمين است ـ بر دو قسم مي‏باشد:

1. آثار حضور؛

2. آثار ظهور؛

و غيبت امام به معناي عدم ظهور اوست، نه عدم حضور1.


3. مسئله فوائد وجودي امام غايب از طرق ذيل قابل بررسي و محل بحث است:
1. از طريق محاسبات اجتماعي؛
2. از طريق قرآن و نهج‏البلاغه؛
3. از طريق روايات متعدد معصومين(ع).



تا هر فردي به فراخور فكر خود، يكي از اين طرق يا هر سه را بپذيرد؛ به‏ گونه‏اي كه شخص غير معتقد، به اصالت قرآن و نهج ‏البلاغه، از طريق اول مي‏تواند فايده وجود امام غايب را به خوبي درك كند.

اينك؛ بيان اين راه‌ها و پاسخ به سؤال موردنظر به كمك آنها:


1. وجود رهبر مايه بقاي مكتب است
محاسبات عقلي و اجتماعي ثابت مي‏كند كه اعتقاد به وجود چنين امامي، در طول مدت، اثر عميقي در اجتماع شيعه داشته است كه اكنون به آن اشاره مي‏كنيم:
اصولاً هر جامعه‏ اي براي خود تشكيلات و سازماني دارد، و براي بقا و ادامه كار سازمان‌ها و به منظور تعقيب هدف، وجود رهبري لازم است. هرگاه اين رهبر در دل اجتماع باشد، وجود و مداخله‏اش در رهبري و گردش تشكيلات و سازمان‌ها لازم و ضروري خواهد بود، ولي هرگاه كه رهبر به عللي محبوس، يا تبعيد و دور افتاده، يا مريض و بيمار باشد، وجود او براي پيگيري امور اجتماع و افراد، كافي خواهد بود؛ زيرا باز مردم به اميد آن رهبر، دست به دست هم داده، كارها را ادامه مي‏دهند. در طول تاريخ، در ميان ملل زنده كه قيام و نهضت‌هايي داشتند، براي اين مطلب گواهي‌هاي فراواني وجود دارد كه نشان مي‏دهد تا آن رهبر از حيات و زندگي برخوردار بوده، هر چند از نزديك موفق به رهبري نمي‏شده، اما تشكيلات آن گروه، باقي و پايدار مي‏مانده‌است؛ اما لحظه ‏اي كه حيات و زندگي او به پايان مي‏رسيد، تفرقه و دو دستگي، تشتّت قوا و پراكندگي و نابساماني در ميان جمعيت حكم‏فرما مي‏گرديد.

بهترين شاهد بر اين‏كه وجود رهبر، حافظ نظام و نگاه‌دارنده مكتب و مايه تشكّل پيروان اوست، ماجراي نبرد احد است. در جنگ احد، به‏طور اشتباه، و يا از روي غرض‏ورزي، ندايي در قلب لشكر بلند شد:
ألا قد قُتل محمّد
محمد كشته شد.

اين خبر ناگوار، زماني در ميان مسلمانان منتشر شد كه آنان مشغول دفاع از تجاوز و تعدّي مهاجمان بودند. وقتي شايعه مرگ رهبر قوت گرفت، نظام و پيوستگي آنان چنان گسسته گرديد كه هر كدام به گوشه ‏اي فرار كرده و دست از نبرد كشيدند و گروهي به فكر پيوستن به لشكر دشمن افتادند، اما هنگامي كه خبر قتل پيامبر تكذيب شد، لشكر از هم پاشيده، بار ديگر به دلگرمي وجود رهبر از نقاط مختلف دور پيامبر گرد آمده و نبرد و دفاع را از سر گرفتند. خداوند، در قرآن كريم، اين حقيقت را به خوبي بيان فرموده:
و ما محمّد، الاّ رسول قد خلت من قبله الرّسل أفإن مات أو قتل انقلبتم. علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضرّالله شيئاً و سيجزي الله الشّاكرين.2

با اين توضيح، درباره امام زمان(ع) بايد گفت: آيا اعتقاد به وجود امام حي و حاضر، ناظر، مستعد و آماده براي نهضت، هر موقعي كه خدا بخواهد، در حفظ وحدت جمعيت و تشكيلات، بالأخص آماده كردن افراد براي نهضت و قيام بر ضدّ جور، استبداد و خودكامگي، و افسانه‏پرستي و تفرقه ‏اندازي مؤثر نيست؟

هرگاه جمعيتي معتقد شود كه رهبر آنان در قيد حيات و زندگي بوده و پيوسته مترقب فرمان الهي است كه از پس پرده غيبت بيرون آيد، به‏طور مسلم نااميد نمي‏شود، وحدت كلمه خود را از دست نمي‏دهد و در حفظ مكتب خويش مي‏كوشد.

بنابراين اگر رهبر يك جنبش در ميان مردم هم نباشد، وجود واقعي او مي‏تواند الهام‏بخش معنوي و مايه اميد، تحرّك و يادآوري گردد و اما در مورد اين‏كه چرا خداوند امام را در موقع ظهور خلق نكرد، بايد گفت: اگر چنين بود، اصولاً عنوان انتظار ظهور مصلح، واقعيت خارجي پيدا نمي‏كرد، زيرا انسان‌ها در انتظار فردي مي‏توانند باشند كه به زنده بودنش معتقدند والاّ نمي‏توان بشريت را به اين دلخوش داشت كه چند سال بعد ممكن است كسي به دنيا آيد كه قرار است نقش منجي را ايفا كند. پس آدميان در شناخت دقايق و ظرايف حيات و براي آنكه در مسير تكاملي به پيكار برخيزند، لازم است كه از وجود رهبري، حتي اگر غايب باشد، الهام گرفته و بهره‏ مند گردند.


2. اميرمؤمنان(ع) در نهج ‏البلاغه براي خدا دو نوع حجت معرفي مي‏نمايند: يكي حاضر و آشكار و ديگري غايب و ناپيدا. آنجا كه مي‏فرمايد:
اللّهمّ، لا تخلوا الأرض من قائم لله بحجّه إمّا ظاهراً مشهوراً أوخائفاً مغمورا لئلّاتبطل حجج‏الله و بيّناته.3

پروردگارا، روي زمين هيچ‏گاه از حجت‌هاي تو خالي نمي‏ماند، حجت‌هايي كه گاهي مرئي و آشكار، و گاهي از بيم مردم پنهان است، تا دلايل آئين الهي محو و نابود نشود.

مقصود امام علي(ع) از حجت خائف و مغمور كيست؟ آيا جز آن پيشواي معصوم است كه بر اثر نبودن شرايط مساعد، در پس پرده غيبت به سر مي‏برد تا روزي كه جهان براي قيام و نهضت او آماده گردد؟

پس از آگاهي از اين دو نوع حجت به ذكر نام گروهي از اولياي الهي كه آنان يا غايب و پنهان بوده و با اين حال هدايت مي‏كردند يا به صورت مستتر به سازندگي افراد اشتغال داشتند و يا اين‏كه نبي و ولي بودند ولي منتظر آن بودند كه فرمان حق رسيده و سپس انجام وظيفه كنند، مي‏پردازيم:

الف) معلم موسي كه در اخبار به نام خضر معرفي شده است؛
ب) پيامبر گرامي اسلام(ص) كه سه سال از طريق فردسازي هدايت مي‏كرد؛
ج) حضرت موسي(ع) در مدت غيبت چهل روزه؛
د) حضرت يونس(ع) كه مدت‌ها در شكم نهنگ، پنهان از ديدگان به سر مي‏برد.


3. پاسخ پرسش از طريق روايات متعدد معصومين(ع):

الف) جابربن عبدالله انصاري، از پيامبر اكرم(ص) پرسيد:
آيا شيعه در زمان غيبت از فيوضات قائم آل محمد(ع) برخوردار مي‏شوند؟
فرمود: آري! قسم به پروردگاري كه مرا به پيامبري برانگيخت، از وي نفع مي‏برند و از نور ولايتش كسب نور مي‏كنند، هم‏چنان‏كه از خورشيد استفاده مي‏نمايند، هنگامي كه در پشت ابرها پنهان مي‏گردد.4

ب) از امام چهارم، حضرت سجاد(ع) پرسيدند:
شيعيان در زمان غيبت از وجود حضرت ولي‏عصر(ع) چگونه استفاده مي‏كنند؟
فرمود: آن‏چنان كه از خورشيد استفاده مي‏شود هنگامي كه در پشت ابرها پنهان گردد.5

ج) حضرت امام صادق(ع) فرمود:
از روزي كه خداوند متعال، حضرت آدم را آفريده تا روز رستاخيز، زمين خالي از حجت نبوده و نخواهد بود، يا حجت ظاهر و روشن و يا غايب و پنهان.
راوي پرسيد:
از امام غايب چگونه استفاده مي‏شود؟
فرمود: آن‏چنان‏كه از خورشيد استفاده مي‏شود هنگامي كه در پشت ابر قرار گيرد.6

د) در توقيع مباركي كه از ناحيه مقدس امام عصر(ع) توسط دومين نايب خاص ايشان، محمدبن عثمان به اسحاق بن يعقوب صادر شده است، چنين آمده است:
اما چگونگي استفاده مردم از من، به‌سان استفاده آنهاست از خورشيد، هنگامي كه در پشت ابر پنهان شود.7


خورشيد فروزان در پشت ابرهاي تار

در پاسخ پيشوايان دين به منافع وجودي امام غايب(ع) در عصر غيبت و چگونگي استفاده از محضر او خوانديم كه همگي تصريح مي‏كنند: در زمان غيبت از فيوضات بي‏كران ناموس دهر، امام عصر(ع)، همگان برخوردار هستند، به‌سان استفاده آنان از خورشيد، زماني كه در پشت ابرها قرار گيرد. ولي نكته اينجاست كه چرا امام زمان(ع) در زمان غيبت به خورشيد پنهان در پشت ابر تشبيه شده است؟

1. نور هستي و هدايت توسط آن حضرت مي‏رسد؛ زيرا حضرات ائمه(ع)، علت غايي ايجاد مخلوقات عالم‏اند و اگر آنها نبودند نور عالم به غير ايشان نمي‏رسيد و نيز به بركت آنهاست كه علوم و معارف حقّه بر مردم آشكار مي‏گردد و گرفتاري‌ها از امت اسلام برطرف مي‏شود. اگر آنها نبودند، مردم به وسيله اعمال زشت خود مستحق انواع عذاب‌هاي الهي مي‏شدند، چنان‏كه خداوند فرموده است:
و ما كان اللَّه ليعذّبهم و أنت فيهم...8

2. همان‏گونه كه مردم از آفتاب پشت ابر بهره مي‏برند و انتظار دارند كه ابر كنار رفته و دوباره قرص خورشيد پيدا شود تا بيشتر از آن بهره بگيرند، در ايام غيبت نيز شيعيان با اخلاص، در همه وقت، منتظر ظهور امام عصر(ع) هستند و هيچ‏گاه مأيوس نمي‏گردند.

3. كساني كه وجود آن حضرت را با همه آثار و علائمي كه دارد انكار مي‏كنند، مانند انكار كنندگان خورشيد هنگام ناپديد شدن آن در پشت ابر مي‏باشند.

4. گاهي براي بندگان خدا پنهان شدن خورشيد در پشت ابر از روي مصلحت بهتر از آشكار بودن آن است. همچنين غيبت امام زمان(ع) از روي مصلحت براي مردم عصر غيبت، بهتر است. از اين رو ايشان از نظرها غايب گرديده‏اند.

5. نگاه كردن مستقيم به خورشيد، بينايي انسان را به مخاطره مي ‏افكند و اين به خاطر ضعف قوه ديد و عدم احاطه به خورشيد است. آفتاب ملكوتي وجود امام عصر(ع) نيز همين‏گونه است كه اگر همه او را ببينند ممكن است به حال مردم زيان‏بخش باشد و موجب كوردلي آنها از ديدن آفتاب حقيقت گردد. در صورتي كه در غيبت ايشان، چشم بصيرتشان موجب ايمان به او مي‏گردد؛ همان‏طور كه انسان مي‏تواند از ميان ابر به خورشيد بنگرد و ضرري نبيند.

6. گاهي آفتاب از ميان ابر بيرون مي‏آيد اما يكي به آن مي‏نگرد و ديگري توجهي ندارد. همين‏طور نيز ممكن است آن حضرت در ايام غيبت بر عده‏اي آشكار شود ولي ديگران او را نبينند.

7. وجود ملكوتي و نور مطلق الهي ائمه اطهار(ع) از لحاظ نفعي كه براي عالم وجود دارند، همانند خورشيد است و تنها كساني نمي‏توانند از وجود مقدسشان بهره‏مند گردند كه چشم دلشان كور باشد. در قرآن كريم نيز به اين اشاره شده است:
و من كان في هذه أعمي فهو في‏الآخره أعمي و اضلّ سبيلاً.9

8. همان‏طور كه خورشيد نورش فروزان است و به اندازه روزنه‏هاي خانه‏ها وارد آن مي‏شود و به اندازه ارتفاع آنها در آن مي‏تابد، مردم نيز به اندازه روزنه‏هاي دلشان از انوار هدايت‌گر اهل بيت(ع) استفاده مي‏كنند. اگر انسان، پرده‏هاي هواپرستي را از پيش روي خود كنار بزند، در زير آسمان قرار مي‏گيرد و نور آفتاب، بدون مانع، از هر سو او را احاطه مي‏كند.10


امام باقر(ع) در حديثي فرمودند:
اين‌كه خداوند مي‏فرمايد:إعلموا أنّ الله يحيي الأرض بعد موتها به اين معني است كه خداوند به وسيله قائم(ع) زمين مرده را حيات خواهد داد.11و12


حضرت آيت‏ اللَّه جوادي آملي در اين باب مي‌فرمايند: تشبيه امام به آفتاب و تشبيه غيبت امام به واقع شدن آفتاب پشت ابر لطايف بسياري در بردارد:
1. خورشيد در منظومه شمسي مركزيت دارد و كرات و سيارات به دور او در حركت‌اند، چنان‏كه وجود گرامي حضرت حجت(ع) در نظام هستي مركزيت دارد:
ببقائه بقيت الدّنيا و بيمنه رزق الوراء و بوجوده ثبتت الأرض والسّماء.13

2. خورشيد در اين مجموعه، منافع فراواني دارد: ايجاد جاذبه،كه مايه ثبات و بقاي نظام است؛ گرما و حرارت، كه از پشت انبوه ابر غليظ نيز به زمين مي‏رسد؛ باد و باران، روييدن گياهان و امثال آن از بركت تابش خورشيد است و ابر گرفتگي در آن اثر مهمي ندارد. بله، نور افشاني از پشت ابر، كمتر خواهد بود. بدين ترتيب ابر گرفتگي فقط يكي از منافع آفتاب ـ آن هم در برخي نقاط ـ را تقليل مي‏دهد، نه اين‏كه از بين ببرد.

3. ابر، هرگز آفتاب را نمي‏پوشاند بلكه ما را مي‏پوشاند، در نتيجه ما را از ديدن آن محروم مي‏كند، نه آنكه در منفعت رساني آن خلل ايجاد كند. چگونه مي‏توان گفت كسي كه عالم وجود در قبضه قدرت اوست و مي‏تواند هر لحظه‏اي در هر جا حضور داشته باشد، غايب است؟

4. پوشاندن ابر، اختصاص به كساني دارد كه در زمين هستند نه كسي كه بر فراز ابر حركت مي‏كند. غيبت آن حضرت نيز براي كساني است كه به دنيا و طبيعت چسبيده‏اند، اما كساني كه بر ابرهاي شهوات و غبار هواهاي نفساني پا مي‏گذارند و در آسمان عبوديت پرواز مي‏كنند، در بهره گرفتن از خورشيد با ديگران قابل مقايسه نيستند.

5. آفتاب، لحظه‏اي از نورافشاني غفلت نمي‏كند. هر كس به اندازه ارتباطي كه با خورشيد دارد از نور آن بهره مي‏برد و اگر بتواند همه موانع را كنار بزند و در برابر آفتاب بنشيند بهره كاملي مي‏برد. چنان‏كه حضرت ولي‏عصر(ع) مجراي فيض الهي است و از اين جهت فرقي بين بندگان خدا نمي‏گذارد؛ ليكن هر كس به اندازه ارتباط خود مستفيض مي‏شود.

6. اگر اين آفتاب پشت ابر هم نباشد شدت سرما و تاريكي، زمين را غير قابل سكونت خواهد كرد. اگر وجود گرامي آن حضرت در پس پرده غيبت نباشد سختي‌ها و تنگي‌هاي معيشت و كينه‏توزي دشمنان مجالي به شيعه نمي‏دهد. آن حضرت در توقيع مبارك خود به مرحوم شيخ مفيد(ره) نوشته‏ اند:
ما در مراعات حال شما سهل ‏انگار نيستيم و هرگز شما را فراموش نمي‏كنيم وگرنه سختي‌ها و تنگناهاي فراواني به شما مي‏رسيد و دشمنان، شما را نابود مي‏كردند:
إنّا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم ولولا ذلك لنزل بكم الّلأو اء و اضطلمكم الأعداء.17

7. درست است كه امام(ع) با حضور و ظهور خود مي‏تواند مايه اضمحلال دشمنان گردد، آن‏گونه كه از نظر علمي، تابش بدون ابر و مستقيم خورشيد ـ به خاطر اشعه‏هايي كه دارد ـ ضدّعفوني كننده و از نظر فقهي نيز جزو مطهرات محسوب مي‏شود و برخي نجاسات را پاك مي‏كند، ليكن وجود امام معصوم(ع) در نظام آفرينش مثل مغناطيس زمين است كه با وجود نامرئي بودن، همه قبله‏نماها و قطب‏نماهاي كشتي‌ها، هواپيماها، عمليات‌هاي نظامي و... را به حركت درمي‏آورد و از بركت آن ميليون‌ها بلكه ميلياردها انسان، جهت قبله يا مسير مسافرت خود را پيدا مي‏كنند و به مقصد مي‏رسند.19


 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
منافع وجودي امام غايب

فوايد امام غايب(ع) فقط منحصر به امور ظاهري و منافعي كه مربوط به ترقي و ترويج آيين اسلام در دوران ظهور مي‌باشد، نيست؛ بلكه فوايد باطني كثيري نيز بر امام غايب مترتب است كه به مراتب، عظيم‏تر از فوايد ظاهري است و در احاديث متعددي كه پيرامون فلسفه و فايده وجود امام(ع) در عصر غيبت به ما رسيده، موارد گوناگوني عنوان گرديده است، كه اكثر اين منافع، عمومي است يعني مسلمان و كافر، شيعه و سني در آن سهيم هستند. چنان‏كه منافع آفتاب نيز عام است ولي برخي از آنها اختصاص به شيعيان دارد. به هر حال بيان اين منافع، جذبه معنوي خاصي دارد كه خالي از لطف نيست.

1. امام غايب(ع) مايه آرامش اهل زمين

وجود امام معصوم در ميان جامعه بشري از جهات گوناگون موجب آرامش و امنيت براي ساكنان زمين است:
الف) امنيت فكري و روحي: امام و حجت خدا براساس اين‏كه مسؤليت هدايت و ارشاد جامعه را برعهده دارد، از مرزهاي اعتقادي و فكري جامعه اسلامي نگهباني مي‏كند تا مورد هجوم افكار غلط و اعتقادات منحرف دشمنان خدا واقع نشود. در پرتو هدايت و ارشاد حجت خداست كه انحرافات فكري و عقيدتي كه موجب تزلزل روحي و فكري جامعه است، از بين رفته و امنيت فكري و روحي به‏ وجود مي‏آيد.

ب) احساس آرامش در سايه امام: يكي ديگر از ثمرات مهم امام در ميان بندگان از جهت وجود شخصيتي بزرگ، ملكوتي، معصوم و آگاه به حال مردم است و در ميان افرادي كه اعتقاد به امامت و رهبري وي دارند و او را از هر كس ديگر نسبت به خود مهربان‏تر و دلسوزتر مي‏دانند، موجب دلگرمي روحي است و هر نوع يأس و نوميدي را از ايشان دور مي‏كند و آنها را به آينده‏اي روشن و ارزشمند اميدوار مي‏سازد. به عبارت ديگر وجود امام، نقطه اتكايي است براي بندگان خدا كه در هنگام مواجهه با حوادث هولناك، به وي پناه برند و به عنوان پناهگاهي چاره‏ ساز و آرام‏بخش از وجود امام منتفع گردند و به تلاش و كوشش خويش در راستاي نيل به اهداف الهي و اسلامي ادامه دهند.


2. وجود امام، منشأ خير و بركت

بر حسب روايات و اخبار، وجود افراد مؤمن در بين مردم، منشأ خير و بركت و موجب نزول باران و جلب منافع و دفع بسياري از بلاها از جامعه است، چنان‏كه در تفسير آيه 251 سوره بقره22 از امام صادق(ع) نقل شده كه فرمودند:
إن الله ليدفع بمن يصلّي من شيعتنا عمّن لايصلّي ولو اجتمعوا علي ترك الصّلاه لهلكوا.
به درستي كه خداوند به واسطه نمازگزاران شيعه، بلا را از كساني كه نماز نمي‏خوانند، دفع مي‏كند، زيرا اگر همه شيعيان نماز را ترك كنند، هلاك مي‏گردند.23

واضح است كه وقتي وجود افراد مؤمن در اجتماع، چنين بركتي را به همراه داشته باشد، بركات وجود امام معصوم كه ولي و حجّت خدا بر مردم است، به مراتب بيشتر خواهد بود، زيرا امام و حجّت خدا، واسطه رسيدن فيض و بركت خداوند متعال به مردم است؛ چنان‏كه امام سجاد(ع) درباره بركات وجودي ائمه اطهار(ع) مي‏فرمايد:
ما كساني هستيم كه به واسطه ما آسمان بر فراز زمين نگهداري شده و زمين از هلاك نمودن اهلش منع گرديده است.

حضرت در ادامه مي‏فرمايد:
و بنا ينزّل الغيث و تنشر الرّحمه و تخرج بركات الأرض.24
در اين فراز از بيان امام، بركات ديگري چون نزول باران، انتشار رحمت خدا و خروج بركات زمين، از آثار وجودي ائمه اطهار(ع) شمرده شده است. پس وجود امام غايب به عنوان حجّت الهي و ولي معصوم حق باعث نزول خيرات بسيار بر امّت اسلامي است.


3. اميدبخشي به مسلمين

ايمان و اعتقاد به امام غايب(ع) سبب اميدواري مسلمانان نسبت به آينده پر مهر و صفاي خويش در عصر ظهور امامشان مي‏گردد. اين اميدواري از بزرگ‏ترين اسباب موفقيت و پيشرفت است. جامعه شيعي، طبق اعتقاد خويش به وجود امام شاهد و زنده، همواره انتظار بازگشت آن سفر كرده را كه صد قافله دل همره اوست مي‏كشد. هر چند او را در ميان خود نمي‏بيند، اما خود را تنها و جدا از او نمي‏داند. باري، امام غايب(ع) همواره مراقب حال و وضع شيعيان‏اند و همين مسئله باعث مي‏گردد كه پيروانشان به اميد لطف و عنايت حضرتش، براي رسيدن به يك وضع مطلوب جهاني تلاش كرده و در انتظار آن منتظر بسر برند. چنان‏كه خود فرموده ‏اند:
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده‏ايم؛ پس تقواي الهي پيشه كنيد و ما را ياري نماييد تا از فتنه ‏اي كه به شما رو مي‏آورد، شما را نجات بخشيم.25

آري، اوضاع آشفته و اسفبار جهان و سيل بنيان‏كن ماديت و محروميت مستضعفين و توسعه استكبار، خيرخواهان بشريت را مضطرب كرده است؛ به طوري كه ممكن است گاهي در اصل قابليت اصلاح بشر ترديد كنند. در اين صورت تنها روزنه اميدي كه براي بشر مفتوح است و يگانه بارقه اميدي كه در اين جهان ظلمت‏زده سوسو مي‏زند، همان انتظار فرج و فرا رسيدن عصر درخشان حكومت توحيد و نفوذ قوانين الهي است.


4. حفظ و نجات شيعيان از خطرات، گرفتاري‌ها و شرّ دشمنان

در توقيعي كه از ناحيه مقدّس حضرت حجت(ع) براي شيخ مفيد(رض) صادر گشته، آمده است:
ما در رسيدگي و سرپرستي شما كوتاهي و اهمال نكرده و ياد شما را از خاطر نبرده‏ايم كه اگر جز اين بود، دشواري‌ها و مصيبت‌ها بر شما فرود مي‏آمد و دشمنان، شما را ريشه‏كن مي‏نمودند.27

سلامتي و نجات يافتن از خطرات، گرفتاري‌ها و شرّ دشمنان توسط امام(ع) بر دو وجه است:
1. عافيت و سلامتي از همه خطرات دينيّه و دنيويّه؛
2. حاصل شدن سلامتي و نجات يافتن از بلايا و گرفتاري‌هاي بسيار سخت و مشكلات عظيم در امر دين و دنيا.


از جمله اين موارد در وجه دوم، نجات مردم بحرين از اجحاف حاكم ظالم است، آنگاه كه صدراعظم وقت حكومت، حيله و نقشه‏اي را پي‏ريزي كرد تا با شيعيان، همچون كفار حربي از اهل كتاب رفتار شود؛ يا جزيه پرداخته و ذلت پرداخت آن را تحمل كنند و يا مردانشان كشته و زنان و كودكانشان به اسارت گرفته شوند، كه آن حضرت در خنثي ساختن اين توطئه، نقش بزرگي ايفا نمودند.28
آري! شيعيان، معتقد به امام غايب زنده و حاضر هستند. در هيچ برهه‏اي از زمان، حتي در مشكلات، خود را تنها نمي‏دانند و مي‏دانند كه پيوسته امدادهايي پر بركت از ناحيه آن بزرگوار به ايشان مي‏رسد.
مضافاً اين‏كه توسل به حضرت مهدي(ع)، دستگيري و امدادهاي امام نيز، از ديگر بركات ايشان در دوران غيبت است، زيرا با توسل به ايشان ـ به عنوان نزديك‏ترين بندگان به خدا ـ مي‏توان اطمينان قلبي داشت كه خطرات، مشكلات و گرفتاري‌ها برطرف مي‏گردد.




نوشته:مهدي سلطاني رناني

منبع :سایت شهید آوینی
_________________________________

پي ‏نوشتها:

1. روزنامه كيهان 22/7/78؛ ش16633
2. سوره آل عمران (3)، آيه 138.
3. نهج ‏البلاغه، كلمات حكمت، شماره 139. نهج‏البلاغه فيض‏الإسلام، ص1148.
4. صدوق،كما ل‏الدين، ج1، ص146 و 365 / مجلسي، بحارالانوار، ج36، ص250.
5. دكتر احمد محمود صبحي، نظريه الإمامه ص413.
6. صدوق، أمالي و بحارالانوار، ج52، ص92.
7. شيخ طوسي، الغيبه ص188 / بحارألانوار، ج53، ص181 / صدوق، كمال‏الدين، ج2، ص162 /
طبرسي، الإحتجاج، ص263 / كشف الغيبه، ج3، ص322 / فيض كاشاني، النوادر، ص164.
8. سوره انفال ( )، آيه 33.
9. سوره اسراء ( )، آيه 72.
10. عباس استاد آقايي، اسرار آفرينش اهل بيت(ع)، صص253ـ251.
11. تفسير البرهان، ج4، ص291.
12. علامه مجلسي(ره)، بحارالانوار، ج52، صص93ـ92، ح7.
13. مفاتيح‏ الجنان، دعاي عديله.
14. ديوان حافظ، ص195، غزل 144.
15. فروغي بسطامي / ديوان شعر.
16. ديوان حافظ، ص195، غزل 144.
17. بحارالانوار، ج53، ص175.
18. حاج ملا هادي سبزواري.
19. عصاره خلقت درباره امام زمان(ع) برگرفته از آثار آيت‏ الله عبداللَّه جوادي
آملي، ص 85.
20. سوره ذاريات، آيه 56.
21. دكتر حسين فريدوني، امام مهدي(ع)؛ آخرين پناه، ص85.
22. ولولا دفع‏ اللَّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الأرض و لكن ‏الله ذو فضل علي العالمين.
23. اصول كافي، ج2، ص451.
24. كمال‏الدين، ص207.
25. احتجاج طبرسي، ج2، ص497.
26. آيت‏ اللَّه ابراهيم اميني، دادگستر جهان، ص157.
27. دفع گرفتاريها و بلاها ممكن است مستقيماً توسط خود آن بزرگوار يا از طريق وسايط و ياران مخصوص وي و يا به وسيله دعاي آن حضرت صورت گيرد. (سيد محمد صدر، تاريخ الغيبه الكبري) ص153.
28. النجم الثّاقب، ص314 / بحارالانوار، ج52، ص178 / منتهي ‏الامال، ج2، ص316، به
نقل از تاريخ الغيبه الكبري، صص117ـ116.
 

Similar threads

بالا